پیام های پدرانه-2

ساخت وبلاگ
سلام. لازم است به جای ماشین خواستن به سوالهایی جواب بدهی.یکی اینکه درهیئت یاسالن تان چکارمی کنید که بایدازساعت 9شب تا 2صبح ماشین دست تان باشد.دیگراینکه شام نخورده بودید یا زیادی خورده بودید که از یخچال و آب خوردن کنده نمی شدید؟
می گوییم قراربودزودبرگردی.به بک کلمه اکتفا می کنی:"نشد". یعنی پاسخ کوتاه پسندیده تر است.ماشین ؟ " نمی شود".
توباخودسری هایت وتادیروقت بیرون ماندن و ماشین سواری و رفیق بازی داری ماراازبین می بری و من چنین اجازه ای نمی دهم.ماشین موقوف.
بااطلاعی که از وضع قلب من داری خوب می دانی که این سرخود عمل کردن ها و تادیروقت بیرون ماندن ها با من چه می کند.واقعاتعجب می کنم و مانده ام که چرا؟البته جوابش را تو نمی توانی بدهی.
هرچه فکرمی کنم عقلم به جایی قدنمی دهد که هیئت شما در -مثلا-شب جمعه 20 مردادچه می کرد که شماباید تا ساعت1/5 و 2بیرون می ماندید.توهم که حرف نمی زنی و فقط کارخودت را می کنی.یک کارتقریباثابت شماحرف گوش نکردن است.

وقتی می گویی می روم هیئت نمی توانم حرفت را قبول کنم چون پیام هیئت جایی نمی تواند غیراز ارزشهامن جمله حرف شنوی از پدر و صله رحم باشد.
من گاهی فکرمی کنم که نه برای حرف من ارزشی قائلید ونه سلامتی ام برای شمامهم است.
این همه انرژی که پای ماشین خواستن گذاشته ای اگرپای درس گذاشته بودی تاحالا10تالیسانس گرفته بودی.
تاوقتی نتوانی مستندومستدل مراقانع کنی که 10 میلیون تومان وامت راچه کرده ای؟-قبول ندارم که 4تومان دادم رهن 4 تومان ازمن بلندکردند2تومن هم توپ خریدم- میگویم شفاف نیستی و مرتب حرفش را پیش می کشم.یا10 تومان رادر زمانه ای که برای هندوانه 2کیلویی دوتارسیدبرای خریدارو فروشنده صادرمی شود درعالم رفیق بازی ازشماکشیده اند که معنی اش این است که به اندازه بچه مدرسه ای هم فکروتدبیرنداشته ای.یاگوشه ای نگه داشته ای ومی خواهی مارااذیت کنی.درهرحال بایدپول رااز کار در بیاوری.
شماکه نتوانسته ای از 10 میلیون تومان پول به اندازه کرایه رفت وبرگشت پول نگه داری بعدازکار ، بیرون هم نرو.حالاهم ماشین بگیربیا.خودم حساب می کنم.

باآقای محمودی صحبت کردم.قرارشدتقاضایی خطاب به سردار جانشین فرماندهی تنظیم کنی.توضیح بدهی که چقدرو چگونه و کجا سابقه بسیجی فعال داری.مستندات مکتوب پیوست کنی.و تقاضاکنی که دراولین جذب نیرو شما رابه عنوان نیرو جذب کنند و افتخارخدمت پیداکنی.خوب است اضافه کنی که بنابه اعلام پایگاه فعالیت ، سپاه درآبان ماه در حوزه نیروی عقیدتی جذب دارد.اینهاراکه فراهم کردی پست می کنیم برای آقای محمودی تا بروددنبال موافقت گرفتن.
از10 دفعه که از شما پرسیده ایم کجایید یک یا دودفعه درست جواب داده اید.آن یک دو دفعه هم ما امکانی برای بررسی نداشته ایم.معمولا گفته اید جایی ام.پس من نمی دانم برای چه کاری و کجا باید به شما پول یا ماشین بدهم خصوصا وقتی که از همراهی مادر برنامه تان فرارمی کنید.پس اعتمادما مخدوش شده.
لازم است در معیارهای انتخاب دوست و در دوستانت تجدیدنظرکنی چون بررسی هانشان داده که تاثیردوست روی ادم اگراز پدر و مادر بیشتر نباشد کمترنیست.
اینکه حرفت از خوب شدن و مثل موقع کربلا شدن دو روز هم دوام نمی آورد ،اینکه می گویی می روی حرم اما به قول خودت با پهلوی آسیب دیده می آیی ، اینکه ساعت 11/45شب می روی بیرون و به پدرت نمی توانی بگویی داری کجا می روی ، باعث شک ونگرانی ست.خودت باید برای خودت کاری بکنی.می شود در دل امن خانواده قراربگیری و صبح به صبح دنبال خدمت و روزی حلال بروی یا به همین وضع ادامه بدهی و بعداز خواب تا ظهر، بعداز ظهر شروع کنی به ماشین خواستن و جدیدا با اینکه بایدچندمیلیون پول داشته باشی 10 تومان و هزارتومان پول خواستن.
وقتی می گویید می خواهم بروم هیئت و من ماشین نمی دهم ،ناشی از این است که اخلاقتان در برگشت از یک سال هیئت رفتن نه تنها هیئتی نبوده که ضد هیئت بوده.این وسط، یکی از چیزهایی که هرکدام ازما بایدمراقب باشیم این است که خودرادرمظان اتهام دروغگویی یا دست کجی قرارندهیم .کافی ست حانواده آدم یا مردم سه چهاربار از ما دروغ گل درشت بشنوند.دیگرراست ما را هم باور نمی کنند.یاکافی ست دودفعه ازجایی پول کم شود و فقط مایی که قبلا حتی به خواجه حافظ شیراز هم خودمان را پول لازم معرفی کرده ایم آنجا دیده شویم.کارتمام است. وقتی می گویم آدم باید مودب و منظم و مراقب باشد معنی اش این است.

باتوجه به این چیزهایی که گفتم یادت باشددیگر از من تقاضای وسیله نکنی.ماشین بایددست خودم باشد.خودم اگرلازم دیدم می گویم ماشین رابرای فلان کاربردار.پریشب که وسیله رابرده بودی هم  برادرت تصادف کرده بودبایدمی بردیمش دکتر.هم خواهرزاده ات تب داشت که به رغم دستوردکترمبنی برمنع برداشتن باربیش از10 کیلو بعلش کردم وپیاده بردمش تادکترسرچهارراه.یک ماه پیش بازخواهرت مریض بود که به رغم بدحالی پیاده بردیمش.چندین دفعه میوه یا چیزدیگر خریدکرده ایم و شاگردمغازه می خواسته توی صندوق بگذاردگفته ایم ماشین نداریم.
شرکت می روی برای اینکه کاریادبگیری چون با10تومان پول توجیبی نمی شودزندگی کرد.ضمناازاینجابه بعدحرفهایت زورگویی است که ضمن تاسف برای تو وخودم، درتصمیم بنده اثری ندارد .خواهرت هم مثل تو مستقل شده.بااین حال مستقیم و غیرمستقیم خبرش رادارم.
گفته بودی باآقای محمودی صحبت کنم.تقاضایی که گفتم برای سردار تنظیم کن.دنبال مدارک و مستندات ادعایی باش.
پسرخوبم.قبول کن که دوره دیکتاتوری بچگانه تمام شده.بله.وقتی که بچه بچه است درسالن تئاتروقتی می گوید برویم بیرون بایدبه حرفش عمل کرد.وگرنه جیغ می زند و آبروی آدم را می برد.بزرگترکه شد چهارتا همکلاسی را با لیسک می کند امربر خودش.خیال می کند خانواده هم لیسک خورها و امربرهای اوهستند در حالی که بایدبداند دوره کودکی تمام شده.بزرگترکه شدمیلیون میلیون خرج دوستی های فوتسالی و بازارمرکزی می کند تاآنجاکه شوکت وقدرتی برای خودش درعالم نوجوانی و جوانی به هم می زندآنقدر که به پدر و مادرش در حضوردوستان اجازه حرف زدن نمی دهد و آنهافقط باید کارت بکشند.اینجاهم آدم اگر بزرگ شده باشد بایدبداند پدرومادر امربر فوتسالی و توی بازارمرکزی نیستند و خود آدم اگر دنبال قدرت و شوکت است باید غیرت کار کردن داشته باشد.پس رفتارت را اصلاح کن.
ازتهدیدهایی که کردی مطمئن شدم که شماتاحالا هیئت خداوپیغمبر وامام حسین نمی رفته ای.هیئت شیشه خردکردن و توهین به والدین محل قرارشمابوده.مصصم ترشدم که به شما ماشین ندهم تا لااقل به همین اندازه دسترسی ات به چنان آدمهایی را کم کرده باشم.

گاهی از سوگلی شدن xوgصحبت می کنید در حالی که خوب اگر فکر کنید متوجه می شوید که ااقل در یک سال گذشته شما سوگلی بوده اید و دست پیش گرفته اید که پس نیفتید.
قراربودباهم صحبت کنیم که بهانه آوردی و نیامدی.تهدیدحلال مشکل نیست.الآن به فرض که من ترسیدم و نیازخودم به ماشین رانادیده گرفتم و ماشین به شمادادم.تقاضای بعدی ات را می خواهی چگونه براورده کنی؟انجا هم می خواهی با تهدیدحرف بزنی؟ هرتقاضایی را می خواهی باتهدید به دست بیاوری؟ این مسیری نیست که بشودرفت.البته خودم راآماده کرده بودم که بعدازصحبت به تناسب بهترشدنت که من تشخیص می دهم درهفته طبق برنامه ای معین ماشین تحویلت بدهم.امافعلااین طرح رابایگانی می کنم تاآرام بگیری و با پدرت محترمانه صحبت کنی.من حدس می زنم که شمادراثررفیق بازی آلوده قلیان شده باشی. اگرچنین اتفاق زشتی افتاده باشدتو باید خودت را ازاین بلیه دورکنی . شایدلازم باشدحجامت کنی چون اینجوروقتهاخون غلیظ وآدم عصبی می شود.امااگراز دوستان ناباب بازی خورده باشی یا حتی ضدانقلاب تورا طعمه کرده باشد من مجبورم ایستادگی کنم. اگردوست داشتی امشب ساعت 10 آماده صحبتم.
تاصحبت نکنیم هیچ توجیهی برای دادن ماشین پیدانمی شود.ضمنا یک جلسه صحبت هم ممکن است کافی نباشد .
امروزمن تادیروقت کاردارم.با خانمت صحبت کن که اگر آماده است جمعه همه خانواده برویم بیرون.من و شماهم صحبت کنیم.ماشین دادن یا ندادن به شما موکول به بعداز صحبت است.
شماقبلا ماشین به نام خانمتان گرفته اید .یک ساعت بااوبوده اید4 ساعت جای دیگری که ما نمیدانسته ایم.فعلابایدایجاداعتمادکنید. همه راهها به پس گرفتن بی احترامی و صحبت ختم می شود.بعدش تصمیم می گیرم که وسیله بدهم یاندهم.

یکی دوروزاستثنائا به شما20 تومان دادم .ازفردا روزانه ات 10 تومان است .تمرین کن که خودت خودت را اداره کنی و درآمدزاشوی.
مگرقراربوده نیایی که قول می دهی بیایی.یامگرماگفتیم هیئت نرو؟ من فعلا نمی توانم به شما ماشین بدهم.توهرشب به بهانه ای ماشین می خواهی.مگراین ماشین چیست که بااعصاب خردکنی خواستنش،  اوقات خودت و خانواده ات راتلخ می کنی؟ماشین می خواهی زحمت بکش و کار کن و بخر.بارهاگفته ام ماشین بایددست خودم باشد.
پسرخوب ! فکری به حال خودت کن .نمی شود به شمااعتمادکردچون از جابجای رفت وآمدهایت بوی دروغ به مشام می خورد.البته ممکن است تواینهارادروغ ندانی.ولی من می دانم.می گویی باید بروم پایگاه.ساعت 6تا9/30هستند.وقتی می خواهی بروی دنبال کارت درپایگاه تازه ساعت 9 می آیی خانه و درحالی که گفته ام تا قبل از 10/30برگردی ، تاساعت12/20پیدایت نمی شود.لابدفرداهم می خواهی بگویی هنوز مدارکم فراهم نشده.درحالی که اگربه جای تمرین رفته بودی پایگاه ، مدارکت حاضرمی شد.می گویی تا7شرکتم.اماساعت4 از شرکت می زنی بیرون چون باتیمت تمرین داری.به همین علت تا9 نمی توانی بیایی خانه.و به همین علت هم ناراحتی که برای 5 بعدازطهرشنبه وقت مشاوره گرفته ایم. درعین حال شب جوش می آوری که گفته ایم تیمت رارهانکرده ای.می خواهی ماشین بگیری.می گویی می خواهم با خانمم بروم بیرون.زنگ می زنم خانمت.می گوبدمن باخواهرم نزدیک امامزاده ام. شوهرم هم چیزی به من نگفته.می خواهی ماشین بگیری می گویی خانمم حالش خوب نیست.زنگ می زنم.می گویم حالت چطوراست؟ناخوشی؟می گوید :نه! چیزیم نیست.اینها فقط به دوروز7 و 8 شهریورمربوط است. انتظارداری اعتمادکنم؟بعلاوه تنهابحث اعتمادهم نیست.ماشین بایددم خانه باشد.شمااگرمی خواستی به حرف منطقی توجه کنی می کردی.حرف نگفته ای نمانده.حرف آخراینکه انتظاراتم راجدی نگرفته ای.
جالب است.تودرحضورچهارتابچه کاسب بازار جلوی حرف زدن مادرت را می گیری تا آبرویت به خاطرچانه زدن یاان قلت سراینکه چه بخریم یا نخریم نرود.آن وقت سراینکه انتظارات و انتقادات پدرت رابشنوی ،نصف شب سروصدامی کنی؟ این یعنی شمادنبال بی آبرو کردن خانواده ات هستی.
آقاپسرگل! انتظارات مشخص من اینهاست :
1.ایستادگی درکار و دراولین فرصت پیگیری سربازی
2.ادب و همراهی در قبال خانواده خودت و خانمت
3.قطع رابطه با فوتبال.شماچندبارکه از شرکت زده ای بیرون به توجیه تمرین تیم بوده.
4.خاتمه دادن به پول لازمی فعلی ات.
5.روزی یک دو صفحه قرآن و ترجمه.
6.حضوردرنمازهای جماعت.
7.بستن پرونده تحصیل باگرفتن معادل فوق دیپلم.
8.توضیح کارهایی که در طول روز برای این امور کرده ای.
9.استفاده از وسایل نقلیه عمومی به جای هرروز وسیله خواستن.
10.چاره اندیشی جدی برای رفع پرخاشگری و خشونت در خانواده.

ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 160 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 11:34