فی الجمله ، کودتای سوم اسفند

ساخت وبلاگ

فی الجمله ، کودتای سوم اسفند

احمد شاه ، در هنگام کنارگذاشته شدن پدرش محمدعلی شاه از قدرت ، نوجوانی بود . چند سالی صبر کردند تا جوان شد و در 1293 ش. تاجگذاری کرد . انگلیس به طرق مختلف میخ قدرت در سرزمین ما کوبیده بود تا خیمه خود را برپا نگه دارد . از جمله با بعضی از خانها یعنی قدرتها و حکومتهای محلی ارتباط برقرار کرده بود. گاهی به آنها باج هایی می داد تا همصدا و همقدمش باشند. در عوض آنها مثلا خاندان هایی از بختیاری ها یا طرفداران شیخ خزعل - مراقبت از لوله های نفت و منافع دیگر انگلیس را بر عهده می گرفتند.

1293 تا 1297 (1914 تا 1918) سال های جنگ جهان اول هم بود. روسیه تا کرج پیشروی کرده بود. احمدشاه بعد از قرارداد 1919 نطقی در مجلس ضیافت امپراتور انگلستان کرده بود که به مذاق شان خوش نیامده بود و دلخور شده بودند ؛ خصوصا که از قبل هم بریتانیا قاجار را متمایل به روسیه می دانست . بیراه هم نمی گفتند. محمدعلی شاه مستقیما از روسها پول می گرفت (پایان پادشاهی ، ص14) . قرارداد 1919 بین وثوق الدوله نخست وزیر ایران و کاکس وزیر مختار انگلیس سندی بود برای وام گرفتن و ارائه خدمات به انگلیسی ها در ایران به خرج ایرانی ها . در ماده سوم قرارداد تشکیل قوه ای متحدالشکل در ایران پیش بینی شده بود و بنا به ضمیمه محرمانه قرارداد ، احمدشاه و جانشینانش به شرط مشاوره در تصمیمات تحت حمایت انگلیس قرار می گرفتند . سپرده شدن زمام امور مالی و نظامی ایران به انگلیسی ها طبق بندهای قرارداد ، به معنای واگذاری زمام ایران به انگلیسی ها بود ؛ به ویژه آنکه وقتی قراردادی بین دو کشور به امضا می رسد ، حق مخالفت و دخالت از هر فرد یا کشور دیگری سلب می شود. در حاشیه این قرارداد اتفاقات مهمی رخ می داد. انگلیس قوی ترین صاحب منصب قزاق های روس پرورد را خریده بود و او رضاخان بود که در منجیل خدمت می کرد ؛ کسی که به گفته استاروسلسکی فرمانده روس قزاق ها ، "هر شب به اردوی انگلیسی ها می رود" (همان ، ص16) .

در صحنه سوق الجیشی ، همه چیز به نفع انگلیس به نظر می رسد . روسیه به علت وقوع انقلاب اکتبر1917(1296) از شمال عقب نشینی می کند (همان ) . با حمایت ژنرال آیرونساید فرمانده نیروهای بریتانیا ، رضامیرزا فرمانده بریگاد قزاق می شود ؛ چهره ای نظامی که بیش از دو دهه در نیروی قزاق خدمت کرده بود و قویترین شوشکه کش یا شمشیرکش قزاقها شناخته می شد . به او رضاماکسیم هم می گفتند چون در به کار بردن اسلحه ای به همین نام مهارت داشت . رضاخانِ "میرپنج" چنان که درجه قزاقی اش می گوید - 5000 نفر نیروی قزاق را تحت فرماندهی داشته است (همان ، ص17و18) . کودتای سوم اسفند البته کاندیداهای دیگری هم برای رهبری کودتا داشته است : محمد نخجوان یا امیرموثق ، سرلشکر عبدالله امیرطهماسبی ، نصرت الدوله فیروز (همان ، ص18و19) . اما بالاخره بر سر رضاخان توافق می شود ، در حالی که کشور ناامن و ملوک الطوایفی بود یا دست کم چنین وانمود می شد. سیدضیاء پای دوم کودتا بیشتر موافق بود که محمد نخجوان وارد میدان شود .

هنگامی که نتیجه رایزنی سرهنگ بریتانیایی دکتر فرتسکیو و دیگران از جمله کلنل اسمایس مستشار نظامی انگلیس و فرمانده نیروهای انگلیس در قزوین در واگذاری ماموریت به رضاخان اعلام می شود ، رضاخان می گوید : "من اهل سیاست نیستم ]یعنی نظامی ام[ . هر تصمیمی بگیرید حاضرم آن را اجرا کنم" . بنا بر این رضاخان می شود رهبر نظامی و سیدضیاء رهبر سیاسی و اجرایی کودتا (همان ، ص19و20) . کارکنان ایرانی سفارت انگلیس در خانه سیدضیاء در "زرگنده" جمع می شوند . این جمع که به "کمیته زرگنده" مشهور شده ، جزئیات عمل را تعیین می کند . از سویی ، مقدمات کودتا از دی ماه 1299 در پایگاه های همدان و قزوین قزاق ها فراهم می شده است . قوای اولیه 1400 نفر بودند . ترتیبی می دهند که احمد شاه فرمان تامین 500 نفر نیروی قزاق یادگارهای دوستی قاجاریه با روس ها برای اعزام به تهران را امضا کند . پس از اخذ امضا یا توشیح همایونی توسط احمدشاه که ظاهرا فکر می کرده یا چنین نشان می داده که با تقاضایی معمول و متعارف موافقت کرده ، 3000 نفر یعنی 6 برابرِ نیروی تقاضا و موافقت شده از مسیر ینگه مام هشتگرد و کرج به سمت تهران گسیل می شوند (همان ، ص21و22) .

آیرونساید فرمانده نیروهای بریتانیا قبول دارد که او رهبر واقعی کودتا بوده است : "من کودتا کرده ام" . اما آنکه در میدان کودتا آفتابی می شود رضاخان است : "من حکم می کنم..." . فرمان مشهور به "حکم می کنم"رضاخان ، در سوم اسفند 1299 با اعلام حکومت نظامی صادر می شود . عده ای از صاحب منصب ها من جمله قوام السلطنه والی خراسان دستگیر می شوند . اتهام او آن است که قصد عزل و براندازی رضاخان را داشته است . "مظفر اعلم" نامی که گفته بود از طرف قوام مامور قتل سردار سپه بوده بعدا از وزرای کابینه رضاخان شد ، چنان که پیش از نخست وزیر شدن رضاخان ، احمد قوام هم نخست وزیر می شود تا رضاخان به عنوان وزیر جنگ در کابینه اش قرار گیرد (همان ، ص22و23) .

قلدری و مختصری سیاست رمز پیشرفت کار رضاخان به نظر می رسد . هنگامی که به عنوان وزیر جنگ در کابینه حسن مشیرالدوله قرار می گیرد ، به نخست وزیر می گوید نباید به هیئت دولت بیایی ! مشیر استعفا می کند. احمد شاه مطلع می شود که اکثریت مجلس جز 9 نفر و از جمله مرحوم مدرس - مایل به نخست وزیری سردار سپه رضاخان اند . پیش از آن ، انگلیس هم از طریق سفیرش اعلام کرده بود که بعد از کابینه 92 روزه ضیاء ، رضاخان نخست وزیر شود که شاه مخالفت کرده بود (همان ، ص24و25) . مع الوصف ، سردار سپه با اقداماتی چون درهم کوبیدن دو قدرت محلی و مهم یعنی شیخ خزعل در جنوب و اسماعیل آقا سمیتقو در آذربایجان و سرکوب تحرکات جنگلی های میرزاکوچک خان و همراهان شیخ محمد خیابانی در گیلان و آذربایجان ، زمینه را بیش از پیش برای قبضه کردن کل قدرت مهیا کرد ؛ تا آنکه مجلس شورای ملی رأی به انقراض سلسله قاجار و واگذاری حکومت موقت به رضاخان پهلوی داد و سپس با تغییر قانون اساسی ، سلطنت دائمی ایران به رضا پهلوی و اعقاب وی واگذار شد (چکیده تاریخ ایران ، ص 168) .

ظهر نهم آبان 1304، شلیک 12 تیر توپ ، خبر از تفویض سلطنت دائمی ایران به رضاپهلوی - طبق مصوبه مجمعی که "مجلس موسسان" خوانده شد می دهد .

احسان نراقی که در سلک رجال دولت پهلوی دوم یعنی محمدرضا پهلوی قرار داشت می گوید : رضاخان مهره بود. انگلیسی ها آوردندش (پایان پادشاهی ، ص36و37) . شاپور جی معروف به شاپور ریپورتر ، از مقربان دربار پهلوی ها می گوید : "پدرم اردشیر جی رضاخان را به تاج و تخت رساند" . البته او وقتی این حرف را می گوید که اختلاس سنگین خودش در معامله شکر با انگلیسی ها در دوره محمدرضا لو می رود . خانواده ی جی ، زرتشتی ، اطلاعاتی و انگلوفیل بودند . ارتشبد حسین فردوست از دوستان دوران جوانی محمدرضاپهلوی و سپس از مقامات عالی حکومت پهلویها می گوید: تا قبل از افشاگری شاپور جی ، نقش انگلیسی ها در ایجاد سلسله پهلوی افشا نشده بود . فریدون کشاورز که سالها از سران شاخص حزب توده بوده ، در مورد عوامل پشت پرده قدرت یابی رضاخان به سخنی از آنتونی ایدن نخست وزیر بریتانیا در ابتدای ورود متفقین به ایران اشاره می کند : رضاشاه را ما آوردیم و رضاشاه را ما بردیم . رادیوی لندن نیز در روز رفتن رضاخان از ایران در 25 شهریور 1320 سخن قابل تاملی می گوید : عدم استقلال و بی نظمی و اغتشاش در ایران برای ما مضر و بلکه خطرناک است (همان ، ص38و39) . رضاشاه ، سال 1320 زیر نظر سر کلار مونت اسکرین انگلیسی ( سر کنسول انگلیس در مشهد) از کشور خارج می شود (پایان پادشاهی ، ص 12) .

در حاشیه رویدادهای منجر به کودتای سوم اسفند سخنی از امیل لوسوئور تحلیل گر و مدرس علوم سیاسی فرانسوی در باب موضع و رفتار ملت ایران نسبت به کودتا در خور توجه به نظر می رسد . او در تاریخ 22 فوریه 1921 (سوم اسفند 1299) یعنی دقیقا روز اعلام کودتا در یادداشت هایش چنین می نویسد :

یک نکته مسلم است و آن این است که دولت کودتا مخالفان خود را بازداشت می کند بدون اینکه اینان کمترین مقاومتی نشان دهند . انجمن هایشان را منحل می کنند و سران شان را به تبعید می فرستند بی آنکه کمترین صدای اعتراضی بلند شود . من بیشتر از آنکه تصور کنم که این ملت سست و بیحال است ترجیح می دهم فکر کنم که در خود فرو می رود و خود را برای آینده ذخیره می کند (زمینه چینی های انگلیس ، ص138) .

ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 5 تاريخ : يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:49