تناسب نسبتها

زندگی در دنیای پیچیده امروز نیازمند آن است که نسبت مان را با تناسب ها میان مختصات گوناگون آن معین و مناسب کنیم .به عبارتی میان ماندن در مختصات ثابت یا پرداختن به مواجهات مختلف تصمیم بگیریم.بخشی از غرب و بلکه بخش بزرگی از غرب چه غرب سیاسی و چه غرب فرهنگی ،بنارابراخلاق ضداخلاقی و کاسبکارانه و سودجویانه کینزی گذاشته.ازدیگران هم می خواهدباهمین شاقول خودشان را با غرب ترازکنند.درهمین غرب کسانی هم قائل اند به آنکه "کوچک زیباست".آنان به روشنی و صراحت ایمان آورده اند که توسعه غربی تالی فاسددارد.ازاین منظر شرق سیاسی به معنای اروپایی و اروپای شرقی و روسیه هم غرب است.ازآنجاهم فرمالیسم روسی سربر می آورد که اسطوره اش ماشین است و قائل به ماشینیسم است.پس این  شرق و غرب فرقی ندارند .نگاه هردو به هستی مکانیکی و مادی ست.بله.در ظاهر مختصرفرقهایی از این نظر دارند که یک طرف فکرفلسفی مختصرریشه ای دارد و طرف دیگر هیچ.اما خوب که دقت می کنیم فلسفه شرقی نمای مارکسیسم هم در دنیای غرب متولد شده و بالیده.آنهاهم آخرش دنبال ماشینهای غول پیکرغرب اند.یعنی اگر فلسفه نخوانده اند اینقدر دودوتاچهارتای منطقی خوانده اند که در دنیای امروز باید سوارماشین بزرگ های غربی شوی و گرنه ممکن است زیردست و پای توسعه غربی له شوی.این وسط در شرق به معنایی که ما هستیم گاهی فکرمی کنیم یا بعضی مان فکر می کنیم که توسعه غربی بداست .مثلا انرژی هسته ای بداست چون پرهزینه و کم سود است و بلای جان بشریت است و درعین حال می دانیم که درشکل نظامی اش شده است چماقی بالای سر ملتها.پس چه باید کرد ای اقوام شرق؟ برویم دنبال خودی و خودمان باشیم و مثلا به تکنولوژی متوسط رضایت بدهیم یا با ظرفیت های خودی برویم دنبال توسعه غربی و از جمله انرژی هسته ای که انرژی پاک است و آلودگی ایجاد نمی کند و قس علی هذا؟بااین اماواگرها ست که ممکن است مصداقهای علم نافع رخ نماید.وگرنه همه علمها می توانند نافع باشند و همه ممکن است غیرنافع باشند.

ادب صنعتی...