شریف امامی و دولت محلّل
دکترمحمدحسن صنعتی
دفتر روزنامة برق – از روزنامههاي فعال در سال 1322 كه به سرپرستي غلامحسين مصاحب منتشر ميشد – در خيابان لالهزار نو [تهران] بود؛ در طبقة دوم ساختماني و دو اطاق تودرتو در اختيار داشت. اطاق سوم كه اطاق بسيار كوچكي بود در اجارة يك شركت ساختماني بود. اعضاي گمنام اين شركت كوچك كه بعدها صاحب نام شدند افرادي چون مهندس جعفر شريف امامي و احمد آرامش [برادرزنش] بودند. 102 شريف امامي، بعداً دوبار به نخست وزيري در رژيم پهلوي رسيد؛ دولت نخست وي در سال 1339 هشت ماه بيش نپاييد و دولت دوم او در سال 1357 دو ماه پاييد. بار نخست آمد تا اقبال برود و اميني مورد نظر امريكاييها بيايد و بار دوم براي فريب افواجي از ملت مسلمان كه به صورت ميليوني و گسترده به خيل عظيم طرفداران انقلاب اسلامي پيوستند و براي فرونشاندن خشم عمومي و استقرار رژيم پهلوي آمد و ناكام ماند. نه در بار نخست توانست رژيم را دمكراتيك قلمداد كند و نه در نوبت دوم توانست رژيم را پايبند دين و مذهب نشان دهد. عباس ميلاني معتقد است كه شاه پس از كودتاي 28 مرداد و نخست وزيري سرلشكر زاهدي «تنها كساني را به صدارت برگزيد كه به شخص او وفادار بودند. حسين علا يك درباري وفادار بود، اقبال مديري پركار، شريف امامي مهندسي كارمند مسلك و عَلَم دوست نزديك و قديمي شاه بود.» 103
اولين تجربة ترقي اين مهندس با هوش كه رمز موفقيت را در وفاداري و كارمند مسلكي يافته بود در نيل به وزارت راه در كابينه رزمآرا جلوه كرد: «در سال 1329 كه دبير كل بنگاه آبياري بودم تيمسار انصاري 104 آمد و گفت: شما امروز ساعت چهار بعد از ظهر لباس ژاكت پوشيده ميرويد به سعدآباد. گفتم: مطلب چيست؟ گفت: رزمآرا نخست وزير شده است. شماهم جزو كابينه هستيد.» 105 گويي او خود نيز باور نميكرده است كه براي وزارت در نظر گرفته شده باشد.
وي كه وجاهت مردمي نداشتن مهرههاي اصلي رژيم را دريافته بود گاه با قدرت همراهي نشان ميداد و گاه در موضع انتقاد و مخالفت قرار ميگرفت تا با آزاده نشان دادن خود در بدنه اجرايي رژيم و اذهان عمومي كسب وجاهت كند:
- «فهميدیم كه يك جريان غير عادي در تهران صورت گرفته [كودتاي 28 مرداد 1332] فردايش معلوم شد كه زاهدي فرمان نخست وزيري گرفته است و مشغول كارش شده است. يك روز دو روز بعد بود كه مرا خواست و مرا به سمت مدير عامل سازمان برنامه منصوب كرد. مرسوم بود كه مدير عامل سازمان برنامه هم در هيئت دولت شركت كند و [من] شركت ميكردم.» 106
- «در همين جلسه [7/2/1333] به دولت زاهدي رأي اعتماد داده شد و از 45 نفر عده حاضر 39 نفر راي موافق دادند. مهندس شريف امامي مخالف [بود] و بقيه يعني وارسته، دكتر منوچهر اقبال، دكتر محمد سجادي، دكتر محمود حسابي و رضا علي ديوان بيگي رأي ممتنع دادند.» 107
چندي بعد با تشكيل كابينه دكتر منوچهر اقبال، وزارت صنايع و معادن به او واگذار شد: «انتخابات دورة بيستم ابطال شد و يكي از وزيران كابينة اقبال، مهندس جعفر شريف امامي، وزير صنايع و معادن كابينة مستعفي، مأمور تشكيل يك كابينة محّلل براي انجام انتخابات گرديد.» 108 در اين مورد مسعود بهنود مينويسد: «تنها كسي كه تصور نميرفت از وسط بحرانهاي تابستان 1339 به صدارت برسد مهندس شريف امامي بود.» 109 البته شريف امامي در طول دهة 30، خود را به عنوان نمايندة خط سوم در صحنة سياسي مملكت شناسانده بود و هنگامي كه شاه ميخواست از وابستگان به سياست انگلستان و امريكا دوري كند و فرصتي براي ترميم اشتباهات خود به دست آورد، شريف امامي – كه آن زمان تشخص به وابستگي خاص از خود نشان نداده بود – بهترين انتخاب تلقي شد. 110 وي آمده بود تا با نرمش در برابر مخالفان، برگزاري مجدد انتخابات بيستم مجلس با ظاهري آراسته و قابل قبول و باج به مردمي كه ميبايست چند ماه بعد، هنگام تولد وليعهد شاه – رضاي دوم – با تظاهرات خود محبوبيت مردمي محمدرضا را به قدرتهاي ديگر نشان دهند دولت آشتي مردم و رژيم شود.
به اعتباري دولت شريف امامي در سال 1339 دولت تعطيلي سياسي كشور بود. «اينكه بلافاصله پس از ابطال انتخابات دورة بيستم يك نوع آرامش و ركود سياسي بركشور حاكم شد و شريف امامي اعلام كرد فعاليت وي و دولتش مبتني برطرفداري و يا ضديت با هيچ يك از دو حزب مردم و مليون نخواهد بود و حتي جهت جلوگيري از هرگونه تنش هر دو روزنامة حزبي انديشه مردم و مليون تعطيل شدند، حاكي از عقبنشيني از وضعيت سياسي دورة نخست وزيري اقبال و نيازي بود كه حاكميت به آرامش احساس ميكرد.» 111 و البته اين اقدام با گونهاي مصادرة فرصت در راستاي ايجاد آرامش به نفع رژيم صورت گرفت، چرا كه در واقع نيز ناخشنودي مردم از دو حزب شاه ساختة مردم و مليون مشهود بود و تعطيلي آنها – همچون تعطيلي حزب رستاخيز در سال پاياني عمر رژيم – ممکن بود موجد نوعي رضايت از رژيم شود. 112 به موازات اين حركت، شريف امامي مهمترين شعار دولت خود را اجراي اصول قانون اساسي و حفظ آزاديهاي مدني قرار داد. اين شعار براي آن داده ميشد تا رضايت امريكاييها را كه در صدد تسلط هر چه فزونتر بر مقدرات امور ايران بودند و در لفافه تأكيد برحقوق بشر و دمكراسي پيش ميآمدند جلب كند. 113 چهار ماه پس از آنكه شريف امامي اعلام كرد: تجديد انتخابات بدور از سيطرة احزاب سياسي خواهد بود، اين انتخابات تحت سيطرة كامل دولت و دربار برگزار گرديد و مجلس دورة بيستم در دوم اسفند 1339 افتتاح شد و شاه در روز افتتاح هيچگونه اشارهاي به اهميت مشاركت سياسي و نيز انتخابات حزبي و نظاير آن نكرد. 114
نكتهاي كه در طراحي شريف امامي براي كسب وجاهت و محبوبيت عمومي و گهگاه انتقاد براي خوشايند عامه قابل توجه است آن است كه نوعاً اين اطرافيان يا سمپاتهاي او هستند كه چنين موضعي ميگيرند: «10/5/1341، تجمع عدهاي از طرفداران حزب خلق در منزل اسدالله رشيديان: در مورد سؤالي كه از افراد شد مبني بر اينكه آيا امروز براي استقبال اعليحضرت همايوني نميروند؟ مهندس كيسر (انزلچي) پاسخ داد: خير اين كار مخصوص حزب مليون [به رهبري اسدالله علم] است و ما براي زنده باد و مرده باد گفتن به وجود نيامدهايم . ضمناً بيات كرمانشاهي از آمدن شريف امامي و احمد آرامش و چند نفر ديگر كه با رشيديان همعقيده هستند خبر داد: حتي قرار شده [شريف امامي] من را نيز در بنياد پهلوي استخدام نمايد.» 115 احمد آرامش – وزير مشاور و سرپرست سازمان برنامه در كابينة شريف امامي و شوهر خواهر وي – در يك سخنراني در جمع كثيري كه در منزلش گرد آمدهاند ميگويد: من در حالي كه وزير بودم و اصولاً وزير بايد در تريبون مجلس شوراي ملي از غربیها و كارهاي ايشان دفاع كند، از روي اسرار آنها پرده برداشتم. اكنون نيز ميگويم. برنامه دوم 9000 ميليون تومان نفله كرد و برنامه سوم 14000 ميليون تومان از پول مملكت را تلف و نفله ميكند. حتي نقشههاي مساجد ما را نيز امريكاييها طرح ميكردند.» 116 برادرزن شريف امامي، دكتر عبدالله معظمي نيز از سران جبهه ملي و آخرين رئيس مجلس هفدهم در دورة مصدق بود. 117
شريف امامي در حكومت چهارده ماهة دكتر اميني خانهنشين بود تا اينكه با سقوط كابينه اميني و روي كار آمدن علم، نخست به رياست بنياد پهلوي انتخاب شد و سپس در انتخابات مجلسين كه در سال 1342 انجام گرفت سناتور اول تهران شد. 118 سپس در تاريخ 21 مهرماه 1342 119 به اشارة شاه به رياست مجلس سنا انتخاب گرديد. 120
اين اشاره و انتخاب به ماندن وي تا پايان عمر رژيم و نخست وزيري مجدد باعث بقاي او در رياست مجلس، همراه با نيل به مناصبي ديگر شد. پس از ترور نافرجام شاه در 21 فروردين 1344، شاه راجع به حادثة كاخ مرمر گفت: «گو اينكه هيچ خطري احساس نميشود و ضرورتي ايجاب نمينمايد معذالك ما ميتوانيم فرماني صادر كنيم كه اگر اتفاقي افتاد و من نبودم تا موقع بلوغ و سن قانوني وليعهد، شوراي سلطنتي كارهاي مملكتي را انجام دهد.» چند روز پس از اين سخنراني شاه، در يازدهم ارديبهشت اعضاي شوراي عالي سلطنت بدين شرح منصوب شدند. شاپورها علي رضا و عبدالرضا، اميرعباس هويدا، مهندس شريف امامي، مهندس رياضي و قدس نخعي وزير دربار. 121 تداوم اعتماد به شريف امامي باعث شد تا وي در زمرة مشاوران نزديك شاه در آيد. در بررسي عميق و جامعي كه ادارة تحقيقات سياسي سفارت امريكا انجام داده، 122 مقامات امريكايي در ايران مدعي هستند كه شاه به ساواك و نيروهاي مسلح اتكاي زيادي دارد و 15 نفري كه در تصميمگيري مملكتي از مشاوران نزديك شاه محسوب ميشوند عبارتند از: اسدالله علم، نعمتالله نصيري، تيمسار غلامعلي اويسي، اميرعباس هويدا، تيمسار حسن طوفانيان، تيمسار حسين فردوست، تيمسار غلامرضا ازهاري، نصرت الله معينيان، جمشيد آموزگار، هوشنگ انصاري، دكتر منوچهر اقبال، جعفر شريف امامي، فرح پهلوي، اشرف پهلوي و اردشير زاهدي. 123 اين بررسي، 15 مشاور شاه را اينگونه معرفي كرده: «اين مشاوران داراي پيشههايي گوناگون بودند و به شخص شاه و نه به هيچ گروه ديگري وفادار بودند.» 124
در 29 تير 1349 خبري در مطبوعات به طور يكسان چاپ شد حاكي از اينكه كاخ مرمر از طرف شاه به توليت شهرداري تهران وقف شد تا به صورت موزه در آيد. هئيت امنايي كه تعيين گرديد تا با شهردار تهران كه توليت را به عهده خواهد داشت عهدهدار امور موزه باشند هنگام تنظيم وقفنامه عبارت بودند از: اميرعباس هويدا نخست وزير، مهندس جعفر شريف امامي رئيس مجلس سنا، مهندس عبدالله رياضي رئيس مجلس شوراي ملي، واميراسدالله علم وزير دربار، كه سند وقف را امضا كردند. 125
از جمله نقطههاي ننگين در پروندة شريف امامي تصويب كاپيتولاسيون در زمان رياست وي بر مجلس سناست. اين لايحه كه در اصل در دولت علم طراحي شده بود، مهر 1343 با رسيدن نخست وزيري به حسنعلي منصور از ناحية وي در سنا به بحث گذاشته شد. مجلس سنا كار بررسي طرح لايحة جديد را نزديك نيمه شب و در پايان جلسهاي كه با موضوع ديگري نزديك چهارده ساعت به درازا كشيده بود آغاز كرد. احمد ميرفندرسكي معاون وزير امورخارجه – با گونهاي خيمه شب بازي و سوء استفاده از خستگي نمايندگان – در حاشية سخنش در مورد سازمان مركزي آمار گفت: و نسبت به لايحة ديگر استدعاي فوريت ميكنم براي اينكه بشود امشب يك مطلب [كه] كاملاً ساده و عادي است تصويب شود. 126
وي هنگامي كه به رياست مجلس مؤسسان سوم انتخاب شد در راستاي غير سياسي كردن كشور در پاسخ خبرنگار پارلماني كيهان در يك مصاحبه اختصاصي گفت: حسب الامر شاهنشاه آريامهر مجلس موسسان يك مجلس ملّي است و به هيچ وجه نبايد جنبه حزبي داشته باشد. بنده به عرض رسانيدم كه كوشش خواهيم كرد مجلس موسسان جنبة حزبي به خود نگيرد. 127 وي در توجيه اقدام خود البته پيراستن اين مجلس از حزب ايران نوين منصور را مطرح ميكرد: «من در مجلس مؤسسان ميدان فعاليت را از دست حزب ايران نوين كه اكثريت را در اختيار داشت خارج نمودم و قدرت كامل را شخصاً كه فرد بيطرفي هستم به دست گرفتم و برنامه كار مجلس موسسان به صورتي انجام شد كه افكار عمومي و رجال سياسي كشور هرگز مجلس موسسان را تحت تأثير حزب ايران نوين نميدانستند.» 128 اما مطلب چيز ديگري بود. «گروهها يا افرادي كه از دوستي و همدستي با هويدا و حزب او [ايران نوين] بركنار مانده بودند در جهت تخريب موقعيت آنها گام برميداشتند. از جمله ميتوان از جعفر شريف امامي، دكتر هوشنگ نهاوندي، جمشيد آموزگار، ... نام برد.» 129
با اين همه، نزديك شدن گهگاه شريف امامي به افرادي كه در موضع مخالفت يا عدم همراهي با رژيم بودند، براي ايجاد محبوبيت و احتمالاً اطلاع و نفوذ در جريانهاي مستقل، از وي ديده ميشود. هنگامي كه مهندس مهدي بازرگان عضو كانون مهندسين و استاد دانشگاه در دادگاه بدوي نظامي به ده سال زندان محكوم شده بود با توجه به مسئوليت شريف امامي در كانون مهندسين، سران جبهه ملي دنبال اعمال نفوذ شريف امامي بودند: «مهندس شريف امامي در اين مورد قول مساعد داده و از هم اكنون مشغول اقداماتي است تا بلكه بتواند قبل از مراجعت اعليحضرت همايون شاهنشاه به ايران زمينه اين امر [بخشودگي يا تخفيف مجازات] را فراهم نمايد.» 130 شريف امامي همان كسي است كه – به عنوان نوعي رابط مرضي الطرفين – در جريان كودتاي 28 مرداد 1332، دكتر مصدق – نخست وزيرو از سران جبهه ملي – را شخصاً سوار اتومبيل خود كرد و آورد و به سپهبد زاهدي فرمانده كودتا تحويل داد. 131
هنگامي كه انقلاب اسلامي تمام كشور را فرا گرفت با اين تصور كه وي به دليل انتساب به خانوادهاي روحاني يا دقيقتر بگوييم معمم، ممكن است از ناحية روحانيت به عنوان پيشتاز و راهبر اقشار و افواج در نهضت اسلامي مورد قبول واقع شود دوباره نخست وزيري را برعهده گرفت. البته در پرونده انفرادي وي چنين آمده: «پدر مشاراليه معمم است و داراي حسن شهرت نبوده. شخص مورد بحث در عنفوان جواني از لباس روحاني استفاده مينموده.» جاي ديگري وي «نوة يكي از روحانيون معتبر» 132 معرفي شده كه البته «پدرش پيشكار امام جمعه تهران سيدابوالقاسم امامي بود و در ميان روحانيت و مردم جايگاه و پايگاهي نداشت.»
شاه مجبور شده بود در پنجم شهريور ماه 1357 با انتصاب وي به جاي دكتر جمشيد آموزگار به نخست وزيري به اصطلاح دولت آشتي ملي را جايگزين دولتهاي سابق كند، با اين اميد كه شريف امامي واسطه آشتي شاه و ملت گردد. 133 وي نيز در راستاي مأموريت خود مانوري اغواگرانه در پيش گرفت: «تأكيد داشت كه ميخواهد با محافل مذهبي از در آشتي در آيد. بلافاصله پس از آغاز كار «پست وزير امور زنان» را از ميان برداشت، وزارتخانة جديدي براي رسيدگي به امور اوقاف تشكيل داد. همه كازينوهاي مملكت را [كه از قضا جملگي به بنياد پهلوي تعلق داشت و رياست بنياد هم سالها در كف خود او بود] تعطيل كرد، دستور بستن بسياري از كابارههاي تهران را صادر كرد، تقويم اسلامي را از نوبرقرار ساخت، 134 فعاليت احزاب سياسي را آزاد اعلام كرد، سانسور مطبوعات را برچيد، پخش مشروح مذاكرات مجلس را مجاز داشت، مبارزه با فساد را در رأس برنامة دولت قرار داد، به همه كارمندان دولت اضافه حقوق پرداخت و حزب رستاخيز را هم يكسره منحل كرد، 135 در حالي كه نام وي كه گفته شده، در خفا شاه را از تأسيس حزب رستاخيز و عواقب سوء ناشي از آن برحذر داشته، روز 13 اسفند 1353 در شروع به كار حزب، درصدر فهرست اسامي افراد بلند پايهاي قرار داشت كه عضويت در حزب رستاخيز را افتخاري بس مهم براي خود تلقي كرده بودند. 136
آثار شتابزدگي در تدابير و بلكه تاكتیكهاي شريف امامي آشكار بود. شايعة بازداشت هويدا 137 كه با آغاز نخست وزيري شريف امامي رواج پيدا كرده بود هر روز داغتر ميشد. چند روزي پس از انتصابش به مقام نخست وزيري، شريف امامي در جلسهاي كه شاه و ملكه نيز در آن حضور داشتند به تصريح گفته بود كه: براي نجات مملكت به تصميمات قاطع نيازمنديم. 138 اولين تصويب نامة دولت شريف امامي دربارة لغو تاريخ شاهنشاهي و بازگشت به تاريخ هجري شمسي هم غير قانوني بود. زيرا تصميم مربوط به تغيير تاريخ هجري شمسي به تاريخ شاهنشاهي از طرف مجلس اتخاذ شده بود. و دولت نميتوانست با صدور يك تصويب نامه یا اعلاميه قانون مصوب مجلس را لغو نمايد. 139 مرگ زودرس دولت دستپاچه و شتابزدة شريف امامي را از كشتاري را كه وي در اولين روزهاي دولت و در سالروز تولدش 17 شهريور در سال 1357 صورت داد ميشد پيشبيني كرد: بنا به نوشتة يك خبرنگار اروپايي، هليكوپترها كوهي از اجساد متلاشي شده برجاي گذاشتند. در ميدان شهدا (ژاله) تانكها و كماندوها كه تظاهر كنندگان را محاصره كرده بودند و نميتوانستند آنها را پراكنده سازند به آنها شليك كردند. يك خبرنگار اروپايي مينويسد كه اين صحنه به جوخة آتش شبيه بود كه در آن افراد مسلح به معترضان بي حركت شليك ميكنند. 140
منابع و پی نوشتها:
102. قلم و سياست، محمدعلي سفري، ج 1، ص 93.
103. معماي هويدا، عباس ميلاني، ص 225.
104. سرلشكر وليالله انصاري مدير كل راهآهن در سال 1329 و وزير راه در سالهاي 1334 تا 1336 و 1339.
105. خاطرات جعفر شريف امامي، ص 95 و 98.
106. همان، ص 150 و 151.
107. قلم و سياست، ج 2: از كودتاي 28 مرداد تا ترور منصور، محمدعلي سفري، چ دوم، تهران، نشر نامك، 1380، ص 148 و 149.
108. پدر و پسر، محمود طلوعي، چ هفتم [تهران] نشر علم، 1380، ص 694 و 695.
109. از سيدضياء تا بختيار، مسعود بهنود، ص 445.
110. همان.
111. مردي براي تمام فصول، مظفر شاهدي، ص 332.
112. درون انقلاب ايران، جان دي استمپل، ترجمه دكتر منوچهر شجاعي، تهران، رسا، 1377، ص 99.
113. دودهه واپسين حكومت پهلوي، حسين آباديان، ص 172.
114. حزب رستاخيز، اشتباه بزرگ، مظفر شاهدي، 2 مجلد، چ اول، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، زمستان 1382، ج 1، ص 50.
115. پرونده انفرادي.
116. همان، جمعه 13/7/41.
117. دو دهه واپسين حكومت پهلوي، حسين آباديان، ص 210.
118. بازيگران عصر پهلوي، محمود طلوعي، ج 1، ص 553.
119. خاطرات جعفر شريف امامي، ص 190، پاورقي.
120. بازيگران عصر پهلوي، محمود طلوعي، ج 1، ص 553.
121. قلم و سياست، ج 3: از هويدا تا شريف امامي، محمدعلي سفري، چ اول، تهران، نشرنامك، 1377، ص 48.
122. اين بررسي كه جلد هفتم كتاب «اسناد لانه جاسوسي» بدان اختصاص داده شده مقدمه مبسوطي تحت عنوان «نخبگان و تقسيم قدرت در ايران» دارد.
123. قلم و سياست، محمدعلي سفري، ج 3، ص 69.
124. همان، ص 72.
125. همان، ص 295 و 296.
126. معماي هويدا، عباس ميلاني، ص 198 و 199.
127. پرونده انفرادي، 28/5/1346.
128. همان، 1/7/1346.
129. حزب رستاخيز اشتباه بزرگ، مظفر شاهدي، ج 1، ص 130 و 131. نيز ر.ك: من و خاندان پهلوي، احمد علي مسعود انصاري، به كوشش محمد برقعي و حسين سرفراز، چ پنجم، تهران، نشر پيكان، 1376، ص 98 و 99.
130. پرونده انفرادي، 5/11/1342.
131. همان.
132. درون انقلاب ايران، جان دي استمپل، ص 99.
133. قلم و سياست، محمدعلي سفري، ج 4، ص 18.
134. تا اوايل دهه پنجاه، هجرت پيامبر اسلام از مكه به مدينه سرآغاز تاريخ شمسي و قمري اسلامي بود. وقتي شاه به چيرگي كامل انقلاب سفيد ايمان پيدا كرد، وسوسه تغيير تقويم به جانش افتاد. شاه تاريخ فرضي آغاز سلطنت و شاهنشاهي در ايران را مبنا قرارداد. تقويم جديد از سال 1355 با معادل 2535شاهنشاعی رسميت پيدا كرده بود. (معماي هويدا، عباس ميلاني، ص 388)
135. همان، به نقل از: Milani, The Making of Iran's Islamic Revolution, 117.
136. حزب رستاخيز، اشتباه بزرگ، مظفر شاهدي، ج 1، ص 300.
137. وي با 13 سال نخست وزيري پيوسته در بين 48 نخست وزير حكومت 57 سالة پهلويها ماندگارترين نخست وزيري را داشته. وي از 11 اسفند 1353 با حفظ سمت نخست وزيري، با حكم شاه اولين دبير كلّي حزب رستاخيز را برعهده گرفت و تا 17 آبان 1355 و تعيين آموزگار به عنوان دبيركل در كنگره دوم حزب در پنجم و ششم آبان سال 1355 اين سمت را در اختيار داشت. دستگيري وي در پايان عمر دولت شريف امامي و آغاز به كار كابينة ازهاري واقع شد. (حزب رستاخيز، اشتباه بزرگ، مظفر شاهدي، ج 1، ص 265 و 266.)
138. معماي هويدا، عباس ميلاني، ص 397.
139. بازيگران عصر پهلوي، محمود طلوعي، ج 1، ص 557.
140. ايران بين دو انقلاب، یرواند آبراهاميان، ص 636.
ادب صنعتی...برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 170