ایران ، حول و حوش جنگ جهانی اول

ساخت وبلاگ

حول و حوش جنگ جهانی اول

ایرانِ گرفتار در چنگال قحطی ، با 12 میلیون نفر جمعیت جنگ جهانی اول را پشت سر گذاشت ، نیز با زخم هایی که یکی پس از دیگری سر باز می کردند . اوضاع ایران در پی جنگ] 1914-1918م./ 1293-1297ش. [بسیار آشفته و نگران کننده بود ، زیرا گر چه اعلام بی طرفی کرده بود دو میلیون نفر از جمعیت دوازده میلیونی اش دچار قحطی و بیماری های واگیردار ناشی از آن بودند. لشکرهای متخاصم غلات و سایر محصولات زراعی را نابود کرده و کشور را به این روز انداخته بودند (در زمانه پنج شاه ، ص105) . انگلیس و متفقین اش هم که ایران را یکی از میدان های جنگ با آلمان و عثمانی قرار داده بودند از خسارت های جنگ بی نصیب نماندند. خسارت بزرگ آنان نابود نشدن و باقی ماندن آلمان به عنوان شاخص ترین قدرت در جبهه متحدین بود ؛ کشوری که 20 سال بعد دائرمدار اصلی راه افتادن یا تداوم جنگ جهانی دوم بود .

آلمانی ها در دوران جنگ به شورش های ایلاتی علیه انگلیسی ها ، خرابکاری در تاسیسات نفتی ، و ایجاد بی ثباتی سیاسی به منظور ایجاد یک اتحادیه ایرانی آلمانی مبادرت ورزیدند . آلمانی ها در آغاز سال 1915 (1293) در نزدیکی کرمانشاه از مرز ایران گذشتند . اقدامات آلمانی ها شامل تبلیغات علیه متفقین ، بیرون کشیدن پول در مقیاس وسیع از بانک شاهنشاهی ایران که آن را در آستانه ورشکستگی قرار داد ، تشویق ترور و گروگانگیری ، و به ویژه بسیج ایلات جنوب علیه انگلیسی ها به کمک واسموس بود که آنها را به عقب نشینی تا بندر بوشهر وادار کرد .

ویلهلم واسموس دیپلمات آلمانی بود. او در اولندورف در نزدیکی هانوور به دنیا آمد. پس از تحصیل در رشته‌های حقوق و شرق‌شناسی در سال ۱۹۰۹ به خدمت وزارت خارجه آلمان درآمد و در سال ۱۹۰۹ با مقام معاون کنسول (کنسول دوم) به بوشهر فرستاده شد. او در سال ۱۹۱۳ پس از اقامت کوتاهی در ماداگاسکار دوباره و این بار با مقام سرکنسول به بوشهر فرستاده شد. در هنگام اقامتش در بوشهر، محمد علی خان شبانکاره ای (حاکم شبانکاره و حومه) نیز در قلعه رستم خانی از او دعوت نمود تا از مخالفانش در امان باشد و کمکی مالی به وی نماید. در سال ۱۹۱۴ قرار بود واسموس با عنوان سفیر کبیر به مصر برود که این سفر به خاطر آغاز جنگ جهانی اول در بین راه متوقف شد و او به عجله به برلین بازگشت تا اطلاعات خود را درباره ایران در اختیار دولت قرار دهد. او در دوره جنگ جهانی اول سعی در دامن زدن به مبارزات علیه سیاست بریتانیا در جنوب ایران داشت. گاه او را به قیاس لورنس عربستان که مامور انگلیسی بود، «لورنس آلمان» خوانده‌اند.در آستانه جنگ جهانی اول واسموس در ۱۹۱۳ به بوشهر بازگشت و با شروع جنگ جهانی اول در به راه انداختن شورش‌هایی علیه منافع بریتانیا در جنوب ایران کوشش کرد. او با سران محلی و روسای عشایر جنوب ایران از جمله دزفول، شوشتر و بهبهان روابط موثری برقرار کرد. عملیات و اقدام‌های او از پشتیبانی وسیع وزارت خارجه آلمان و قیصر ویلهلم دوم برخوردار بود. گفته می‌شود او به همراه رئیس‌علی دلواری با انگلیسی‌ها می‌جنگید (ر.ک : واسموس).

به این ترتیب ، در پاییز 1915(1294) بیشتر ایران تحت کنترل عناصر طرفدار آلمان بود. در تهران کاردار آلمان با مستوفی الممالک صدراعظم ایران در مورد یک پیمان اتحاد مذاکراتی را انجام داد که اگر به نتیجه می رسید می توانست به بی طرفی ایران پایان دهد ( ایران دوران قاجار ، ص 117 و 118) . و این یعنی تغییر موازنه میدان به نفع آلمان .

شنبه سی ام بهمن (1293) با محاسبه احمد کسروی برابر 5 ربیع الثانی1333ق.- مستوفی الممالک کابینه خود را که عین الدوله در آن وزیر داخلی بود به مجلس سوم شناسانید . ولیکن زمان آن کوتاه بود . سرانجام چهارشنبه 26 مرداد (1294) مستوفی کابینه دیگری معرفی کرد . در آن هشت ماه هر گوشه کشور میدان جنگی بین قدرتهای درگیر در جنگ جهانی اول بود. علمای نجف اعلام جهاد کرده بودند که عملا و نهایتا با بهره برداری عثمانی همراه می شد . شیخ خزعل هم با همه توان یاری به انگلیسی ها می کرد (ر.ک: تاریخ هیجده ساله آذربایجان ، صص623-625) .

خزعل (شیخ خزعل)، حکمران محمّره، و شیخ و رئیس قبیله مُحَیْسِن، از 1315 تا ح 1343/1303ش. بود. شیخ‌خزعل به نصرت‌الملک، معزالسلطنه، سردار اقدس و سردار ارفع ملقب بود و رتبه امیرتومانی و سپس امیرنویانی داشت.خزعل در 1280 به دنیا آمد. او از طایفه عرب بنی‌کعب خوزستان و پسر حاج جابرخان نصرت‌الملک، حکمران محمّره، بود. پس از مرگ پدرش در 1298، برادرانش شیخ مزعل و شیخ‌محمد بر سر جانشینی با یکدیگر درافتادند. شیخ‌محمد که پسر بزرگ‌تر بود، در مقابل عشیره کاری از پیش نبرد و چون آنان مزعل را می‌خواستند شاه نیز لقب نصرت‌الملک را که از آن شیخ جابر بود، به مزعل داد. شیخ مزعل پس از به قدرت رسیدن، با برادر کوچک‌ترش خزعل که نزد او می‌زیست، بدرفتاری می‌کرد. در نتیجه، این دو برادر به یکدیگر بدگمان بودند . در 1315، خزعل با به قتل رساندن مزعل به قدرت رسید و با اعمال خشونت و شدت عمل، مخالفت اعضای طایفه و حتی اغلب شیوخ عرب را خنثی ساخت . بدین‌ترتیب شیخ‌خزعل، شیخِ قبیله محیسن شد و از مظفرالدین‌شاه حکمرانی و سرحدداری محمّره و لقب معزالسلطنه و درجه امیرتومانی گرفت. شیخ‌خزعل با دختران رجال مشهور و بانفوذ ازدواج می‌کرد تا موقعیت خود را تحکیم کند . از جمله اقدامات خزعل برای تثبیت وضع خویش در خوزستان، از میان برداشتن شیوخ قبایلی چون شیخِ آل‌خمیس، شیخِ بنی‌طُرَف و شیخِ هویزه بود که به این ترتیب عشایر آنان زیرنفوذ شیخ‌خزعل قرار گرفتند . او ناحیه حکمرانی خود در محمّره و فلاحیه را از حکومت خوزستان جدا کرد. پس از آن، حکومت اهواز را به او دادند و در 1319 به موجب فرمان شاه، جزیره آبادان، بهمنشیر، کارون، هندیجان، ده‌ملا و فلاحیه نیز جزو املاک شخصی خزعل گردید . هم‌زمان با افزایش قدرت شیخ خزعل در خوزستان و به سبب اعطای امتیاز نفت به دارسی در 9 صفر 1319/ 28 مه 1901 ، توجه انگلیسیها به آن منطقه دوچندان شد و برای آنکه در آنجا شورشی روی ندهد، از شیخ خزعل حمایت کردند . از اواخر 1318/ اوایل 1901، شیخ خزعل خواستار تضمینهایی از سوی دولت انگلیس شد. بدین‌منظور در 1320/ 1902 سرآرتور هاردینگ، وزیرمختار انگلستان در تهران، در نامه‌ای به خزعل اطمینان داد که در مقابل دولت مرکزی از او حمایت خواهد کرد.اکتشاف و استخراج نفت در خوزستان در 1323/1905 وارد مراحل جدیدی شد و شرکت نفت ایران و انگلیس برای خرید زمینهایی که لوله‌های نفت از آنجا عبور می‌کرد مستقیمآ با سران بختیاری و شیخ خزعل وارد مذاکره شد . در 27 جمادی‌الآخره 1327/ 16 ژوئیه 1909، سرپرسی کاکس (سرکنسول انگلستان در بوشهر) ضمن عقد قراردادی با شیخ خزعل، یک میل مربع (هر میل مربع معادل ح 590ر2 کیلومترمربع) از اراضی آبادان را برای احداث پالایشگاه از شیخ خزعل خرید. شیخ‌خزعل موافقت کرد که با دریافت 650 لیره در سال، حفاظت تأسیسات و لوله‌ها و نیز ایجاد امنیت در منطقه را به‌عهده گیرد. افزون بر آن، ده‌هزار لیره هم وام گرفت .خزعل در این دوران صاحب نفوذ و قدرت فراوانی بود تا جایی که او را نیمه پادشاه می‌دانستند. او در زمان خودش یکی از چند نفر ثروتمند ایران بود . شیخ خزعل که از حمایتهای محدود انگلیس چندان راضی به نظر نمی‌رسید، در رمضان 1325/ اکتبر 1907 به کنسول انگلستان در محمّره شکایت کرد و خواهان تضمین‌نامه کتبی برای حمایت از خود و فرزندانش شد. انگلیس نیز برای پیشگیری از درخواست حمایت خزعل از روسیه، در 1326/ 1908 ضمانت‌نامه‌ای کتبی به وی داد. ولی دامنه درخواستهای شیخ از دولت انگلیس روز به روز گسترده‌تر می‌شد و او خواهان تضمینهای بیشتر و محکم‌تری بود. بنابراین در 1328/1910 قراردادی که در عین حال تضمین‌نامه دولت انگلیس هم بود، در محمّره میان شیخ خزعل و کاکس بسته شد . البته با این قید که شیخ و جانشینان او می‌باید وظایف خود را در قبال حکومت مرکزی ایران به جاآورند . اگرچه شیخ با انگلیسیها مناسبات ویژه‌ای داشت، اما آنان می‌دانستند که او تحت حمایت دولتشان نیست . در 1331/1913، شیخ خزعل بار دیگر از دولت انگلیس خواست که حمایت از جانشینش را اعلام نماید و بین وی و بختیاریها نیز صلح برقرار کند. همچنین دولت ایران را به قبول خودمختاری وی در مناطق تحت حاکمیتش وادار نماید. در 14 ذیحجه 1332/ 3 نوامبر 1914، کلنل ناکس (کفیل نماینده سیاسی انگلستان در بوشهر) در نامه‌ای به شیخ خزعل نوشته بود که برای تصرف بصره ممکن است به کمک او نیاز باشد و در ازای اینکه شیخ خزعل در ائتلاف امیر عبدالعزیز سعودی و شیخ مبارک‌الصباح کویتی علیه عثمانیها در بصره شرکت نماید، انگلیس نیز در مقابل دولت ایران به او کمک می‌کند . در 3 محرّم 1333/ 22 نوامبر 1914، کاکس نامه دیگری برای خزعل فرستاد که در آن تعهدات و تضمینهای بیشتری در حمایت از حکمرانی او داده شده بود . با آغاز جنگ جهانی اول (1914)، شیخ خزعل تمام توان خود را به کار گرفت تا از منافع انگلیسیها دفاع کند. آنها نیز تسلیحات در اختیار شیخ و رؤسای بختیاری قرار دادند . در جنگ، عثمانیها تلاش کردند ایران را از موضع بی‌طرفی خارج کنند. آنان به شیخ خزعل گفتند به سود دولت عثمانی وارد جنگ شود وگرنه، به محمّره حمله می‌کنند. همچنین شیخ غضبان و اهالی عماره را تحریک کردند تا کارون، ناصری و محمّره را تصرف کنند . در ربیع‌الاول 1332/ ژانویه 1915، شورش عربهای طایفه بنی‌لام و بنی‌طرف و نیز تیره‌هایی از طایفه کعب بر شیخ خزعل، در پی تبلیغات عثمانی و دعوت به جهاد در برابر کافران مهاجم به سرزمینهای اسلامی و نیز ناخشنودی طوایف از شیوه حکومت خودکامه او، خیلی زود به بحرانی جدّی برای دولت انگلستان و شیخ‌خزعل تبدیل شد. این شورش که منافع انگلیس را در منطقه نفتی خوزستان به‌طور جدّی تهدید می‌کرد، سرانجام با ورود 500 ،12سرباز انگلیسی از جبهه بین‌النهرین به خوزستان و مساعی شیخ‌خزعل خاتمه یافت؛ هرچند این واقعه ضربه سختی به حیثیت شیخ‌خزعل و حکومت او زد و انگلیسیها را که درباره توانایی خزعل برای حفظ امنیت خوزستان دچار تردید شده بودند به چاره‌جویی واداشت . در خلال جنگ جهانی اول، علمای بزرگ نجف فتاوی و نامه‌هایی برای ترغیب شیخ خزعل و دعوت از او برای شرکت در جهاد با انگلیسیها فرستادند، اما او کماکان مناسبات خود را با انگلیسیها حفظ کرد . در 24 صفر 1336/ 10 دسامبر 1917، دولت انگلیس نشان فرمانده بزرگ امپراتوری هند را به شیخ اعطا نمود و این خود تأکید دوباره‌ای بر مناسبات دوستانه شیخ با دولت انگلیس بود. پس از پایان جنگ، شیخ فرصتی دوباره یافت تا به سرکوب مخالفان و رقبای محلی خود بپردازد . شیخ خزعل که در سالهای 1312 تا 1317 وارد یکی از لژهای فراماسونری مصر شده بود، در 1340 به درجه استادی ارتقا یافت و در ضمن پیشنهاد کرد تا لژی به نام خودش در خرمشهر دایر نماید. به نوشته رائین (ج 2، ص 375ـ377) گراندلژ مصر پیشنهاد خزعل را بررسی کرد و فرمان تأسیس لژ خزعل‌خان را صادر نمود.پس از وارد شدن رضاخان به چرخه قدرت ، در عرصه سیاست درگیریهایی میان او و شیخ خزعل به وجود آمد (ر.ک: "خزعل(شیخ خزعل)"). چنین که معلوم است یکی از سناریوهای پیشینی بریتانیا تجزیه ایران و سپردن هر بخش به دست یکی از عوامل خودشان بوده است . طیق این طرح خزعل می بایست حاکم دست نشانده بریتانیا در خوزستان می شد . البته این سناریو هم در داخل و هم خارج از ایران به ویژه در هند و خود لندن مخالفینی داشت (ایران از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند ، ص29) .

در بعضی سفرنامه های معاصر این گونه به قلمرو قدرت و ثروت شیخ خزعل اشاره شده است : سرزمین عرب نشین ایران از "ابوالخصیب" تا "رامهرمز " و از آنجا تا "فاو" و از آنجا تا آن سوی "عماره" را در بر می گیرد و شانزده هزار مایل مربع وسعت دارد . بیشتر این زمین ها را شیخ خزعل خریده است . درآمد سالانه وی به 600هزارتومان می رسد ، در حالی که همه هزینه های شخصی و عمومی او در سال حدود 250هزار تومان است. وی کشتی های بزرگ و کوچک دارد و در منطقه ای به نام "فیلیه" واقع در سه مایلی محمره ]یا خرمشهر[ کاخی ساخته است (از دجله تا گنگ ، ص73و74) .

حضور چهره ها و قدرتهایی چون شیخ خزعل در گوشه و کنار ایران نشان می دهد که دولتهای ایران با توان معین و محدود و با مشکلات فراوان بر سر کار می آمده اند و از همین رو نوعا عمر کوتاهی نیز داشته اند ؛ خصوصا اگر نمی توانسته اند هماهنگی لازم با سردمداران بریتانیا ایجاد یا حفظ کنند. دولت مستوفی الممالک پس از نوامبر 1915م. کار خود را از سر گرفت . مسئله مسئولیت اجرایی مبهم و لاینحل بود. پس از تلاش نافرجام در فراهم آوردن اتحاد بین دولت با بریتانیا و روسیه ، کابینه مستوفی الممالک به فاصله یک ماه از شروع کار- در 16 صفر / 25 دسامبر سقوط کرد . وقتی سپهسالارِ طرفدار روسها جانشین او شد ، موافقت شد کمیسیونی مرکب از طرفین ]یعنی روس و انگلیس[ جهت نظارت بر پرداخت کمک مالی 200000 پوندی به دولت تشکیل شود ، به توان قوای قزاق اضافه گردد و نیز یک نیرو از قوای انگلیس که به "پلیس جنوب" شهرت یافت ، در جنوب کشور استقرار یابد . این توافق عملا به معنای تجزیه کشور بود ("پیامدهای مشروطیت" ، ص126) . به عبارتی وام که داده می شد ، مصارفش در مسیر تامین منافع وام دهنده و تخریب و تجزیه وام گیرنده هم در قالب الزاماتی تعیین و ابلاغ می گردید . حسن ارفع هم در کتاب خود ( در زمانه پنج شاه، ص102) به این الزامات شرم آور اشاره کرده است : ]در حدود 1916م.[ در تهران کنسولگری های روسیه و بریتانیا ، حکومت ایران و صدر اعظم وقت ، سپسالاراعظم را مجبور کردند با تشکیل دو لشکر در ایران موافقت کنند ؛ یکی در حوزه نفوذ روس ها و تحت فرماندهی افسران روس و دیگری در جنوب کشور و تحت فرماندهی انگلیسی ها . ساز و کار تشکیل "پلیس جنوبِ" انگلیسی در ایران و به هزینه ایرانیان! در اواخر سال 1916م./ 1295ش. فراهم شد : "انگلیسی ها پلیس جنوب ( South Persian Rifles ، [SPR] ، تفنگداران جنوب ایران) را به سرپرستی ژنرال پرسی ساکس به وجود آوردند". و این موجب یا مایه و بهانه نزدیکی ایرانی ها یا سوق داده شدن ایرانی ها به سمت عثمانی و آلمان شد. "ترک های عثمانی که همسو با آلمان در جنگ شرکت داشتند ، به زودی به شمال غربی ایران حمله ور شدند. بسیاری از مردم این منطقه در آغاز به آنها به عنوان ناجیان مسلمانی که با انگلیسی ها و روس های نفرت انگیز می جنگیدند خوش آمد گفتند" (ایران دوران قاجار، ص 113) .

ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 6 تاريخ : پنجشنبه 16 فروردين 1403 ساعت: 16:52