پیام های پدرانه-1

ساخت وبلاگ
ممکن است درپیام هایی که دارم و بازنشر می کنم،درست و غلط باشد.اماواقعیت است.بایددیدچه کاری بایدکرد:

به جای استخررفتن و سالن رفتن و تا ظهر خوابیدن برو دنبال کار. برو دنبال پس انداز.برو دنبال درس.برو دنبال زندگی.
یکی از مشکلات جوانهای این دوره و زمانه این است که هیچ کار موثری برای رسیدن به قرارو آرامش واقعی و ماندگار نمی کنند.خیلی کارها می شود کرد.قرآن خواندن ،شعر، رمان ، فیلم دیدن،کار که به قول حضرت علی(ع)بهترین تفریح است ،...این سرگرمیها ضمن خوب کردن حال آدم به آدم ایده و اندیشه می دهند ودر حکم راهنمایی حکیم از آدم حمایت می کنند.
من ماشین را خریده ام که دم دستم باشد.ازشما هم می خواهم بروی سرکار و با پول خودت آژانس بگیری برای کارهایی که اولویت دارد واگرازآژانس گرفتن خسته شدی آنقدرکارکنی که مثل بقیه هم سن و سالهایت ماشین بخری
ماشین بابا برداشتن تبدیل شده بود به عادتی که زندگی مارا معطل گذاشته بود.شماراهم از کار و زندگی انداخته بود.این عادت را باید کنار بگذاری .ماشین برای جایی می دهم که لازم بدانم.
کسی نمی خواهدشمارافشاربدهد.بهتراست حضوری باهم صحبت کنیم.مادرت چون خودت گفته بودی آسیب دیده ای نگرانت بوده.البته اصل حرفت را قبول دارم. "مشکل یکی دوتا نیست ." اما انتظارنداشته باش کسی از شماسوال نکند مثلا دکتر رفتی یانه؟ یا: انتظارنداشته باش من نپرسم کجا می روی؟

امشب ترافیک سنگین است. اگر8 نشد 9 یا 9/5 می توانی ماشین را برداری.خیلی باید مواظب و مراقب خودت و خشمت باشی.دیشب که نایستادی که ببینیم کجایت ضربه خورده و اگرلازم است برویم دکتر.یک مشکل همین است که تو نگاه به قول خودتان چپ را از مادر و پدرت تحمل نمی کنی چه رسد غریبه.من از کجا بدانم تو که می گویی می روم زیارت نرفته ای جایی که دعواهم می شود کرد.
اگرواقعابخواهی اعتمادایجادکنی کل روزشنبه 14 مردادرابرای پرشدن فرمهایت از دست نمی دهی و کاررابه شب نمی گذاری.یاوقتی می گویی می خواهی پیش یک نفرسپاهی بروی لباست رامناسب انتخاب می کنی.
درمورداستخراگرمی توانی فقط استخربروی و نه جای دیگر مانعی ندارد چون من دقیقا به کارت نطارت دارم و اذیت می شوم وقتی شنبه شب 14 مرداد می خواهی یک سر بروی یک فرم برایت پرکنند.100 کیلومترراه می روی.اصلاچرااین کارها را به شب می گذاری؟
سلام.امشب در حالی به شماماشین دادم که نگرانی هایم از جمله عادت ماشین خواستنت و بی ماشین ناتوان بودنت از کارو پیگیری باقی ست.روزهایی که می روم پیاده روی افراداتوکشیده و باشخصیت زیادی را می بینم که نه تنهاعارشان نمی آید اتوبوس و تاکسی سوارشوند که بسیار عادی و مقبول کارهایشان راانجام می دهند و راه خودشان را می روند.
ایرادگرفته ای که من دوست دارم همه به حرفم بکنند.این ایرادنیست.مربی یک تیم ،مربی ورزش ، سردبیریک روزنامه،...هم می خواهند همه حرفشان را گوش کنند چون مسئولیت بیشتر متوجه آنهاست.
یکی از قصورهایم در زندگی این بوده که برای فهماندن بدیهیات کار نکرده ام.فکر کرده ام لااقل این قبیل حرفها در محیط به آنها گفته می شود که تا وقتی پدر و مادر زنده اند جمع بچه ها حق ندارند طلبکارانه و زیاده خواهانه آنها را تحت فشار بگذارند چه رسد که یکی شان بخواهد مصرانه تقاضای ماشین کند.

پنجشنبه 12مردادبه من می گویی می خواهیم صبح تا ظهر جمعه با خانمم برویم گردش .اما 9 خانمت رااز زیارت برمی گردانی و بدون اینکه تلفنت را جواب بدهی تا ظهرپیدایت نمی شود و معلوم نیست کجایی.قرارمااین نیست.
ماشین وقتی در اختیارتان قرارمی گیردکه تشخیص بدهم لازم دارید.شماهم مراقب باشید که دیگر با مادرتان تندصحبت نکنید و ادب را کاملارعایت کنید.ناراحت که می شویدخودتان را کنترل کنیدورفتارخلاف ادب نشان ندهید.ودرخیابانهابالباسی ظاهرشوید که با شخصیت فرزندیک خانواده مذهبی و فرهنگی همخوان باشد.

برای اینکه متوجه بشوی که برای من همه بچه ها به یک اندازه عزیزند امشب به شماماشین می دهم.اماگوشه ذهنت باشد که یکی از موانع دردادن ماشین این است که شماخیلی از سوالات رابی جواب می گذارید و فقط می گویید ماشین.ازطرفی همیشه بی پول و پول لازمید.پولهارا چه می کنید؟قبلا هم گفته ام.درست مثل این است که وقتی پول دستتان می رسد می برید توی یک چاله می ریزید که تهش پیدانیست.ظرف یک ماه 10 میلیون تومان پول را چه کردید؟ نتوانیدشفاف باشید مشکل حل نمی شود.
یک سوال بی پاسخ مانده من این است که چرا باخانمت نیستی و هروقت قراراست بااوباشی شرط ماشبن داشتن را پیش می کشی؟لابدمی گویی پول ندارم کرایه بدهم.اگرپاسخ این است بایدمنت پدرت رابکشی تاراهنمایی ات کند نه آنکه از حرفهایش حوصله ات سربرود.
می گوینداندازه نگه دار که اندازه نکوست.هرچیزی از جمله فوتبال که از اندازه در برود فوایدش مثل سرحال بودن و معتادنشدن تبدیل به ضدخودش می شود و تبدیل می شود به اعتیاد تازه ای که آدم را به هم می ریزد .آدم دیگر حوصله ندارد صورتش را بشوید و دوش بگیرد .آدم دوست ندارد پدرومادرش یا همسرش را ببیند .آدم دوست ندارد سرکار برود.آدم دوست ندارد درس بخواند...آدم دوست دارد فقط با رفقا فوتبال بازی کند و وقتی نداشت بخورد به فکر وام اول و وام دوم و سوم باشد.
این خوب نیست که جمعه 13مردادبزرگترهایک جا باشند و شما دورازچشم و نمی دانم کجا باشید؟ وموقع نهارخوردن 6 نفردنبالت باشندکه:سفره انداخته ن!
وقتی 10 دقیقه به 3 جمعه 13 مرداد ماشین می خواهی که 10 دقیقه بروی جایی و برگردی و تایک ساعت و 30 دقیقه پیدایت نیست و بایدپیامک بدهیم که کجایی؟و مثل همیشه نگویی کجایی یعنی به قولت اعتمادی نیست.
متوجه می شوی که این خودت هستی که بیش از همه می توانی برای خودت کاری بکنی؟
اینجورکه معلوم است پیامی را که می رسد یانمی خوانی یاسرسری می خوانی.گفته ام امشب را ماشین می دهم.حرفی از واجب بودن و نبودن هم در بین نبوده .اماحالا که می گویی می گویم.شماقراربود به عنوان خیرخواهی اول برای خودت و بعد خانواده ات حسن خلق پیشه کنی و خوش اخلاق باشی.بخشی از خوش اخلاقی همراهی کردن با خانواده است. آسمان بروی زمین بیایی می گویم ، قوام شخصیت یک آدم به خانواده داشتن است.توجیهی نداشت که جمعه 13 مردادماشام رابیاییم  پارک بالاتر از خانه.خانمت و خانواده خانمت هم باشند و شمایکی نباشی؟وتابعداز نیمه شب هم پیدایت نباشد.
پرسیدی امشب وسیله می دهی گفتم بله.ساعت حدود9 آن شاالله می آیم.امااین وضع قابل ادامه نیست.برای هرشب بهانه ای جور می کنی و کارهای من ابتر می ماند.دراین هفته فقط سه شنبه را وسیله ندادم که داشتی مثل بچه ها قهر می کردی.اگرواقعااینقدروسیله لازم داری فکردیگری بکن.وسیله من برای هرشب طرفی رفتن شمانیست خصوصا که باهرشب بیرون بودنت مخالفت جدی دارم.
ساعت یک و ربع نصف شب است و تو می خواسته ای چون امشب خانمت و مادرخانمت و پسرعمه ات و خانمش مهمان ما هستند زودتر از هرشب بیایی!!
گوشی ات هم ساعت 1/5شب خاموش است تا ماتاصبح نگران باشیم و نخوابیم .فرداهم من قرار است 5 ساعت رانندگی کنم.

سلام.من حریف پول لازمی های شما نیستم.در حالی که 10 میلیون پول بی زبان را بلوکه خودت کرده ای ، 100 تومان دادم تا این 10 روزه بهانه رفت و آمد به سرکارنداشته باشی .قرارهم نبود بیرون نهاروشام بخوری.ولی انگاردست برداراز چیزی که اسمش را گذاشته ای فوتسال نیستی.وازشنبه که چشم مارا دور دیده ای سرکارنرفته ای.
نه.پول نمی فرستم چون شما هرجوردلتان می خواهدخرج می کنید.اگرمطابق پیش بینی من خرج می کردید 500یا1000خرج رفتن بود 1000هم خرج برگشت بااتوبوس.الآن هم 90هزارتومان توی جیبت بود.
قرض بکنی برعهده خودشماست.من قرارندارم بگویم در یک ماهه اخیرچقدرپول دستت داده ایم.10 میلیون تومان وام هم که دست شمابوده.پس شما به زمان قدیم کاری ندارید.زمان قدیم فهمیده می شد که پسر یا حرف پدرگوش می کند یا مستقل است.اگراولی ست به شماگفتم بایدکارکنی حالا که 20 -30 میلیون تومن خرج تحصیلت راهدرداده ای. خبرت را دارم که 3 روزاست سرکارنرفته ای.اگرمی خواهی سرخود قرض کنی یعنی مستقلی و لابد ازعهده برمی آیی.
گاهی که می گوییم بایدبه اندازه خرج کنی می گویی آن زمان قدیم بودکه اینجوری خرج می کرده اند.راست می گویی. ماقدیمی هستیم.شماکه جدیدهستید شغلی آبرومندانه دست و پاکنید که وضع تان از ماقدیمی هابهترباشد.ماهم به شغل تان افتخارکنیم.
سلام.کار شرکت  را دریاب یا به هرحال کاری برای خودت پیدا کن که درآمدهم داشته باشد.برای من ممکن نیست که هم زندگی خودم را اداره کنم هم فردا که باید زندگی ات را شروع کنی زندگی شمارا.

سلام.می شود قشنگتر صحبت کرد.بنده و جناب عالی گدانیستیم.اماپادشاه هم نیستیم که(به قول خودتان که من باورنکرده ام) 10 میلیون را دوماهه نفله کنیم و هوس حمام ترکی داشته باشیم.حاضرهم نباشیم منظم و مرتب برویم سرکار.می خواهیدشاهانه خرج کنید بسم الله.دوقبضه کارکنیدو شندرغازپول توجیبی تان راخرج گل کوچک نکنید.چهارشنبه که خواستیدبیاییدپول سفرو بلیط برایتان می رسد.
پول اصلاح هم به وقتش برایت می فرستم.اما گفته ای "جوری پول می فرستی انگاربرای بچه مدرسه ای می فرستی".راست می گویی .اینجوری خوب نیست.اماچطور کاردرست می شود؟
به نظرم کاردرست می شود اگربخواهید.مثلا وقتی که ماهانه را گرفتید خودتان حسابش رانگه دارید و همان 10 روز اول خرج نکنید.که می کنید.وقتی برای شارژ و کرایه از مامان پول می خواهید یعنی سریع خرج می کنید.قبول دارم که شمابچه مدرسه ای نیستیدچون بچه مدرسه ای حداکثربخاطر دفترمشق و مدادرنگی پایش را به زمین می کوبداماشماروزنیست که بهانه ماشین نگیرید.کدام بچه مدرسه ای می تواندبه مادرش بگوید"چرت و پرت نگو!" کدام بچه مدرسه ای می تواندچنان مادرش را باحرفهای بی ادبانه و متوقعانه تحت فشاربگذارد که من پدر آثارپیرشدن را ماه به ماه در چهره همسرم بخوانم ودیگران حاصل جمع این فشارهارادرچهره خودم بخوانند.البته گاهی این لحن هاکه می روم از فلانی و فلانی می گیرم -یعنی آبرویتان راخواهم برد-ازنوعی قلدری ناشی می شود که نمی دانیم به انضمام یک جور نفرت از خانواده و طلبکاری یکطرفه از کجا در وجودشماواردشده.اماسادگی ست اگرنتوانی حدس بزنی که من اگر بی ادبی را با بی ادبی پاسخ نمی دهم به معنای آن نیست که بی ادبی مراازمسیردرست خارج می کند.مسیردرست این بوده که از روز اول شمابفهمیدبه نظر تجربه شده مثل منی عزت و البته فرصت شغلی باخوب درس خواندن فراهم می شود و بایدشماهم همین راه را می رفتید.اماوقتی داشتم مقدمات اشتغال شمارادر اداره مان فراهم می کردم مواجه شدم بااکراه شماازکاردر حسابداری -مثل الآن که از حسابداری بدتان می آید- و بدتراز آن شیره ای که به سرخانواده تان مالیده بودیدو درچهارسال تحصیل به قدر دوسال مفیدهم واحدپاس نکرده بودید. ونتوانستم دست تان را بندکنم چون حداقل شرطش لیسانس داشتن بود.شمایقینابچه مدرسه ای نیستید و متوجه می شوید که آدم اگرنه درس می خواند و نه کار می کند -نگوکارمی کنم چون هیچکس حضورت در کارشرکت را گواهی نکرده- بایدزودتربروددنبال خدمت سربازی تا لااقل مشکل خدمتش حل شود.فعلااستدلال در اینکه بچه مدرسه ای نیستیدکفایت می کند.اماروزی که پدرشدی به فرزندت بگو برای مردشدن باید دست به زانوی خودت بگیری.شایدبتوانم پول درس خواندنت رابدهم.اماپول توجیبی فقط وقتی می رسد که کاری برایم کرده باشی تا بدانی و بپذیری که از کار و زحمت پول در می آید.
ضرری که شماکرده ای و دست بردارهم نیستی این است که همینجورحرفی به زبان می آوری.اماوقتی بااستدلال جواب تان را می دهند درنظرنمی گیرید که این هم جواب پدری است که یک بارمصرف و تکرارنشدنی ست و هم پشت حرفهایش 50 سال تجربه و دلسوزی زندگی ست.
ازبابت برادرت هم نگران نباش.اوپاجای پای شماگذاشته.روزبه روز بیشتر پول می خواهد آن هم با سروصدا.فراکسیون شماداردقوی می شود.
این دیگرخیلی خاصه خرجی ست که برای 4جورملاحظه 14 جورخریدکنیم.یک روز رفته ایم بازار برای شماخریدمان را کرده ایم.کفش گرفتیم.دوتاپیراهن و شلوار.بعدش هم توقبل از عروسی پسردایی ات اینجانیستی تالباس مخصوص قبلش داشته باشی.بودی هم لازم تبود لباس روز قبل از عروسی و روز عروسی فرق کند.داماداینقدر ارد نمی دهد! کت هم که گفتی من کلا کت پوش نیستم و کت و شلوارنمی خواهم.

پسرخوب.شب پیغام می دهی که ازعمل می ترسم صبرمی کنم تا خودش خوب شود.صبح می گویی رفتم بیمارستان بیرون شهر.(جایی که بیشترشیوخ عرب می روند) می گویی بیمارستان هماهنگ کنید. هماهنگ می کنیم نمی روی.
سلام .مردم چشم دارندوعقل دارند.شایدتنهاخواجه حافظ متوجه نشده باشد که شما دراطاعت پدرتان نیستید و حساب خودتان را سواکرده اید.یک نمونه اش نیامدن به عروسی ساعت 8 محمودی جمعه 3 شهریور و تا1/5شب بیرون بودن.پس ماشین خواستن و پول خواستنتان چیست؟ می خواهند برایتان در شهرداری کارجورکنند بدحرف می زنید و بالباس نامناسب می روید.می خواهند در سپاه دست تان رابندکنند می گویید من فقط به فوتبال  علاقه مندم.یعنی شغل و حرفه تان رابه رغم مخالفت بنده در فوتبال پیداکرده اید.جایی که برعکس شرکت و شهرداری و سپاه من هیچ اطلاعی از آن نمی توانم داشته باشم.بگذریم از اینکه انگ بی عرضگی هم روی پیشانی خانواده تان می کویید.
باراولی نیست که برای رفتن به جایی مثلا پایگاه وسیله می خواهی.ووقتی که وسیله نمی دهم نمی روی.این یعنی آن کار یا مهم نبوده یا می خواسته ای جای دیگری بروی.
بانامه اخطاری که ازدانشگاهت برایم آمده و معلوم است که درعرض 4 سال به جای 143 واحدلیسانس فقط46 واحدگذرانده ای و چندنوبت مشروط شده ای و درآستانه اخراج قرارگرفته ای بهتراست که سریعا مدرک معادل فوق دیپلم تقاضاکنی و بروی دنبال سربازی ات .
سلام.ماشین دادن ازنظرمن دیگرمنتفی ست.شماهم بایدملتفت شوید که صبح باید بموقع از خواب برخاست و رفت سرکار و به پول رسید و شب بموقع برگشت خانه و پول روی هم گذاشت و اگرلازم است ماشین خرید و چسبیدبه زندگی. این وسط من هم فهمیدم که دور دور چهارکلاس سوادی هاست.نه کاردخترهایشان به بن بست خورده و نه پسرهایشان بی ماشین مانده اند.دخترهادارند زندگی شان را می کنند و پسرهاباپول کارگری ماشین خریده اند.شماحق دارید آرزوی داشتن همچون پدرهایی داشته باشید که یک موبایل ساده هم کارشان راراه می اندازد واهل پیامک بازی و انشانوشتن نیستند.پس ازاین به بعددوست دارم روزهاکه می روی سرکار شبهاسرشب خانه باشی و باهم حرف بزنیم.هرکاری هم داری روزهاانجام دهی و از من دیگر ماشین نخواهی.من هروقت کمکی لازم بود فرمان را می دهم دست شما. ضمنا شنیده ام لیونل مسی چهارکلاس بیشترسوادندارد. شایدبچه های این دور و زمانه به همین علت شده اند عشق فوتبال.

من می دانم به چه علت نمی توانم به شما ماشین بدهم.امامتوجه نمی شوم چرا شما هرکاری را گره به ماشین می زنید.درحالی که زندگی خلق بی ماشین خداهم با رونق جریان دارد.وچرا شما به فکر کار و زندگی نیستید و مرتبا دنبال ماشین هستید.
بنده و جناب عالی خریدارو فروشنده طلبکاروبدهکار شاکی و متشاکی نیستیم که لازم باشدباهم کناربیاییم.پدرشماهستم و نمی توانم و صلاح نمی دانم به شماماشین بدهم چون شماتاتحقق خواسته هایی که گفته ام خیلی فاصله دارید.یک خواسته من مستقل بودن شمادر همه چیزازجمله ماشین است.
ازمن به شمانصیحت.شماکه با پدرتان بااین ادبیات غیرمنطقی و طلبکارانه حرف می زنید حتمانمی توانید در زندگی شخصی یا در زندگی اجتماعی منطقی و مودب و محترم و موثر پیش بروید و خیلی ضرر می کنید.
پسر خوبم سلام.من از کارهای شما و بی اعتنایی ات به خواسته هایم ناراحتم.انتظارنداشته باش یک کاره سرجاده یکطرفه توقعاتت بنشینم و ببینم کی ماشین می خواهی تا تقدیم کنم . انگار من فقط قراراست پدرباشم آن هم پدر یک نفر .شماوامثال شما نمی خواهید قبول کنید که پدری مثل من نسبت به مسائل کلان فکری و فرهنگی احساس مسئولیت می کند ودفترکار ایجاد کرده ام که در کنار سفارشهایی که از اداره و جاهای دیگر می گیرم به این مسئولیتها هم برسم.روزی که بتوانی در مقام فرزند ،انتظاراتی را که قبلا گفته ام برآورده کنی از شما ناراحت و ناراضی نخواهم بود.
1.فکرنکن در حیاتم قراراست ماشین را دونیمه کنم و یک نیمه اش را تحویل شمابدهم.همه درماشین و مختصر دارایی من سهم دارند که می ماند برای وقت نبودنم.
2.من اگر ماشین به شما نمی دهم تازه شده ام مثل شوهر عمه ات که شماآرزوداشته ای من همانطورپدری کنم.
3.صبح باید6/5بلندشوی و بروی سرکار شرکت یا هرکار درآمدداردیگر.این کارنشدکه تاظهربگیری بخوابی.
4.تکلیف درس یا سربازی ات رامعلوم کن.کاش به جای این همه ماشین خواستن و رفیق بازی از من علم می خواستی.
5.هروقت می خواهی رفع خستگی کنی دست خانمت رابگیر برو تا پارکی قدم بزن.
این خصلت اعتیادبه آزارگری را یاخودت یا به کمک مشاور درمان کن که تاوقتی توی شهریم با ماشین خواستن مرتب اعصابمان را به هم بریزی.وقتی هم نیستیم به عنوانهای مختلف پول طلب کنی.باآنچه داری و از دسترنج خود برآن می افزایی زندگی کن.

اینکه بعداز دوهفته غیبت وچندنوبت پیگیری صاحب کارت ،هنوز پدرت از ولایت رسیده ونرسیده خواب ماشین شب می بینی نگران کننده است.ماشین نمی دهم.
حالادیگردارم فکرمی کنم مگرباماشین چه حالی پیدامی کنید یا کجا می روید که باعث می شود تا ماشین مطالبه ثابت و همیشگی تان باشدو شمابرای به دست آوردنش یک جور یقه گیری حال به هم زن راه بیندازید.علاقه مندشده ام من هم بیایم آن جایی که شما می روید.سالن یا هیئت یا امامزاده رفتن به طورمعمول بعیداست بتوانداین همه انرژی و انگیزه ایجادکند ومن هیچ تقاضایی یادم نمی آید شمابه اندازه ماشین پایش ایستادگی کرده باشید.ماجرا بایدچیزدیگری باشد.
صرف نظراز اینکه ماشین رالازم دارم و نمی توانم کارخودم را به خاطرحال کردن ماشینی شمامعطل نگه دارم، تنبل شده ایدودراین تنبلی به عنوان یک اعتیادو فسادویران کننده، ماشین نقش اول داشته. قراراست ساعت 8سرکار باشیدوتاساعت7/50 می خوابید. شماخوابید و دیگران دنبال شمایندکه چرانمی آییدسرکار؟می خواهبدبرویدسرکارنه دوش می گیرید و نه مویی مرتب می کنید.در4سال تحصیل فقط46واحدپاس می کنید.تقریبادرهیچ برنامه متعارف خانوادگی مشارکت ندارید.دوقدم راه را نمی توانید بدون ماشین بابابروید.یاماشین می خواهیدیاکرایه ماشین را.شیشه های خانه راپایین می آورید و دغدغه ندارید که برویددنبال شیشه بر.کاری برای روح وروانتان نمی کنید.حاصلش شده کم ظرفیتی درحدی که حتی درخانه فحشهای ناموسی از دهن تان خارج می شود.خودم شنیده ام. ماه تا ماه اسم خانمت را نمی بری که باهم برویدگردش.وقتی اسمش را می بری که می خواهی به نام گردش بااو ماشین بگیری اما او روحش بی خبراست. چرااینجوری ست ؟چون ماشین زیرپایتان بوده تا ادای پسرحاجی دربیاورید وبه جای دوستی بادوستان خوب سابقت،  سراز محله های آنچنانی در بیاورید وبابچه هایی محشورباشیدکه آدم گنده شان بددهن ترین فوتبالیست ملی است .300 تومان می شودخرج درمان دست تان وچندصدتومان حداقل بایدبدهیم برای آینه و شیشه.لابدروی گنج نشسته ایم. نه کارشهرداری نه کارسپاه و نه حتی کارشرکت را پیگیری به دردخوری نکرده ای.ماشین تنبلت کرده و تورادر دورباطل انداخته.چون تنبل شده ای به کارنمی چسبی.وچون جدی درگیرکارنمی شوی حوصله ات سرمی رود.بعدماشین می خواهی برای رفع بیحوصلگی ات.ماشین که دستت برسدتنبلترمی شوی و این سیکل معیوب ادامه پیدامی کند.
گاهی اصرارهایت برای ماشین شبیه مچ انداختن باپدر است درحالی که بعضی یاتحریکت می کنند یا برایت کف می زنند و تشویقت می کنند.دم به دقیقه هم آمارت را می گیرند که ماشین را جور کرده ای؟توهم انگار قول داده ای که مردنیستم اگرنتوانم از پدرم ماشین بگیرم.وگرنه این همه التماس معناندارد.اگرماجرا چیزدیگری ست بگو. کدام جوان است که اینهمه کجسری کند؟ از من ماشین خواسته ای گفته ام نمی شود.کاری هم ندارم به اینکه دههابارقول داده ای خوب باشی اما تاماشین دستت نرسیده به نشانه قهررفته ای بیرون و تادیروقت بیرون مانده ای.
شمابه ماشین نیازی ندارید.بیشتروقت تان که بایدسرکارثابت هزینه شود.کارهای متفرقتان راروزهاازطریق وسایط نقلیه عمومی انجام دهید.پول اضافه هم می آورید.وسیله راخودم لازم دارم.شب هم از ساعت9 به بعد بایددورهم باشیم.ساعت 10 به بعد هم وقت بیرون بودن نیست.

معلوم است پیامهایم را سرسری می خوانی.
ماشین نمی دهم چون شفاف نیستی و فقط ادعای شفافیت می کنی در حالی که درچندسال اخیرخصوصادوسال اخیر هیچ وقت باخانواده و دغدغه هایش و سفرهایش و عزاوعروسی هایش همراه نبودی.باچسب دوقلوچسبیده ای به شهر.یک بار هم که جداشدی برای رفتن به فوتسال خرم آباد بود.درعروسی پسرعمه ات هم کلی آقای صالحی منتت را کشید که آمدی.وقتی با رضا و نارضایی پدرومادرکاری نداری ،دیگروسیله خواستنت چیست ؟ وقتی من معتقدم وسیله این بلاهاراسرت آورده.بعضی وقتهاهم می گویی صحبت می کنی اماحوصله صحبت نداری.
من به گوینده این عبارات چرابایدماشین بدهم؟
"آقاولش کنین ماغلط کردیم نه عروسی میایم نه اصلاح میریم یه غلطی مکنیم...دوهفته رفتین ماشینم دستتان بوده کسی چیزی گفته الان حرفای قدیمیو پیش میکشین شمااگه ازاول بادوری ماخوشحال مشدی زودتر مرفتن شمافعلا واسه پسرخوبتان خرج کنن عب نداره ماهمینجامیشیمونیم..عروسیم خوش بگذره
الان این بحثاماچه ربطی به ماشین داشت که شماپیش کشیدی..رفتین دوهفته..همه چی به راهه اره ناهار ماهم به راهه فقط فرقش اینه غذای یه هفته پیشو هرروز باید گرم کنی بخوری شمافقط واسه غریبه هابهترخرج مکنی ازاولم همی بوده..
شمافقط فک کن دروغ مگن عب ندعره..وقتی مگن غریبه پرستین نگونه الان من وقت گرفتم بازمگین فلان هاریدن تواعصاب مافقط
اگه شمابچت برات مهم بود نمگفتی چرارفتی فلان بیمارستان. بیمارستان داخل شهردوباررفتم جواب ندادن سه جادیگه ام رفتندحالاچون موقع پول رسیدن امده دیگه هیجکی تلفنشوجواب نمده ایناهمه یادم ممانه هیجوقت فراموش نمکنم...هیجوقت..واسه شماحتماباید یکی جلوت جون بده تاباورت شه..خاک توسرمن که همچی پدرومادری دعرم
شماخوبی ولمان کن ولش.."
ماشین به کسی می شودداد که خوش اخلاقی و صمیمیت و حرف گوش کنی لازم را داشته باشد ووقتی که ماشین گرفت برادب و خوش اخلاقی اش افزوده شود.شمااینگونه نیستید.همیشه باخانواده تان قهروطلبکارید.تاوقتی هم روال این باشدکه ده خط درمیان برویدسرکار و سرخودکارکنید ماشین برای شما سم است.از انتظارات بیستگانه ام هنوز چیزی برآورده نشده.
نتیجه صحبت بامشاوررابایددرزندگی نشان می دادی.چندبارگفتی بلندشویددسته جمعی باخانمم برویم امامزاده یا گردش؟

ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 160 تاريخ : پنجشنبه 20 مهر 1396 ساعت: 11:34