بعضی و شایدبیشترپدروپسرهای روزگارما-2

ساخت وبلاگ
دوستی که ضمنا می دانستم هم دستی به قلم دارد و هم تاحدود یک سال پیش مسئولیت داشته ،بعداز بخش اول این نوشته چیزهایی برایم و برای بارگذاری فورواردکرد که لازم بود ازخودش اجازه مجدد بگیرم.چون رویم به رویش باز بود زنگ زدم و گفتم:مردحسابی خجالت نمی کشی  این چیزها را فرستادی؟ گفت: کار از این حرفها گذشته برادر من.نمی توانیم خودمان را به خواب بزنیم و بگوییم همه جا گل و بلبل است. تو می توانی حرفهایت را درز بگیری! ولی من لازم نمی دانم. اتفاقا خودت شاید از من بهتر بدانی که بعضی آدمها ممکن است با لاپوشانی خیانت هم کرده باشند.مگر فلان نویسنده حتی در فلان نوع نوشته هایش از مغازله های گاه و بیگاهش چیز ننوشته. گفتم این با آن فرق می کند. گفت : چه فرقی می کند وقتی خبر دارم این دردها و بقیه مصداقهای آسیبهای اجتماعی داد که چه عرض کنم ، اشک بعضی مسئولان صاحب درد را در جلسه های خصوصی در آورده.اینها را باید پخش کرد تا آقایان مدعی فضل مشاوره بجای حرفهای آب کشیده ، اگر حرفی دارند در درمان این مصداقهای نکبت بگویند.

پدر:پول لازم داری بگوپول لازم دارم.وگرنه من حساب پولهایی راکه برای خردوریزکاریهاداده ام دارم.اگرپولت رادرست هزینه کنی امروزمجبورنمی شوی قرض کنی.
پسر:یعنی الان من دروغ میگم دیگع
پس باشه یه جورازیکی قرض می‌کنم چون الان پول هیچی ندارم صفرم.

پدر:
200ریختم.
پسر:باشه ممنون

پدر:سلام.ساعت 2 ماشین رابیاورتابتوانم برسانمت.
پسر:من ماشینو آوردم جااداره
بیاین سوییچو بگیرین من برم.

پدر:
70ریختم.
سلام.بیاکه بایدبرویم خانه جاج آقا.

پسر:سلام تو صف کارواشم شلوغه 

پدر:بروجایی که خلوت است.کدام کارواشی؟
پسر:اگه دیدم چیزنمشه میام خانه بعدان مبرم
پدر:بیاخانه.باشه بعدا.

ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 157 تاريخ : پنجشنبه 29 تير 1396 ساعت: 6:20