ادب صنعتی

متن مرتبط با «سلمان هراتی من هم میمیرم» در سایت ادب صنعتی نوشته شده است

تصویر حضور همراه با جناب صدری سفیر محترم مان در تاجیکستان در اتفاق نویسندگان این کشور

  • در خدمت سفیر محترم و فرهنگ سالار (وقت) کشورمان (1392) جناب محمود صدری ، در جلسه دیدار و هم اندیشی با اعضای محترم اتفاق نویسندگان تاجیکستان شرکت کرده بودم. بیش از همه استاد فاضل و فرهیخته ی تاجیک میرزاشکورزاده بزرگواری و محبت کردند. توضیحاتی دادند از وضعیت نویسندگی در تاجیکستان ، و چه خوب نویسندگان ایران را می شناختند.زنده یادان استاد مومن قناعت ، پروفسور ولی صمد و خدایی شریف هم در جلسه تشریف داشتند. بانوی داستان پژوه و داستان نویس خانم فرغانی که از نویسندگان عارف مسلک این سرزمین اند و استاد سرشناس شعر معاصر تاجیک رستم وهاب هم افتخار داده بودند و آمده بودند. استاد وهاب دست اندرکار فصلنامه وزین و پربار صدای شرق هم بودند. نیز ، گرچه پیشتر از حضور علمی و راهگشای استاد زنده یاد میرزاملااحمد در این جلسه یاد کرده ام باز هم یاد و خاطره ایشان را گرامی می دارم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ناامنی و ترس در خمیِ قدیم

  • ناامنی و ترس (2. حاج رقیه ). در قدیم در ده ترکمن رَوی بوده . ترکمنها می آمده اند به تاراج. مردم می ترسیده اند. به همین خاطر هم بود که وقتی می خواستند بچه ای را که فضولی می کرد بترسانند می گفتند : بشین ترکمن می آید ! (البته ترکمن رَوی بیش از واقعیت نزدیک ، قاعدتا در حد یک خاطره ی دور و تاریخی است و باید مربوط باشد به وقتی که در زمان پیشروی سلجوقی ها ، ترکمن های بیابانگرد سلجوقی در قرنها پیش برای تصرف این مناطق می آمده اند . یعنی موضوع به قوم ترکمن که یکی از اقوام شریف ایران فعلی است ربطی ندارد). مردم آنهایی که می توانسته اند برای امنیت شان یک خانه در قلعه می گرفته اند. بعضی یک خانه در بالا داشته اند یکی در پایین. کسی که در قلعه می توانست خانه ای داشته باشد ، می گفتند پادشاه بی جقّه است. یعنی خیلی وضعش خوب است که می تواند قلعه نشین باشد. به هر علت کلمه "ترکمن" باعث ترس بوده . بچه را که می خواستند بترسانند یک آدم غریبه را ترکمن معرفی می کردند و او می ترسید ( 3. حاج رقیه ). از این حرف که بگذریم که برای ترساندن بچه چیزی گفته می شده ، آیا در این عمر هشتاد ساله که دارید ، هیچ وقت پیش آمده که جمع ترکمنی به قصد حمله و تاراج به ده آمده باشد؟مثل اینکه زمان های قبل آمده بودند. ولی ما یاد نمی دهیم. به یادمان نمی آید. پس فقط قصه اش بوده که "ترکمن می آید" . واقعیت تاریخی معینی نداشته . شاید هم آنها مغول بوده اند و اشتباهی گفته شده ترکمن. نمی دانیم . شاید . بالاخره اقوام ناآشنایی می آمده اند. مثلا در دوره هایی لرها می آمده اند. مثلا دایی خدابیامرز ما را که می گفته اند لر یا شیخ لر به این علت بوده که لرها که آمده بوده اند آواز و کله فریاد می خوانده اند. او هم که بچه بوده یاد گرفته و با زبان ب, ...ادامه مطلب

  • آدم رسانه ای همواره باید یاد بگیرد

  • به نظرم سال 81 بود. آن سالها برای ایفای درست وظیفه رسانه ای ، هم آموزش می دیدیم (دوره یکساله تهیه کنندگی از آبان 71 تا آبان 72) ، هم به قدر سوادمان نظرها را نقادی می کردیم و هم پای حرف های درست رسانه ای می ایستادیم. سازمان هم برایش مهم بود . نیروهایش را با همین ابعاد و اضلاع می خواست و حمایت می کرد. کارمند نمونه شده بودم و داشتم جایزه ام را از آقای دکتر خجسته معاون وقت صدا در سالن همایشها تحویل می گرفتم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جای خالیِ استادِدانشمند ، ادب شناس فرهیخته تاجیک میرزاملااحمد

  • "میرزا ملااحمداز ویکی پدیا، دانشنامهٔ آزادمیرزا ملااحمد (ملا احمداف) (۲۰ فوریه ۱۹۴۸–۲۵ ژانویه ۲۰۲۳) پژوهشگر تاجیک بود. ملااحمد از اعضای آکادمی علوم و اتحادیه نویسندگان تاجیکستان بود و مدتی ریاست انجمن دوستی تاجیکستان و ایران را بر عهده داشت.آثاریاد یار مهربان (تهران، ۲۰۰۱)خوبان پارسی گوی (تهران، ۲۰۰۳)اندرزهای رودکی (تهران، ۲۰۰۸)صدای آسیا (۲۰۱۱)تاریخ ادبیات ایران در قرن های ۱۹ و ۲۰ (مسکو، ۱۹۹۹)بزرگداشت انسان نیکبیا تا جهان را به بد نسپریم"استادم ، شنبه 8 بهمن 1401 رخ در نقاب خاک پنهان کرد و سوگمندانه کلمات فوق الذکر همه آن چیزی است که در ویکی پدیا در باره او دیدم . پس استاد - که جهانی بود بنشسته در گوشه ای - در حداقل کفایت هم بر ابناء روزگار شناخته نیست .امیدوارم به وقت جبران مافات کنم و سطور و صفحاتی در مقام بلندش بنگارم ، به قلم دانشجویی که از محضر استاد فضل ها دیده و خوشه ها چیده است.اجمالا اگر بخواهم در بیتی از رودکی - که استاد ملااحمد بخشی از عمر ارجمند و بابرکتش را صرف شناختن و شناساندن او و سخنش کرد - در مقام ابوالحسن مرادی به قدر تغییر "ی" به "م" تصرف کنم ، می توانم گفت :مُرد مُرادم نه همانا که مُرد / مرگ چنان خواجه نه کاری است خُردجان گرامی به پدر باز داد / کالبد تیره به مادر سپُرد(در انجمن دوستی تاجیکستان و ایران نسخه ای از نشر کریلیک قرآن به ترجمه منظوم امید مجد را که به همت مجید اسدی و دل افروز قربانی و با حمایت رایزنی فرهنگی ج.ا. ایران در تاجیکستان آماده شده بود به استاد میرزاملااحمد تقدیم می کردم، شخصی که خود نیز عمر گرانمایه اش را به ترجمه کریلیک قرآن مشرف کرده بود، 1392هجری شمسی) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • واکاوی یک باور : همه با من بدند

  • واکاوی یک باور : همه با من بدندخیلی از ما مردم ممکن است این حس یا توهم را تجربه کرده باشیم که فکر کنیم هیچ کسی ما را دوست ندارد. همه می خواهند من شکست بخورم. همه با من بدند. و از این قبیل.فکر می کنیم مردم کار و زندگی شان را ول کرده اند و صبح و شب دارند برای زمین خوردن ما نقشه می کشند. هیچ وقت فکر نمی کنیم واقعا ما به دشمنی حتی یک نفر می ارزیم ؟ که حالا تصور می کنیم نصف شهر یا دست کم نصف فامیل با ما ضدیت دارند. این حالت ولو قدری اتو کشیده یا تئوریزه شده ممکن است حتی بین درس خوانده ها و منصب دارها و سیاسیون هم پیش بیاید. سر و ته دفتر و دستک ممکن است پنج نفر یا هفت نفر – یعنی عدد فرد - باشند که وقتی می خواهند رای بگیرند سر دوراهی نمانند. چون اگر زوج باشند می مانند . ممکن است نصف - نصف این وری - آن وری بشوند. اما فرد که باشند بالاخره یا سه به دو یا چهار به سه یا پنج به چهار یک موضوع یا رد می شود یا قبول. با این حال و روز تصور می کنند نه تنها مردم کره زمین که حتی ساکنان کره مریخ هم برایشان از رو بسته اند. اگر چنین حسی پیش بیاید و تکرار و استمرار پیدا کند اسمش می شود توطئه انگاری و توهم توطئه . همه دشمن من اند . یا همه دشمن ما و حزبی هستند که بیشتر از عدد فرد انگشتان دو دست عضو نداریم. بگذریم . بهتر است نوشته در حوزه اجتماعیات و معرفت و از این قبیل دور بزند. جالب است. خداوند در کلام خود قرآن مجید افرادی با این مشخصات را که فکر می کنند همه با آنها دشمن اند ، در جمع مسلمانها دشمن خوانده است. در آیه چهارم از سوره شصت و سوم قرآن یعنی سوره منافقین آنها چنین تشبیه و توصیف شده اند : گویی تخته چوب هایی ]خشک و بی روح[ اند که به دیوار تکیه دارند و هر فریادی را بر ضد خود می انگارند . آنها دشم, ...ادامه مطلب

  • گویش روستا، ناطقه ی اندیشمندِ فرهنگی اصیل و تجلیِ ذهن و زبانی هویت محور

  • دکتر محمد حسن صنعتی مولف "فرهنگ گویش خمی" در گفت و گو با خورشید خراسان: گویش روستا، ناطقه ی اندیشمندِ فرهنگی اصیل و تجلیِ ذهن و زبانی هویت محور استشنبه 12 آذر 1401 ، دکتر محمد حسن صنعتی نگارنده اثری که اخیرا به نام "فرهنگ گویش خمی" منتشر شده و حاوی واژه ها ، اصطلاحات و تعبیرهای رایج در خمی - روستایی در 14 کیلومتری بردسکن – است در مصاحبه با دوهفته نامه خورشید خراسان به سوالات مطرح شده پاسخ گفت.لطفا خودتان را مختصرا معرفی کنید.محمد حسن صنعتی هستم و 58 سال قبل در روستای خمی به دنیا آمدم. به علل مختلف از خشکسالی تا ضرورت تحصیل و ماموریتهای اداری در شهرهای مختلف کشور و خارج کشورسکونت اختیار کرده ام اما همواره به روستا رفت و آمد می کرده ام. عمده خدمات بنده در رسانه استانی بوده و دو دوره تحصیل دکتری کرده ام. یک بار در کشور دوست و برادر و همزبان و همفرهنگ تاجیکستان در رشته زبان شناسی و یک بار در کشور خودمان در حوزه زبان و ادبیات فارسی. تالیفات دیگری هم در زمینه های تاریخی و فرهنگی دارم. فرهنگ گویش خمی اثر چندم شما است؟ این نوشته شانزدهمین کتاب انتشار یافته بنده است. البته مقالاتی هم در فصلنامه ها و نشریات دیگر کشور دارم.آیا تنها محقق این گویش بوده اید یا خودتان هم به همین گویش حرف می زنید؟در روستا و غیر روستا با بستگان به همین گویش صحبت می کنم. چه شد که به تدوین این مجموعه علاقه مند شدید؟ روستای خمی هم مثل بسیاری از روستاهای دیگر در دهه های اخیر مشمول پدیده مهاجرت به شهرخصوصا از ناحیه جوانترها واقع شده . جمعیت روستا بشدت کاهش پیدا کرده که معضلاتی چون بی آبی و بیکاری در کنار علل فرهنگی و اجتماعی دیگر در این امر دخیل بوده. این در حالی است که به زعم حقیر ، گویش روستا، ناطقه ی اندیشمند, ...ادامه مطلب

  • "فرهنگ گویش خمی ، واژه ، اصطلاح و تعبیر در روستای خمی" نوشته محمد حسن صنعتی منتشر شد

  • خُمِّی– و در بعضی ثبتها و نوشته ها خُمِّین - روستایی است در 14 کیلومتری شهرستان بَردَسکَن از شهرستانهای استان خراسان رضوی ، در جاده ای مشترک با روستاهای هُدک و بُرجَک . از 160 خانواری که تا قبل از خشکسالیهای 10-20 سال گذشته در آن می زیسته اند ، حداکثر 60 خانوار در روستا مانده اند که آنها هم یا تک نفره اند یا دو و حداکثر سه نفره. قدمت آن اما آنقدر هست که شرح حال آن به تحقیق مجزا و مستوفا احاله پیدا کند.این نوشته نوعی ثبت اجمالی گویش و بیشتر، اصطلاحات و تعبیرات رایج در این روستا است تا از تطاول نسیان دور بمانَد. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • حجاب ، واجبی که نماد اسلام و انقلاب اسلامی هم هست

  • حجاب ، واجبی که نماد اسلام و انقلاب اسلامی هم هستفتنه که دامن می گسترد بدیهی ترین حرف حق ها در غبار گم می شود . آقایان ، خانمها ، دخترها ، پسرها حجاب واجب است ؛ نه از 44 سال قبل و پیروزی انقلاب اسلامی ، که از 1444 سال قبل و از بعثت پیامبر (ص) . من سیاسی نیستم و بیشتر پژوهشگر ادبی و علمی و فرهنگی ام اما لطفا در این مورد مشخص ، اهل سیاست ، این وری و آن وری بازی سیاسی را کنار بگذارند . حجاب تا چند ماه پیش هم واجب بود و هیچ کس اعم از راست و چپ در آن شک نداشت . شک نداشته باشید و لطفا در باب حجاب تفسیر ابزاری نکنید . این دنیا فردایی هم دارد. حجاب وصیت شهیدان بوده. هر کس در چند دهه گذشته و در سالهای رفته بر انقلاب وصیت شهیدان را خوانده باشد می داند که شهیدان هم به صورت فردی و هم در منظر عقل جمعی از ما خواسته اند که برای حفظ سلامت جامعه و حرکت اصیل انقلابی مدافع حجاب باشیم . پس امروز هم بایداز همه ظرفیتهای قانونی برای حفظ حجاب استفاده کنیم. حجاب ضمنا پس از پیروزی در بهمن 1357 نماد انقلاب اسلامی هم شد و مراقبت از آن مراقبت از انقلابی است که با شعار استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی در عرصه جامعه ظهور و بروز پیدا کرد. دختران و زنانی که به عنوان فرزندان این آب و خاک ، به حجاب و به تعبیری "روسری" واکنش نشان می دهند خوب است از خودشان بپرسند که نقطه شروع حرکت هایی که ابتدا به صورت تشبه جستن معکوس دختر و پسر به یکدیگر پدیدار شد و بعد در هیئت اعتراض به حجاب ظاهر گردید ، کجا غیر از مدرنیسم بوده است که جوامعی همچون ما نوعا تنها به پسماندهای آن اعتنا می کنیم و نه رویکردهای علمی و فناورانه آن. خوب است از خودشان بپرسند که اصرار بر اختلاط در اتوبوس و سلف و جاهای دیگر صرفا یک تساوی طلبی است یا تقاضای, ...ادامه مطلب

  • رسانه و همه سو نگری

  • رسانه و همه سو نگری"و" گاهی افاده با هم بودن می کند که می شود معیت. گاهی هم مفهوم آن را درمقابل "یا " قرار می دهد تا اگر از "یا " اراده یکسان بودن می شود ، از "و" افاده دوتا بودن و دوگانگی شود. "مردم و مسئولان" احتمالا به دنبال چیزی بینابین بوده . یعنی قرار بوده رابطی بین مردم و مسئولان باشد و آنها را به هم نزدیک کند. اما لااقل در این طرح که خواندیم ، خبر چندانی از مردم نبود.یا دست کم رابطه ای ایجاد نشده بود. مسئولی در استودیو حرف خودش را می زند . مردم هم درد خودشان را دارند، ولو صدای هر دو شان هم در یک برنامه شنیده می شود. طراح می خواهد با 3 دقیقه گفتار، کلام منعقد و مسئله فهمیده شود ، که نمی شود.می توانید در سه بخش گفتار را ارائه کنید اما با کمتر از 10 دقیقه گفتار کارتان راه نمی افتد.طرح معلوم نکرده ، حرف های خوب و قابل تکرار و اثر گذار کجای برنامه ساماندهی می شود. مثلا اینکه "دبستان را بسازید تا جامعه ساخته شود".برنامه باید این ظرفیت را پیداکند که از تجربه ملتها ی دیگر هم بگوید. مدیران ژاپنی در طول دهه های گذشته سعی کرده اند ژاپن را به یک خانواده تبدیل کنند.برنامه باید به جای کلیشه گویی ، دنبال ایده هایی باشد که جواب داده اند.اگر در خانواده هایی تربیت و گفتمان خالصانه ممکن شده ، نحوه ارتباط و تعامل بین نهادهای مسئول و خانواده ها ترسیم شود.اگر می خواهیم اقتصاد و تولید رونق پیداکند ، باید بلد باشیم از طریق رسانه و در شکل های مختلف کار رسانه ای مثلا سینما ، صادرکنندگان یا تولید کنندگان راهم به عنوان قهرمان ملی معرفی کنیم. باید بلد باشیم یک چهره موفق در دور هم جمع کردن جوانها و تشکل آفرینی و توسعه کتابخوانی و پژوهش مسئله محور و کمک به حل معضلات فرهنگی را به عنوان قهرمان فرهنگی, ...ادامه مطلب

  • رسانه و ضرورت طرح منصفانه و مجدانه مطالبات

  • رسانه و ضرورت طرح منصفانه و مجدانه مطالباتدعوت شده بودم شورای طرح و برنامه صدا. رضا سلیمانی طراح بود. کارش را بلد است. برنامه متفاوت و مطلوب و موثر را خوب می شناسد . می خواهد برنامه ای تولید کند در قالب ام.سی. شبیه رادیو پیام ، و غیر مناسبتی تا دستش برای تولید برنامه زنده ی به لحظه باز باشد . کم حرف بزند اما حرف لازم را درست بزند . در مقام کارشناس توصیه کردم خبرها و گزارشهایشان مربوط به جابلقا و جابلسا نباشد. حواسش به خبرهای مورد علاقه و نیاز مردم باشد. اینکه رضا می خواهد برنامه های پیامی کوتاه و اثرگذار بدهد ضمانتی است برای اینکه حوصله مخاطب سر نرود و گوش بدهد. حسنش این است که با تصنیف و ترانه و فرهنگ و اصالتها آشنا است. تاکید کردم البته که تیم قوی تحقیق و تحریر لازم دارید. با توجه به مقارن بودن شروع برنامه با شروع سال تحصیلی توصیه کردم تهیه کننده از هنرش استفاده کند و مثلا از طرح مطالبات آموزشی و تحصیلی والدین و چه بسا اولیا و مربیان کلید بزند و طرح منصفانه و مجدانه مطالبات عمومی تا حصول نتیجه در موارد مشخص را هدف اصلی خودش قرار دهد. نقدی داشتم بر دو برنامه در شبکه های چهار و یک که در نقطه مقابل نوعی تفریط در ماه و سالهای گذشته در بیان دغدغه ها و مطالبات گروه های مختلف از جمله صاحب نظران علمی و اجتماعی خاصه مردم یعنی همانها که ولی نعمت خوانده می شده اند و همواره صاحب بروزترین تحلیل ها و دارای بصیرت شمرده می شده اند ، حالا افتاده اند به افراط برشماری و بلکه پُرشماری منجر به سیاه نمایی مسائل و معضلات و حتی بحرانها به نحوی که شاید صاحبان تندترین مواضع هم در چند هفته اخیر اینگونه به مسائل نمی نگریسته اند. من این رفتار را غیرصادقانه و خارج از دایره انصاف و به همین علت هم غیر, ...ادامه مطلب

  • جانمایی سال یک ، بازخوانی و بازسازی ساختارهای ذهنی معطوف به حیطه حکمرانی اثر محمد حسن صنعتی منتشر شد

  • از صفحات نخست کتاب:این نوشته ها از اول قرار نبود چنین سر و شکلی داشته باشد. سال 1398 را در حالی شروع کرده بودیم که پس از سالهای طولانی کم بارشی در ایران ، خدا باران های پی در پی تفضل کرد ، آنقدر که در تقریبا تمام ایران سیل پشت سیل به راه افتاد و در حالی که همه جا را ویران می کرد مردم باران ندیده و بی آبی کشیده خوشحال بودند. دفتر یادداشتی شروع کردم به نام "جانمایی سال و ماه". می خواستم بگویم – گرچه آن بارندگی ها در سال بعد ادامه پیدا نکرد – انگار بهار و زمستان در طبیعت خدا دارد سر جای خودش قرار می گیرد، چون بهار فصل باریدن است و دارد می بارد. طبق معمول ، آن یادداشتها سوق پیدا کرد سمت مسائل فکری و فرهنگی و اجتماعی ، مثل همه یادداشتهای این سالهایم. همزمان دفتر دیگری را شروع کردم برای یادداشت ایده هایم که می خواستم مسائلی فراتر از یادداشتهای روزانه و مسائلی اساسی تر را با نثر یادداشت که مطلب را هم خواندنی تر می کند در آن بگنجانم . اسم این دفتر شده بود " سال به سال". موهم دو معنی. معنی اول دربرگیرنده حرف های سال هزارو سیصد و نود و هشتی ، تا برسیم به دفتر دیگری که حرفهای سال بعدش را در برگیرد و همین طور ادامه پیدا کند. معنی دوم ، گله از وضعیتی مبهم که سال به سال دریغ از پارسال. سال 1399 که شروع شد دفتر یادداشت دیگری آمد کنار دستم ، بااین ایده و بلکه انتقاد که ما ایرانی ها هیچوقت ادامه دهنده یک سنت نمی مانیم و همواره تاریخ برایمان از نظر تقویمی،"یکِ یکِ یک " می شود . انگار هیچ کس کاری نکرده که بشود ادامه اش داد.اسم این دفتر شد " یکِ یک".به موازات این نگارشها تصمیم گرفتم در نوشته هایم بنا را بگذارم بر بازخوانی و تخریب ساختارهای ذهنیِ به زعم من نادرست و ارائه پیشنهادهایی برای سرپا کرد, ...ادامه مطلب

  • منشور معاونت صدا

  • بسم الله الرحمن الرحیم منشور معاونت صدای خراسان رضوی (فروردین 1394) مشهد فروردین 1394 درآمد با آغاز سال 1394 باهم – به فضل الهی - وارد دوره تازه ای از تلاش در صدای خراسان رضوی می شویم. کا, ...ادامه مطلب

  • منابع"وضعیت پیش بینی نشده"

  •  منابع"وضعیت پیش بینی نشده":قرآن مجید.آسمان، شماره 39، 25 آذر 1391،" صص 80-74".عرفان بادکوبه، " عقلانیت ابزاری در وجود ماست"،گفتمان الگو، شماره 8، مرداد 1394، "صص70-65".علیرضا خانی، در فضیلت نقد، چاپ , ...ادامه مطلب

  • حباب منصب

  • حباب منصب چیزی که خرید و فروش داشته باشد ، حباب هم دارد.مثل مسک, ...ادامه مطلب

  • منطقه ، پایان غفلت فرهنگی ، آینده مطلوب

  • غفلت از فرهنگ در همکاریهای منطقه ای بخش دوم: منطقه ، پایان غفل, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها