پیام های پدرانه-4

ساخت وبلاگ
آقای پسر!

از8مردادکه کارورزی ات راشروع کرده ای تا 22شهریوریعنی ظرف 45 روز(بعدش که به علت بی مسئولیتی عذرت راخواستند) فقط 50 ساعت کارورزی کرده ای.روزی یک ساعت.کارهای اصلی ات راگذاشته ای کنار.چسبیده ای به دورهمی سالنی می خواهی ذهنمان هزارجانرود خودت بنشین فکرکن که چرا به چنین وضع عجیبی مبتلا شده ای؟
مدتی ست که باناراحت شدن و پرخاشگری و رفتارهای خاص می خواهی بگویی بامن حرف نزنید و مشکلاتم را تحلیل نکنید.خودت هم حرف نمی زنی.درچنین وضعیتی تنهاخودت می توانی مشکل را تحلیل و حل کنی.مقدمه اش فکرکردن به خیروشر امور است .
می خواهی موفق بشوی باید ازبین کارهای دنیا "فقط خوابیدن و ماشین خواستن" راکناربگذاری و به کارهای ناتمامت فکرکنی.روزکارهایت را یکی یکی انجام بدهی.سرشب باروی گشاده بیایی خانه.حرف پیش بکشی و حرف بزنی و حرف بشنوی.اینجوری هم ازتجربه های موفق دیگران مطلع و برخوردارمی شوی و احساساتت تخلیه می شود.وگرنه احساسات تلنبارشده یکجاتخلیه می شود وکاردست خودت و دیگران می دهد.
از رموزموفقیت آدم های موفق این بوده که حرف زده اند و بیشترحرف گوش کرده اند.نمی گویم بله قربان گو بوده اند.حرف گوش کرده اند و خوب هایش را بافکر و مشورت و مصلحت سنجی انتخاب کرده اند و به کاربسته اند.
ازمسافرت که آمدیم ازظهردوشنبه تاظهرچهارشنبه و نمی دانم کی ؟ نیامدی خانه که توی خیابان منتظرم تا دوست نامردم بیاید و حقم رابگیرم .هرشب قصه تازه ای دربین است برای شب بیرون بودن که من آن راآفت می دانم.یک شب هیئت،یک شب دورهمی سالنی...

وقتی می گویم برای سالن رفتن ماشین نمی دهم یعنی راضی هم نیستم که بروی.ووقتی می روی یعنی برای حرف پدرت ارزشی قائل نیستی.جاهای دیگر هم وقتی وسیله می دهم که همراهی داشته باشی که بشناسمش.چون بی تعارف از شمادروغ شنیده ام و نمی دانم واقعاکجاهامی روی که اینقدر تنبل شده ای.
معنی رفتاراین روزهایت این است که من اگریک شب ماشین نخواستم یارفتم خانه خانمم آنقدرمهم است که باید یکی دوتا آوانس و پاداش بگیرم در حالی که گفته ام خوب شدن خودش پاداش است.پاداش دوبرابرنخواه.تومی گویی من می خواهم هرکاری دلم می خواهدبکنم.فقط شماهروقت گفتم ماشین و پول بدهید.من نه درس می خوانم و نه کار می کنم.نه نامه برای قائم مقام مدیرکل می گیرم و نه تسویه حساب دانشگاه می گیرم.نه پرینت واریزبدهی ام را می دهم و نه گزارش که دومیلیون و سیصد 20 روز گذشته را خرج چی کرده ام؟...شمابه اینهاکارنگیرید.فقط وقتی گفتم می خواهم بروم دورهمی سالنی ماشین بدهید .
تاوقتی به شمااجازه ندادم گوشی راحق نداری قطع کنی چه وسیله بدهم چه ندهم .اگرواقعاهیئت می روی که شک دارم بروی این چیزهابایدبه گوشت خورده باشد.
فکرنمی کنم در تمام مشهد10 تاجوان مثل شماپیداشودکه وقتی پدرش از ماشین دادن به بچه اش خیرندیده و می گوید ماشینم را نمی دهم توی روی پدرش بایستد وبی ادبی کند که: شمادارید لجبازی می کنید .
مجلسی که ساعت 9 شروعش بوده نماز نیست که نتوان بعداز 2ساعت و نیم ترکش کرد.خوش قول باش تابشود اعتمادکرد.

معادله جالبی ست.هم دولت حقوق بازنشسته رادرسطح پایین نگه می دارد.هم بچه آدم بامصادره ماشین او به بهانه های مختلف ابزارکارآدم یعنی ماشین را صرف اموربی درآمدمی کند.و هردو هرروز دستشان پیش بازنشسته درازاست که پول بده.هم نمی گذارندکارکند.هم از او پول می خواهند.
تو کار خودت را می کنی . به حرفهای من هم کاری نداری.چندین نوبت وقتی ماشین گرفته ای به اندازه قوچان رفتن و حتی بردسکن رفتن در یک نوبت بنزین مصرف کرده ای .هیچ وقت هم توضیح قانع کننده نداده ای.من می گویم آدم همیشه پول لازم ممکن است بنزین هم بفروشد.برای پول لازمی ات هم نوضیح نداری.
مثلامی روی پلیس +10.می گوییم نتیجه؟می گویی عکس هایم نبود.یا 50 تومانم نبود.اینها حرفهای قانع کننده ای نیست.
الآن هم لازم است بدانم کجامی خواهی بروی.چون تاحالا از این ماشینها ماههاست که گرفته ای . اما نتیجه؟نگرفته ای.این دور دور می شودیانه؟ حالاهم حرفی نیست.هرجاکه رفتی اگرنتیجه نیاوردی فایده ای ندارد.
یک بارباشما آمدم.یک گواهی دادنددستت.اگردرهفت هشت ماهی که دنبال این کاربوده ای وبارهاماشین گرفته ای واقعادنبال این کارمی رفتی تاحالا 20 تاپرونده پروپیمان برای خودت فراهم می کردی.مثل آب خوردن دروغ می گویی.گفتی 777 تومان بدهیدبدهم برای تسویه حساب دانشگاه.رسیدش راهم می آورم.کو رسیدش؟ حالاهم ساعت 7بیاماشین راببر.ساعت 10بانتیجه کتبی پیگیری برایم برگردان.
پول هم بیش از توجیبی مختصرنمی توانم بدهم چون همان وقتی هم که پول درشت داده ام برای پسرم دردسر پول دادن به دیگران و رسیدنداشتن و بالا کشیده شدن پول توسط رفقا و دعوا برایش درست کرده ام.
حتمابایدچاره ای بیندیشی برای ظاهریارفتارشک برانگیزت. چرایکسالی ست چهره جوان مومن نداری.همیشه سیاهتابی.مثل صورت نشسته ها.از این تعبیرهاقصدتوهین ندارم.چراشلخته ای ؟هروقت می روی سرکمدت یکی دوتا عکس گوشه و کنار پخش و پلا می افتد.چرانمی توانی منظم باشی و وقتی گفتی 12 می آیم قرار را تغییرندهی.وقتی می خواهی بروی بیرون یکی باید مثل بچه ها شلواروزیرشلواری چپه افتاده ات را جمع کند. هیچ کاری را شسته رفته تا آخر انجام نمی دهی.چرایک بارندیده ام روزنامه ای یا کتابی بخوانی.چطورمی خواهی پخته شوی؟
جالب است که برای کارهای بیرون خانه مثلااستخررفتن یاهیئت رفتن پول هست.امااصرارداری که صبح 10 تومان بگیری.
افتاده ای به ورطه افراط کاری که می روی هیئتهایی که به قول دوستت آنقدرلطمه به خودشان می زنند که خون مسجدرانجس می کند. که 10 روزمانده به محرم پیشوازمی روید. یک دهه برگزار می کنید. بعد یک دهه به عنوان بدرقه دهه اول برگزار می کنید. اخلاقتان هم هیچ وقت حسینی نشده.بعدچون حوصله هیچ آدمی راندارید باهیچکس نمی جوشید .حالادیگرمردم ممکن است فراموش کنند که من فرزندی هم به اسم شما دارم چون همیشه بادیگرانی.دست پیش راهم می گیری که "به فکرمن نیستید" .به نظرشماهمیشه بایدنوحه گوش کرد.درنتیجه هیچوقت دل و دماغ ندارید.باکسی حتی پدر ومادرتان حرف نمی زنید.همین است که کم حوصله شده اید و دو جمله انتقادی که می شود سه جمله پرخاش می کنید.شایدفقط سختی های سربازی بتواند شماراخردوخاک شیرکند.خمیربشوید و بعد گل خودتان را به دست خودتان از نو بسازید.

بابعضی تعبیرهایت موافق نیستم.چون خودت می گویی می گویم.وظیفه پدری ام راانجام می دهم.اگراهل دوردورنبودی امروزنه ازدرس اخراج شده بودی نه از شرکت.درباره جوش آوردن هایت هم اگرمی خواهی دیگران ازمشکلاتت خبردارنشوند خودت راکنترل و مدیریت کن.
غرورچیزبدی نیست.امااگرباغیرت و همت همراه نشود کاردست آدم می دهد.
ازتنبلی فرار کن.قاعده ها و قوانین زندگی و اجتماع را بشناس و بپذیر.باسختی های انسان ساز انس بگیر.
پرونده های باز و بلاتکلیف زندگی ات از قبیل سربازی و کار و تشکیل خانواده را یکی یکی تا آخر پیگیری کن و ببند تاآرامش پیداکنی و درمسیر خوبی قراربگیری.
به ماشین معتادشده ای.اگردستت باشدبیرونی.هروقت هم دستت نیست یاخوابی یا خودت راالکی بیرون سرگرم می کنی در حالی که دههاکارقابل پیگیری داری و باید مثل همه بی ماشینها دنبال کارهایت باشی.گاهی کارهایت شبیه کسی ست که می گوید ماشین نباشد زنده نمی مانم چه رسد که بروم دنبال کارهایم.
این همه وابستگی به ماشین نوعی ضعف نفس است که بایدبرآن غلبه کنی .
ازرنجشهای بیموردت راحت می توانم بفهمم چرااز سربازی رفتن اکراه داری.سربازی و زندگی یعنی صبح اول وقت ساعت 7راه افتادن دنبال کارها ومنظم بودن و برنامه ریزی و اگر به هم ریخته پیش رفتی حرف شنیدن.
ازضررهای ماشین داشتن برای مثل شمایی عادت شدیدبه ماشین و تنبل شدن است .
سلام.گفتی مدارک نظام وظیفه رادرپلیس+10پست کرده ام.رسیدنمی دهند.کدملی شناسه پیگیری است.سوال کردم از پلیس+10.می گویندوقتی مدارک را دریافت می کنیم برای ارسال ، رسیدمی دهیم.

پسرم! وضع غیرمتعارف ،غیرقابل قبول و غیرقابل ادامه ای پیداکرده ای.وانمودمی کنی که دنبال نظام وظیفه ای.امانیستی.می گویی مدارک را در پلیس +10پست کرده ام.می گویم کو رسیدش؟ می گویی رسیدنمی دهند.می گویم پرسیده ام رسیدمی دهند.می گویی مدارکم کامل نبوده.بعدوقت مفید پیگیری رامی گیری می خوابی.گاهی هم می گویی تابعدازعید وقت دارم که نروم سربازی در حالی که نداشتن کارت پایان خدمت باعث می شودنتوانی جایی تقاضای کاربدهی.جیب باباهم که ته می کشد.وشما با10 تومان روزانه کارت راه نمی افتد.قسط ماهانه ات راهم باید من بدهم.پس بایدسریع کاری پیداکنی تا حوصله ات از بیکاری سرنرود و بخواهی با ماشین سواری پرش کنی.
سلام.ساعت 8 شب ماشین می گیری تایک نامه آماده شده رابه امضابرسانی.ساعت 11/20می آیی درحالی که بچه های پایگاه ها حداکثرتا9/30یا10جوابگوهستند.هرشب برای ماشین گرفتن قصه تازه ای درست می کنی که عملا سر وته آن نمی خواند.نتیجه عملی و عینی هم ندارد.همیشه دست خالی برمی گردی وتوجیهی می تراشی و مابایدفکرکنیم توتمام این سه ساعت سه ساعت هارادنبال جورکردن یک نامه یا ارسال مدارک به نظام وظیفه ای.تازه اینهاغیراز 40 روزی ست که می خواسته ای سابقه بسیجی ات را گواهی بگیری.یاشش ماهی که بارهابرای همین کار و رفتن به فلان جا و بهمان جا ماشین گرفته ای. کاش در صحبت بامشاور.درموردجوانی همنام خودت،اطلاعات بدهی و بگویی کارهای پراز بلاتکلیفی اش که یک روز از سربازی رفتن حرف می زند و روز دیگربه استخدام  فکرمی کندباعث بی اعتمادی خانواده شده.فوتسال اخلاقش راعوض کرده.حرمت پدرومادرازبین رفته.شده اندبدهکاری که به هرقیمت ولوتعطیلی کارهاومسئولیتهای پدر باید ماشین بدهندزیرپای بچه ای که ماشین  به نام خودش داشت و نتوانست نگه دارد.بچه ای که مسئولیت گریز،تنبل ،پول لازم و معتاد به ماشین و رفیق بازی ست.هیچ کاری راتاآخردنبال نمی کند.هیچ پس اندازی ندارد.ازاشتغال به هیچ شغلی خوشش نمی آید.وگویی ماشین درنظرش شده ریه ای که بدون آن نمی توان نفس کشید .
کاش می شد کاری کردتا بفهمدکه آدم اگرفقط غرورو احساسات داشته باشد اما غیرت درس خواندن و کارکردن و برنامه ریزی و همت عملی نداشته باشد چیزمضحکی می شود.
70ریختم.پیامک هایی راهم که برایت فرستاده ام بادقت بخوان تاپدربرایت فقط عابربانک نباشد.
خودت رابه کوچه علی چپ نزن.منظورم پیامهایی است که می دهم و انتظاردارم حرف گوش کنی و عمل کنی که غالبانمی کنی.فقط یادگرفته ای ماشین بخواهی و پول.وبعدکارخودت رابکنی.چرامدارک نظام وظیفه ات را تکمیل و ارسال نکردی؟ اگرارسال کردی رسیدش کو؟ قراربودبدهی دانشگاه رابدهی و رسید بیاوری و نیاوردی؟ وصدهاچرای دیگر .چرابه دفتر مشاوره نسبت دروغ میدهی؟کی از شمادوباره پول گرفته؟حالاهم دیرنشده.حرف شنوی راازالان شروع کن.
برای شما مهم این است که با راست و دروغ پول بیایددستت.اولش پول بدهیدبرای تصفیه حساب دانشگاه.بعدکه گرفتی:سلسله مراتب دارد.پول بدهید سیوشرت بگیرم.بعدکه گرفتی:سیوشرتهاگران است.5مهر120 تومان گرفتی.12مهر50 تومان.14 مهر50 تومان.15مهر70 تومان...اگراینقدرپول لازم داری فقط بایدکارکنی.من چاپخانه اسکناس ندارم.بااین پول مادرت یک زندگی را 10 روز اداره می کند.اگرغیرت کرده بودی وکارشرکت رانگه داشته بودی مجبورنبودی این همه قصه بی سروته برای پول گرفتن سرهم کنی.

ما شمارادوست داریم.دلیل اذیت شدن ماهم این است که نمی دانیم چرادرعمل به گفته های ما که خیرت را میخواهیم باماقائم باشک بازی می کنی و هرلحظه این شاخ آن شاخ می کنی.این عادت راترک کن که همیشه می خواهی یکی پیداکنی تقصیررابیندازی گردنش.
ماشین برای این است که وقتی گفتی می خواهم برای نامه امضابگیرم دوساعته بروی و برگردی.اینجوری یعنی وقتی ماشین دادم ممکن است با همچه توجیهاتی که برای من نخ نمااست ازخلف وعده و به هم ریختگی ناراحت شوم.کاری هم نتوانم بکنم. اگربرای ماشین دادن سخت گیری ام بیشترشد ناراحت نشوی.شایدشمابخواهید تمام سال خیمه بزنید.من باید کار وزندگی ام را روی هوانگه دارم؟
درمورد خانه خاله ات هم گرچه مطمئن بودم ازمادرت پرسیدم.دروغ می گویی که مادرت گفته نیایی خانه خاله.این راکه من خودم هم درجریان بودم .شماازاولش خودت گفتی من خانه مادرخانمم هستم.گرچه نهاررا آنجاهم نبودی.
بازنشسته یعنی کسی که حق نان دراوردنش تمام شده.همینقدرمی دهیم که برای نان شبش محتاج نباشد.تاهستم برای خودت فکرکارکن.مقدمه اش هم رفتن به سربازی و گرفتن کارت پایان خدمت است.


قوی کسی است که,
نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند،
و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!!
هر گاه زندگی را جهنم دیدی,
سعی کن پخته از آن بیرون آیی...
سوختن را همه بلدند!!
زندگی هیچ نمیگوید, نشانت میدهد!!
با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد...
یکی رفت و،
یکی موند و،
یکی از غصه هاش خوندو
یکی برد و،
یکی باخت و،
یکی با قسمتش ساختو
یکی رنجید،

""یکی بخشید""

یکی از آبروش ترسید
یکی بد شد،
یکی رد شد،
یکی پابند مقصد شد
تو اما باش،
"""خدا اینجاست...!!
با خود عهد بستم که به چشمانم بیاموزم،
فقط زیبائی های زندگی ارزش دیدن دارد،
و با خود تکرار می کنم که یادم باشد،
هر آن ممکن است شبی فرا رسد،
و آنچنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر برایم ممکن نگردد،
پس هرگز به امید فردا "محبت هایم را ذخیره نکنم "،
و این عهد به من جسارت می دهد که به عزیزترین هایم ساده بگویم :
خوشحالم که هستید....

ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 156 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1396 ساعت: 14:10