در باره دخترهای سرزمینم

ساخت وبلاگ

در باره دخترهای سرزمینم

محمدحسن صنعتی

 

   دوستی با دل پر درد تعریف می کرد:   

 یک سال پیش فهمیدم دخترم و دامادم در زندگی شان تنها بر سر یک چیز توانسته اند به تفاهم برسند. آن هم طلاق است. باید کاری می کردم.

   چون آدمی مذهبی بودم به روحانیی مراجعه کردم که همیشه بین نمازهای ظهر و عصر یا مغرب و عشا ، برای نمازگزارها صحبت می کرد. دنیا گشته بود. کشورهای زیادی را برای تبلیغ دیده بود. کشورهای زیادتری راهم به عنوان ناظر ذبح شرعی بر کشتاردام رفته بود.یک سفر هم اتفاقی همسفر هم در حج تمتع از آب در آمدیم.حرفی هم که پیش می آمد جزء روحانی های روشنفکر نشان می داد. نگاه بازتری نسبت به همترازهای خودش در جامعه شریف روحانیت داشت.استا دانشگاه هم بود. وقتی از دغدغه ام مطلع شد در حد همان مختصر وقتی که بود راهنمایی کرد گوسفندی نذرکنید.که در دلمان کردیم.و چند راهنمایی دیگر . مثل اینکه بین اذان و اقامه در همان لحظه ای که دارد گفته می شود دعاکنید. یا اینکه به ترتیب منقول در بیان بعضی علمای واصل دعاکنید. ان شاالله نتیجه بدهد. در این باره هم مطابق یکی از سفارشهای آیت الله بهجت عمل کردیم.نفهمیدم کجای کارمان لنگ زد. جوابی نگرفتیم. حاجی می گفت خیلی مراقب باشید تصمیم بر چیزی نگیرند. منظورش این بود که کاری کنید به هرچیزی فکر کنند غیر از طلاق. با اینکه گرفتار کارشبانه روزی بودیم تا مثلا چرخ زندگی بچرخد هرچه بلد بودیم کردیم. از جمله اینکه از باب تالیف قلوب نشاندیمشان و یکی به نعل یکی به میخ هم دختر را نقد کردیم و هم پسر را. حق را هم به دختر دادیم و هم به پسر. حتی الامکان هم که می فهمیدیم حواسمان بود که به اسم مصلحت سنجی نیفتیم توی شانه خاکی و بی انصافی و دروغ قاطی حرفهایمان کنیم. حاجی می گفت هیچ بعید نیست اینها شیفته همدیگر هم باشند. اما افتاده باشند به دنده ای که دیگر رویشان نشود یا غیرت شان اجازه ندهد ریل شان را عوض کنند. می گفتیم نمی دانیم.شاید! می گفت شاید اینها هر کدام شان می ترسد اگر قدمی به سمت مقابل بردارد خیط شود. می گفتیم ممکن است! اما هرچه فکر می کنیم ظاهرا نقل این حرفها نیست. رسیده اند جایی که نمی خواهند اسم هم را بشنوند چه رسد که بخواهند قدمی برای سازگاری بردارند.این وسط هیچکس پا سفت نکرد که ببریدشان مشاوره. ماهم دل خوش کردیم به مشاوره های قبل از طلاق که یکی دوبار در مصاحبه های یک حاج آقای مسئولی شنیده بودیم درست شده تا از گسترش طلاقهای توافقی جلوگیری شود. می خواستیم ناامید نباشیم وگرنه از یک بابای دیگر شنیده بودیم که  در جلسه دوم یا سوم مشاوره از همین مدلی که  می گویند، مشاور نتیجه گرفته بود که دختر و پسر اصلا ازدواجشان اشتباه بوده و عجیب است که چجوری پدر و مادرها موافقت کرده بوده اند اینها ازدواج کنند و ...در حدی که این بابا گفته بود فکر کردیم فرداپس فردا ست که ورق برگردد و به جای مشاوره دادن به دختر و دامادمان ، ممکن است سرکار خانم مشاور از من و خانم شکایت کند که شما به چه حقی اجازه داده اید دخترتان با این آقا ازدواج کند. البته اینجای کار بخیر گذشت.فقط فهمیدیم که این مشاوره ها انگار سرعت دهنده طلاق هم هست.همین هم شد. دخترمان گفت مهرم حلال.  جانم آزاد . و از هم جدا شدند.

   آقایان و خانمهای متولی ! با این همه دم زدن از تحکیم خانواده ، خانواده ها را بی پناه در برابر توفانهایی تخریب گر رها کرده اید.

ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 160 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 20:36