حکایتهای آکنده از حیات
در باره خاطرات شفاهی آکادمیسین استاد محمدجان شکوری بخارایی
یاد و نام ایران برای مردم تاجیک- چنان که یاد و نام تاجیکستان برای مردم ایران- خوشحال کننده است. اما این ابتهاج در آنان که معرفت و محبت بیشتری نسبت به اصلها و اصالتهای مشترک و آشناییها یافتهاند، دوچندان و بلکه صدچندان است. در این زمره نام زندهیاد استاد شکوری از درخشندگی ویژهای برخوردار است. من نیز پیش از عزیمت برای نمایندگی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان به اوصافی حمیده ازجمله؛ علاقه به فرهنگ معرفتپرور نیاکانمان، نام استاد را شنیده بودم و شایق که ایشان را دیده و ادب خود را تقدیم کنم. اما تقدیر چنان رقم خورده بود که تنها حظ سمعی، سهم بنده باشد از زندگی شورآور استاد.
«استاد سال 1926 به دنیا آمده است. سختی کشیده صبور روزگار بوده است و فرزند پدر و مادری سختی کشیده. پدر بعد از خانهنشینی در زندان در گذشته است و مادر که در زندان به بیماری سل مبتلا شده بود، یک سال پس از آزادی در 37 سالگی در گذشته است. محمدجان در سالهای مصادف با جنگ دوم جهانی(1945-1941م)مشغول به تحصیل است، ماهانه 500 سوم هم شهریه میگیرد در حالی که گاه نرخ نان به 400 سوم میرسد. استاد میگوید: در دوره اسپرانتوری، ایجادیات صدیقی عجزی (1927-1865م) موضوع رساله من شد. چندی در بایگانی و کتابخانههای شهرهای دوشنبه، سمرقند، تاشکند و مسکو جستارها کرده، رساله دفاعیه نوشتم. رساله را از کافدره گذرانیده، فشرده آن را به روسی ترجمه کرده و برای دفاع آماده شده بودم که ادعا کردند که عجزی را نه روشنگر و معارفپرور بلکه از جدیدان و ملتگرایان بورژوازی باید دانست. باباجان غفوراف در آغاز به دستگیری بنده برخاست. لیکن در نهایت راضی شد. در نتیجه، کمیته مرکزی حزب کمونیست تاجیکستان 29 دسامبر سال 1952 در محل ریاست فرهنگستان علوم تاجیکستان اهل ادب را گرد آورده، مسئله عجزی را از ساعت 7 عصر تا 3 سحر بررسی کرد. به جز بنده، علاءالدین بهاء الدیناف فیلسوف و خالق میرزازاده ادبیاتشناس که رهبرعلمی بنده بود،کسی جرات نکرد خلاف فکر کاتب کمیته مرکزی حزب که رئیس جلسه بود چیزی بگوید. مجلس تصمیم گرفت(!)عجزی را شاعری ارتجاعی به شمار آورد. رساله من رد شد و زحمت سه سالهام سوخت.»
(ولیصمد، مهرنامه، جشننامه استاد شکوری، دوشنبه، رایزنی فرهنگی ج.ا.ایران در تاجیکستان، پاییز 1385،ص 16و 17)
به نوشته استاد، در مقاله «از معارفپروری تا به چنگیز پرستی»، یکی از بزرگترین مرکزهای فرهنگ تاجیکان، چون عصرهای گذشته، سمرقند بوده، که حوزه روشنگری آن به سرعت دامن پهن میکرد. در ادبیات جدیده این حوزه، بخصوص سیداحمد خواجه صدیقی عجزی(1927-1888م.) و داستانهای منظوم او،«مرآت عبرت»(1913) و «انجمن ارواح»(1913)، ایدئالهای معارفپروری و روشنگری را خیلی برجسته افاده نمود.
محمدجان شکوری، نامزد علم آن روز و آکادمیسین سالهای بعد، پس از رد شدن رسالهاش، موضوع علمی دیگری برای تحقیق و دفاع برمیگزیند:«خصوصیتهای غایوی و بدیعی یادداشتهای عینی». گویا کسانی نمیخواهند او در میدان علم، جایی و حرفی برای گفتن داشته باشد. اما او میداند که باید برای جهادی علمی آماده باشد و در این بین بدرستی دریافته است که جهاد برای زنده و زایا نگه داشتن زبان و ادب فارسی، صراط روشنی است که به آبادی فرهنگ بالنده و پربار نیاکان راه میبرد. افتخار میکند که سال 1988 مبارزه پرشدتی در راه استوار کردن پایههای زبان فارسی تاجیکی با مقالههای او شروع شده است. او در این راه هم برای آموزش زبان فارسی به فرزندان سرزمین خود عمر گذاشت و هم در راه آشنایی عمیق بزرگسالان با زبان و ادب فارسی به جان کوشید. مقالههای دردمندانه او گواه این جوش و خروش است:«هر کو به زبان خویشتن در ماند»،«قیدهای نویسندگان در باره مناسبت بین ملتها»،«زبانملی، غمخواری مخصوص خواهان است». (مهرنامه،24) او که درد کشیده جنگهای داخلی و از این واقعه دلگیر بود، مینوشت:«شعور اجتماعی پست است و شعور مضافاتی قوت میگیرد. اساساً به همین سبب بود که در تاجیکستان، جنگ داخلی شروع شد و از سال 1992 تا 1997 ادامه یافت و میهن خراب شد.» به گمان او باید تاجیکستان به همدیگر فهمی رو میآورد. بعضی کتابهای او در این زمینه است:«خراسان است اینجا»،«استقلال و خودشناسی اجتماعی و معنوی»و«انسانگرایی آموزش و زبان ملی».
در جریان این جهاد علمی او تا 26 فوریه سال 2006 یعنی زمانی که زندگینامهای خودنوشت از خود به یادگار نهاد 44 کتاب و بیش از 500 مقاله در موضوعات و زمینههای گوناگون پدید آورد. در این بین، بخشی از عمر محمدجان شکوری در فرهنگنویسی گذشته است. هم این تجربه ارجمند و دیگر قابلیتهای چشمگیر استاد باعث شد تا با دعوت فرهنگستان زبان و ادب فارسی جمهوری اسلامی ایران در سال 1996 به عضویت پیوسته این نهاد معظم علمی در آید.
استاد به فرهنگی تعلق داشته و پاسدار فرهنگی بوده است که از آموزههای معنوی دین غنا مییافته است. در این فرهنگ که توصیه به احسان در باب والدین شده، مقام پدر قداست مییابد، چندان که پدر را «قبلهگاه» مینامند. بخشی پر رنگ از سرودهها و سرودها در این سرزمین، آراسته به زیباترین عواطف و احساسات در مقام مادر است، به گونهای که بیاغراق میتوان تاجیکان را از این حیث ملتی متشخص و متمایز در جهان شناخت. تاجیکان سرزمین ارضی و ارزشی خود را نیز مادر میدانند و «ماممیهن» میخوانند.
محمدجان، صیاد بحر پرگوهریست که چشمههایی جوشنده در اعماق آن، قلههایی پربرف در فراز آن و رودهایی به سان دریا درآنها تموج و تلاطم دادهاند. استاد که معلوم نیست چه هنگام به دنیا آمده است و به نوشته خود «تخمیناً تعیین میکردند که سن ما چند است»، از نسل مردانی است که مرگ ندارند و روشنیهایی که در زندگی بشر پراکندهاند همواره پرتوافکن است.
و اما، پیشتر آقای فهرمان سلیمانی از خادمان فکور فرهنگ که زمانی به عنوان رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان خدمت کردهاند، با نشر «مهرنامه» –با پیگیری استاد ولی صمد– پاس خدمات ارجمند استادمحمدجان شکوری بخارایی را کوشیدهاند. نیز آقای دکتر محمدحسین امیراردوش که ایشان هم تا چندی قبل در مقام رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در این خطه، ایدههایی ارزشمند را طرح و هدایت نمودهاند، بانی طرحی بودهاند که حاصل آن تدوین خاطرات شفاهی استاد شکوریست. بنابر این بر بنده فضل تقدم دارند و بربنده ابراز سپاس از همت بلندشان فرض است. دیگر، ازبرادرم آقای مهرداد پارسا تشکر میکنم که به عنوان معاون محترم رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان در این کار و طرحهای دیگر رایزنی، رهین نظارت و همت اویم و همچنین سپاسگزار محقق فرهیخته جناب آقای دکتر مجید اسدی هستم که با مشارکت سرکار خانم دلافروز قربانی زحمت نگارش کلام استاد و تدوین این کار را به دو خط نیاکان و سریلیک تقبل نموده و هر وقت در باره این کتاب صحبت میکردهایم، این چند نکته را به طریقی یادآوری کردهاند که:
1- محتوای کتاب بر اساس کلام استاد که در آخرین سال حیاتشان و توسط خودشان در مقاطع مختلف زمانی در نیوکاسل انگلستان ضبط گردیده تنظیم و تدوین شده است.
2- متاسفانه به علت کسالت استاد کلام ضعیف و در بعضی جاها نامفهوم ضبط شده است.
3- بعضاً استاد برخی از نکات را ناتمام گذاشتهاند که بعد اضافه نمایند اما متاسفانه فراموش شده است و یا به علت ورود عیادت کنندهای کلام رها شده و ادامه نیافته است.
4- در پیاده کردن کلام استاد نهایت تلاش صورت گرفته است که کلام عیناً بر قلم جاری شود اما در تنظیم و تدوین کتاب از آنجا که برخی از مطالب باید از نظر زمانی در پی هم میآمدند، تغییر در چینش حکایتها گریزناپذیر بوده است.
5- در کتاب سریلیک نهایت تلاش صورت گرفته است که عبارات و جملات عیناً عبارات و گفتار استاد باشند و متن نوشتاری بیشترین هماهنگی را با کلام داشته باشد، مگر اینکه احیاناً بنا به ضرورت و بر اساس قرینههای موجود در سایر بخشها جملهای ناقص کامل شده است. اما در کتاب فارسی با توجه به تفاوتهای ساختاری در جملهبندی و قواعد نگارشی و همچنین ضرورت ترجمه برخی از کلمات روسی و یا کلمات کم کاربرد و یا نیازمند به توضیح در کلام استاد، به ناچار در برخی قسمتها متن بر اساس فحوای کلام، نگارش شده است.
6- ازآنجا که استاد در برخی موارد به افراد و سازمانهایی اشاره داشته و در باره آنها اظهار نظر کردهاند تلاش شده است با در نظر گرفتن این نکته که مقصد نگارش تاریخ نبوده و همچنین کلیت مطلب و موضوع، تا آنجا که خدشهای به کلام و موضوع وارد نشود از ذکر نام افراد و سازمانها خودداری گردد.
حال، خداوند را شکر میگزاریم که توفیق به انجام رساندن این وظیفه را عنایت فرمود و امیدواریم این خاطرات و پندهای آنها که هر کدام به مدد عمری به حاصل آمده است، هماره در خاطرمان باقی بماند.
بمنه و کرمه
دکتر محمد حسن صنعتی
رایزن فرهنگی
سفارت جمهوری اسلامی ایران در جمهوری تاجیکستان
(1392 -1393)
ادب صنعتی...برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 124