خوابهای خوش خبر

ساخت وبلاگ
بعدازمدتهامادررادیدم،سرحال همراه با مختصری بذله وابرازخوشی و سبکباری.وبعدازمدت بیشتری برادر،که قرارگذاشتیم باهم تاچهارراه مخابرات برویم.هردوازنیکان.که خواص و عوام پس از کوچ شان به دیارباقی هم آنهارابه نیکی و پاکی شناخته اند.دوسه تایی از هنرمندان ولابدهمکاران رسانه ای آمده بودند.خانمی نماینده شان.به اسم کوچک "الهه"و فامیلی که به یادم نمانده.ودرعین حال برادرش که چنددقیقه ای گپ زدیم. از برادر که خداحافظی کردم چهره اش رادیدم."صنعتی"بود.فرزندیکی از همکاران که حالا به قول تاجیک ها سبکدوش شده.یعنی بازنشسته.پس من درآن چنددقیقه باخودم گپ زده ام والهه خواهرم بوده است. مرحوم رضاپوردرحال تدارک نمایشی ست.مثل همان سالها که تهیه می کردم و ایشان کارگردان بود.می دانم که مرده و تعجب می کنم که بعداز افتاده شدن به علت دردپا چطور بدون زحمت و لنگیدن دنبال کارمی دودوکارراتدارک می کند.فوری به یادم آمدکه پس از فوت، لازم شده بوده است ، به هر علتی- خواب است دیگر! - خدابیامرز رانبش قبر کنندوهمانجافهمیده اند که نمرده اند وزنده اند.حالاهم که می دیدمشان غبراق تر از همیشه بودند با موهایی انبوه و مشکی که نشان از جوانی و نشاط می داد.خبرخوش این است که دست اندرکاران رسانه و هنر خاصه آنهاکه درروشنگری وشادکردن مردم عمر می گذارند عاقبت خوشی دارند.  ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : خوابهای, نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 180 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 22:10