فرهنگ گویش خمی(6)

ساخت وبلاگ

ج

جا وَ خِز: جا بر خیز. از جا بر خیزیدن و برخاستن و جا برای دیگری خالی کردن.

جَرگ : جُرگه . گروهی خانوادگی. یک خانواده بزرگ. گاهی در معنی چند خانواده به هم پیوسته.

جِلک : دوک کوچک نخریسی. وسیله ای میله ای شکل و چوبی برای رشته کردن یک قبضه پشم.

جِمُندَه : جنبنده. گرگ ، روباه، کفتار. هر حیوان آزار رسانی که لای درختها و علفها و توی باغ ها به نحوی باعث تهدید برای انسان یا دام و طیور یا محصولات کشاورزی است.

جَوز رِزی :  جوز ریزی. گردو ریزی. تکان دادن شاخه های درخت گردو و ریختن گردوهای رسیده در چادری که روی زمین یا در فاصله زمین و شاخه های درخت نصب یا نگه داری می شود.

جُوزقَند: هلویی که توی آفتاب می گذارند تا خشک می شود و لای آن مغز گردو می گذارند ، و به عنوان خشکباری مقوی مصرف می کنند.

جُوش بِرَّه: آش محلی که با قطعات مربع شکل خمیر و کشک پخته می شود و می گویند جوش و غم وغصه را می برد. داخل قطعات خمیر ، حبوبات و ادویه طعم دهنده که جداگانه پخته شده ، گذاشته می شود.

جوق : خیش دستی برای شخم زدن زمین.

جِوَنَه: جوانه. گاو نر.

جُویَه : جوی آب.

 

چ

چا پِی اُو: ترکیبی از چاه + پای + آب. یک جور پایاب که معمولا با یکی دو پله پایین تر رفتن از سطح زمین دسترسی به آب را ممکن می کند. مظهر قنات در نقاطی از روستا که می شود از آن برای مصرف منازل آب برداشت.

چِبوش: بزغاله نر یکساله. چووش هم گفته می شود و شاید شکلی است از چموش.

چِپَر: شکلی از چاپار. اینجا به معنی کسی که به سرعت خود را به جایی می رساند و پیغامی می دهد و برمی گردد. می گویند مثل چپر رفت و برگشت. چاپار هم به معنی پیک بوده است.

چِپلِه چِپُو: چپو کردن. چپاول کردن.

چِه پُو : چوپان.

چِرقَد : چارقد ، چهارقد. نوعی روسری چهارگوش بزرگ.

چَه خویی : بدون تلفظ "ه" ، چاه خویی. حفر چاه یا لایروبی قنات. 

چُر: ادرار بچه.

چِر شَو : چادرِ شب، چادرشب.

چِشمِ چِینگ: چشم و بینایی . مترادف چِش و چال. یا چشم و چال.

چِغورت: قسمت بالای سینه.تخت سینه.

چِغورتی: ضربه زدن به قسمت بالای سینه کسی. مشت زدن به تخت سینه کسی. "زَدُم دِ چغورتش".

چُلتُغُز: الکی قلدر. قلدرِ الکی.

چِلیک: ظرف های حلبی 5 یا 17 کیلویی روغن که پس از خالی شدن محتویات آن برای مصارف دیگر مثلا نگهداری یا جابجایی نفت استفاده می شده است.

چُو تِنور شُور: چوبی که با آن تنور را شور می دهند.چیزی شبیهِ: قاشق ناشور. یا : نخود هر آش.یعنی چیز نه چندان با ارزش که در عین حال نمی شود که نباشد.

چوش وا چوش: کند و کاو. پرس و جوی ریز به ریز و کنجکاوانه .

چُوک: با "واو" غیر اشباع و "کاف" نیمه مشدد، آلت تناسلی بچه مذکّر.

ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 235 تاريخ : شنبه 25 تير 1401 ساعت: 15:01