پدران!مادران! فرزندان! باهم حرف بزنید

ساخت وبلاگ

پدران!مادران! فرزندان! باهم حرف بزنید

 

سلام.عبور از دوره نوجوانی مستلزم کار، تلاش، مهارت و به قدر کافی انعطاف پذیری متقابل از سوی والدین و فرزندان است. تغییردر تمام ابعاد به چشم می خورد.در جسم ، ذهن ، عواطف و حتی دنیای کوچکی که دخترها و پسرهای ما در آن زندگی می کنند.آنها وقتی که در دبستان درس می خوانده اند دقیقه ای از نظر دور نمی مانده اند. چه توسط ما و چه توسط مربیان مدرسه. اما از دوره راهنمایی و مشخصا دبیرستان وارد دنیای تازه ای می شوند که اولین ویژگی آن دور ماندن از نظر است، خصوصا در زمانه ما که وسایل همراه ارتباط جمعی ، خواه ناخواه حضور آنها در دنیاهایی ناشناس را ممکن کرده است.اجتماع نیز حسی کودکانه و مزمن در آنها را با کف و سوت تشویق می کند:"بزرگ شو!"

   پدران و مادران نیز دستخوش تغییر می شوند. روشهایی که سالها فرزندان با آنها بار می آمده اند کهنه و خارج از رده شناخته می شوند. بعضی از مادران در خلوت شان می گویند: ماکه زمانی اشکهای دخترکوچولو و پسرکوچولویمان را پاک می کرده ایم، حالا به خاطر زخمهایی که بچه ها به روح و روان مان وارد می کنند ، کلی دستمال کاغذی خیس می کنیم.مادر می گوید کودکی که همواره عاشق آغوشم بوده ، متنفر است از آنکه به او دست بزنم.و پدر می گوید کودکی که دوست داشته ساعتها برایش کتاب بخوانم ، حالا ساعتها تا دیروقت پای کامپیوتر و اینترنت و تلگرام و موبایل مشغول چت با غریبه هایی ست که نمی شناسیم اما حاصل رفاقت شان با بچه هایمان را می بینیم. غریبگی با خانواده و حرف نزدن.

   با این حال واقعیتی بدیهی در بین است و آن نیاز بچه ها به بزرگ شدن است و الزاماتی که دارد.و در عین حال پیچیدگی هایی در بین است که به راحتی به شناخت در نمی آید.کودکی که در برابر ما ایستاده تا وارد نوجوانی شود یا از آن عبورکند، انسان بدقلقی ست که رفتارهای ضد و نقیضی از خود بروز می دهد. از یک سو مشتاق است که استقلال او را به رسمیت بشناسیم و از سویی انتظار دارد مثل گذشته لباسهایش شسته شود.پسر یا دختری که تا لحظه ای پیش از بزرگ شدن خود دفاع می کرده ، نسبت به محبت ورزیدن والدین به برادر یا خواهر کوچکترش حساسیت و بعضا حسادت نشان می دهد.

   ما پدر و مادرها هم رفتارهای گاه کاملا مغایری داریم.می خواهیم دختر یا پسرمان را از خطر دور نگه داریم و در عین حال آزادی مورد نیاز را در اختیارش بگذاریم.می خواهیم ارتباط مان را با فرزندان حفظ کنیم در حالی که ما رادو دستی کنار می زنند ومی خواهند ما تنها عابر بانک شان باشیم. می خواهیم با آنها حرف بزنیم ، در صورتی که آنها پرونده قابلیت حرف هایمان را بسته اند و داده اند زیر بغل مان. آنها دیگر باورهای پدر ومادر را دمده می دانند .

   با این همه وقتی می خواهیم تجربه هایمان را به فرزندان منتقل کنیم تا آنها هم تجربه های شیرین ما در پیش گیرند و از تجربه های تلخ ما خود را دور نگه دارند و وقتی لازم است آنچه را که فرزندانمان تجربه می کنند درک کنیم تا بتوانیم آنچه را نیاز امروز و فردای آنها است برآورده کنیم، باید راهی پیداکنیم برای حرف زدن با هم. جز این اگر باشد در فرسنگها فاصله از فرزندانمان می مانیم ، در حالی که "دیگران غریب" این فاصله را چنان که می دانند و می خواهند پر می کنند.    

ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 154 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 20:36