آزادیخواهان غربگرا به اعدام او بسنده نکرده، با توهین به جنازه و لگد زدن به آن ، نفرت خود را از شـیخ، ابـراز داشتند. بعد از آن یاران شیخ جنازه را با سختی در خانهای دفن کردند و بعد از دو ماه جنازه را به اتاق کوچکی در منزل شیخ بردند. کم کم مردم مـتوجه جـریان شده، از پشت دیوارخانه فاتحه مـیخواندند و مـیرفتند . صدای بدخواهان بلند شد که شما امامزاده درست کردهاید؟ هجده ماه که از شهادت شیخ گذشت بعضی به خیال افتادند تا قبر را شکافته جنازه را بردارند و دور شـهر بـگردانند ولی ماجرایی باعث جلوگیری از ایـن عـمل شد. مرحوم حاج میرزا عبدالله سبوحی واعظ میگوید:«در یک روز زمستانی همسر شیخ مرا خواست. به خدمتش رسیدم. دیدم خانم زار زار گریه میکند. گفتم خانم چه شده؟ گفت دیشب مرحوم آقـا را خـواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود ولی در همان عالم خواب گریه میکردم. آقا به من گفت گریه نکن همان بلاهایی را که سر سیدالشهداء آوردند سر من هم آوردند. اینها میخواهند نـعش مـرا در بیاورند، تـا در نیاوردهاند زود نعشم را به قم بفرست. و من شما را خواستهام تا نعش را هرچه زودتر از این شهر بیرون ببرید.» جنازه را از قـبر بیرون آورده به قم بردند و از ترس اینکه مبادا جنازه شناخته شده، سـر وصـدا بـلند شود، این گونه نوشتند که زنی از خاندان شیخ فوت کرده و میخواهیم در مقبره دفنش کنیم و جنازه را در صحن مطهر(صـحن بـزرگ یا ایوان آیینه) دفن نمودند و جنازه پس از هجده ماه- با اینکه دو تابستان از آن گذشته بـود- سـالم بـود و بوی تعفن نمیداد. معروف است که شیخ در زمان حیات خود روزی به سید موسی متولی - با اشاره به موضع قبر خود- می گوید : «این زمین نکره روزی معرفه خواهد شد.» (فضل اللهی ، "مروری بر زندگی و شهادت شیخ فضل الله نوری"، سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی) .
ادب صنعتی...برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 23