دنیویت در تفکر دینی*
دکترمحمد حسن صنعتی
رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان
(1392-1393)
چکیده:در این مقال نگاهی عملی و کاربردی به مقوله دنیویت در مناسبات فردی و اجتماعی و حکومتی خواهیم افکند چرا که معتقدیم صحت و سقم یک نظریه وقتی معلوم می شود که به طور ملموس و در بطن چالشهای گوناگون کارآیی های خود را نشان دهد.این بررسی اجمالی بیشتر به منابع دینی به عنوان منابع متصل به وحی و پیام الهی رجوع می کند و تلاش خواهد کرد به قدر گنجایش این بحث پاره ای از ابهامات و شبهه های موجود را که احتمالا بیشتراز موارد دیگر موضوعیت دارند مطرح نموده ،پاسخ دهد. یافته ای که در این سخن تبیین خواهد شد این نکته است که دین مباینت مطلق با دنیا ندارد و تنها در مواردی ، به جایگاه دنیا و دنیویت قید و تبصره می زند که در نظر ما به صورت مطلق دنیا و دنیویت اساس تعریف نظری و عملی زندگی تلقی شود.
کلیدواژه:دین ،دنیا،دنیویت،انسان.
دین از نظر نگارنده اسلام است. البته چنانچه در قرآن مجید هم بارها تبیین شده و نیز اشاره رفته است هر دین الهی تایید کننده دین قبل بوده است. دین اسلام هم موید ادیان پیشین بوده است.اما پس از تشریع کامل ،خودرا دین کامل دانسته است. ان الدین عندالله الاسلام.دنیا مقطعی از حیات است و با تمام شدن فرصت زندگی به معنای متعارف ،پایان نمی یابد . بلکه همان گونه که انسان ، ابتدایی پیش از حیات مندرج در شناسنامه داشته است حیاتی پس از این دوره خواهد داشت.بنا بر این مدتی که اصطلاحا "دنیا"خوانده شده نمی تواند اصل باشد و مطلق انگاشته شود.دنیویت در این میانه در بردارنده ی گونه ای شمول به نفع دنیا و گرایش به آن در رابطه با همه چیز از تعریف انسان تا تمنیات فردی و سپس روابط اجتماعی و نهایتا تعیین سعادت و هدفمندی و غایت هستی می باشد. سوالها و دغدغه ها در این زمینه معمولا در جوامعی مطرح می شود که همواره نگاهی متنی یا جنبی به بحث دین و دین باوری دارند و می خواهند از حیث معنوی و اعتقادی در مسیری گام بردارند که با معنویت گرایی و اعتقادات فردی آنها تعارضی پیدا نکند. کشورهایی که حاکمیتهایشان به دلیل تکفل امور جوامع اسلامی با اکثریت قاطع یا نسبی مسلمانان از جهات دینی و اجتماعی و سیاسی به این بحث و تاثیر و تاثرهای آن می نگرند بیشتر به روشن شدن ابعاد چنین مسئله ی مهمی علاقه دارند.
در این زمینه تجربه حاکمیت در نظام جمهوری اسلامی ایران یکی از چندین تجربه جهانی است که می تواند مورد مطالعه محققان کشورهای دیگر از جمله کشورهای دارای جمعیت یا جمعیتهای مسلمان باشد.جمهوری اسلامی در فرصت 36 ساله ارائه حاکمیت دینی ، عملا مقاطع روشنی از التفات به دنیا و تعریف اقتضاهای آن از قبیل نیازهای انسانی و رویکرهای دنیوی اجتماع را به نمایش گذاشته است. بعضی از تجربه های به دست آمده در این دوره نشان داده است که حاکم گردانی عقلانیت میتواند نقش موثری در شکل گیری و توسعه آرامش اجتماعی و کاستن از ظرفیتهای تشنج آفرینی ایفا نماید.به موازات توسعه عقلانیت ،دامن زدن به علمی اندیشی نقش تعیین کننده در راهیابی کم هزینه برای حل معضلات فکری یا اجتماعی ایفاکرده است.جامعه علمی با هم افزایی هایی که بین بخشهای علمی و اجرایی صورت می دهد می تواند همواره مسیرهایی روشن و وافی به مقصود فراروی مسئولان یک نظام قرار دهد.مهم این است که همه ساز و کارها برای شکل گیری "جامعه علمی" به کار گرفته شده باشد. در این صورت افراد جامعه در هر تراز و نوع مسئولیت (از مسئولیت خود و خانواده تا مسئولیتهای کلان) متاثر از روابط گریز ناپذیر و قبل از آن بر اساس گرایشهای تسری یافته در هر تصمیم،در جستجوی راه حل های علمی خواهند بود. پر واضح است که این حکم به اغلب است و به طور طبیعی ممکن است کسانی خارج از این نحوه به شیوه هایی خارج از قانون و عرف راهیابی کنند و به ناهنجارها دامن زنند. در این بین درک و در یافتن و بهره برداری ظرفیتی به نام "ظرفیت نخبگانی "دادن سررشته بخش مهمی از امور به دست با کفایت نخبگان است. سرآمدان علمی هر جامعه مصداقهای روشن این ظرفیت اند و می توانند با کمترین هزینه به دلیل باورمندی و علاقمندی به حل مسائل اساسی هر جامعه ارائه دهنده نقشه راه موثر سعادت جامعه باشند.این رویکرد از آن جهت قابل تاکید است که تمدن سازی از ضرورات مبنایی اعتلا و پیشروی هر جامعه است و تمدن سازی صورت نمی بندد مگر در پرتو افزایش آگاهی اجتماعی که آن هم منوط است به نقش پذیری مسئولانه سرآمدان علمی که نخبگان اند.
آنچه نباید از نظر دور بماند مقوله ای به نام "تفاوت"است."لکل جعلنا منکمشرعه و منهاجا و لو شاء الله لجعلناکم امه واحده و لکن لیلوکم فیما آتاکم فاستبقوا الخیرات الی الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون."(قرآن مجید ،سوره مائده،آیه 48). خداوند می فرماید :ما برای هر گروه از شما راه و روشی مقررکرده ایم.و خدا اگر می خواست همه شما را امتی واحد می ساخت.اما او می خواست با آنچه به شما وعده داده آزمایشتان کند. پس در نیکیها بر یکدیگر سبقت گیرید (و بدانید)که باز گشت همگی تان به سوی خداست.آنگاه او شما را از آنچه بر سر آن با یکدیگر اختلاف داشتید آگاه خواهد کرد.(ترجمه غلامعلی حداد عادل)تفاوت یا تکثرگرایی به معنی پذیرش تنوع و بها دادن به آن است. مفهومی که اغلب به طرق مختلف، در طیف وسیعی از موضوعات، استفاده میشود. در سیاست، تاکید بر تنوع در علایق و اعتقادات شهروندان، یکی از مهمترین ویژگیهای مردمسالاری است. در علم، نظریه چند روشی بر پذیرفتن نظریهها یا نقطه نظرات متفاوت دارد. این روش میتواند تا حد بسیار مهمی یک عامل کلیدی جهت پیشرفت علمی باشد. واژه «جمعگرایی» همچنین، در زمینههای متفاوتی، در حوزههای مذهبی و فلسفی استفاده میشود.
تکثرگرایی با این امید مرتبط میشود که این روندهای برخورد و گفتگو به تشخیص و تعریف سود مشترک ختم خواهد شد که جهت تمامی اعضای جامعه بهترین میباشد.
حامیان تکثرگرایی چنین استدلال میکنند که بهترین راه جهت دستیابی به سود مشترک مذاکره و رسیدن به جایی است که هرکسی بتواند در قدرت و تصمیم گیری شریک بوده و همچنین قادر به شراکت گسترده و کسب اطمینان از وجود تعهدپذیری در دیگر اعضای جامعه، و در نهایت اطمیان از دستیابی به دست آوردهای بهتر باشد. در مقابل، در جامعهای که طرفدار استبداد حاکم است و جامعه تحت کنترل وابسته به حکومتی که به دست چند تن اداره میشود اداره میشود، قدرت متمرکز شده و تصمیمها توسط عده کمی از اعضاء گرفته میشود، و عملاً امکان مشارکت همه گروهها وجود ندارد.اما این روشن است که از توجه عملی به ظرفیتهای تفاوت اندیشه و ایده و تکثر در منظرها می توان به یکدیگرفهمی و اعتلای اندیشه رسید.(ویکی پدیا ،دانشنامه آزاد)
البته باید به این ضرورت توجه نمود که گروههای مرجع یعنی گروههایی که به دلیل مورد مراجعه بودن از ناحیه اقشار گوناگون اثر گذارند،در جنبش تمدن سازی می توانند نقش مهمی ایفا نمایند ،مشروط به آنکه خود را به آگاهیهای میان رشته ای مجهز گردانند و این از آن روست که مباحث فکری ،فرهنگی و اجتماعی و جوه گوناگون دارند و کسی می تواند در مواجهه با آنها از عهده تبیین و راهیابی برآید که قبلا با غور در مباحث و مطالعات بین رشته ای نوعی جولان اندیشگی را تجربه کرده باشد.در این صورت امکان مشارکت آنان در تمدن سازی فراهم می آید.شاید برای شکل گیری ساز و کاری علمی لازم باشد که نسبت به تشکیل دانشگاهی تمدن ساز اقدام گردد.چنین دانشگاهی وظیفه می یابدبه عنوان مغز متفکر و بازوی حرکتساز توسعه و تعالی جامعه، همه ابعاد حیات فرد و جامعه را مد نظر قرار دهد و علاوه بر جنبههای مادی تمدن بشری، همزمان به جنبههای روحی و معنوی نیز توجه نماید. به ویژه در زمانه کنونی که نقش بیبدیل فرهنگ و خرده فرهنگها در شکلگیری و توسعه جوامع حتی در بعد اقتصادی، رفاهی و مادی بسیار روشن و غیر قابل انکار قلمداد شده است.
براین مبنا، نگرش فرهنگی در ارائه تعریف نهایی از دانشگاه تمدن ساز ضرورتی انکارناپذیر به نظر میرسد و چنین میتوان نتیجه گرفت که دانشگاه حقیقی و متناسب با نیاز آن است که بتواند در کنار مدیریت دانش و پژوهش، مهندسی دانش و فرهنگ جامعه را در راستای تحصیل و تأمین سعادت دنیا و آخرت فرد و جامعه بر عهده گیرد و میتوان ادعا کرد که این همه در ایده «دانشگاه تمدنساز» گردآمده و از سوی همه دانشگاهیان و فرهیختگان قابل رهگیری و یاری رسانی است؛ دانشگاهی که با توجه متوازن به همه ابعاد مادی و معنوی حیات انسانی و با انگیزه برنامهریزی و سازندگی مستمر و راهبردی علمی در مدیریت بخشهای مختلف جامعه، بتواند مبدأ همه تحولات ضرور باشد.
از منظر گفتمانی و واقعگرایانه ایده دانشگاه تمدنساز با توجه به عناصر و مؤلفههای روشن و تعریف شده خود با تکیه بر پیشینه درخشان و افتخارآمیز و عقبه فکری و معنوی ایرانی و تلاش بیوقفه اندیشمندان و پژوهشگران ، به مفهومی کاملاً کارآمد و روشن در عرصه آموزش عالی تبدیل میشود. در این نگاه، دانشگاه تمدنساز راهی عینی با شاخصهای قابل اندازهگیری برای حرکت به سوی تعالی و پیشرفت محسوب میشود. شاخصهای عینی تمدن معیاری برای اندازهگیری میزان حرکت کشور و دانشگاه به سوی تحقق تمدن نوین ایرانیـ اسلامی خواهد بود. میزان ابداع، نوآوری و پیشرفت دانشگاه در حوزههای علمی مختلف اعم از اقتصاد، فلسفه، اخلاق، حقوق، سیاست، ادبیات، هنر، فنآوری، صنعت و... ملاکی برای سنجش اندازه حرکت به سمت تمدن نوین ایرانیـ اسلامی میتواند باشد. آنچه که در همه اینها وجه تمایز حرکت در ایران اسلامی با حرکت در سایر جوامع محسوب میشود بستر، جوهره و چارچوب این حرکت میباشد که در حرکت تمدنی اسلامیـ ایرانی عبارت از شالوده و چارچوب توحیدی و الهی آن میباشد. این حرکت در متنی مادی و معنوی و نه صرفاً مادی یا معنوی اتفاق میافتد. در اینجا میتوان با شاخصسازی مناسب حرکت در مسیر تمدنسازی را اندازهگیری و در صورت لزوم شتاب بخشید.)ر.ک.دکترمحمدباقرخرمشاد،دانشگاه تمدن ساز، پایگاه مجازی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی)
آنچه ورود به این عرصه گفتمانی را توجیه می کند اقبال فراگیر به ادبیات غالب آن است. از زمانی که هانتینگتون ایده جنگ تمدنها را پیش کشید و رئیس جمهور وقت ایران حجت الاسلام خاتمی به جای آن گفت و گوی تمدنها را پیشنهاد نمود و در عرصه جهانی مورد توجه قرار گرفت ، به نحو ایجابی و اثباتی و مبتکرانه ایران در ظرفیتهای گوناگون از تمدن سازی اسلامی و ایرانی سخن گفته است. می توان گفت ،گفت و گوهای امروز در مورد چالشهای اساسی جهان با چنین ادبیاتی پیش می رود.ورود به چنین ادبیاتی با محوریت "گفتگو"ملازماتی دارد که از آن جمله است اعتدال گستری . از مهمترین اصولی که افراد و هر جامعه ای باید سرلوحه کار خویش قرار دهند,پرهیزاز هرگونه افراط و تفریط است.زیاده روی در امور مشکلات خاصی را به همراه دارد,هم چنان که کوتاهی در انجام کارها نیز نامطلوب و مضر است.اعتدال و میانه روی در هر کاری لازم است در خوردن و پوشیدن,رفتار-گفتار و پندار,تولید و مصرف,کوشش و فعالیت در امور زندگی,تفریح و استراحت و...
در عالم عمل ارسطو و افلاطون هردو معتقدند که هدف و غایت سلوک و رفتار هرکسی خوشبختی است و راه به دست آوردن آن "اعتدال و میانه روی" است که ارسطو آن را به "وسیله طلایی" تعبیر می کند.
وقتی خطری پیش می آید ما به سه طریق با آن مواجه می شویم:یا افراط می کنیم و بی باکانه به پیشواز آن می رویم یا تفریط می کنیم و با بزدلی از برابر آن می گریزیم و یا حد اعتدال را نگه می داریم و شجاعانه با آن روبرو می شویم.در هر وضعی این سه حالت وجود دارد,یعنی حالت افراط,حالت تفریط و حدواسط.به این ترتیب راستگویی حدواسط چاپلوسی و بدگویی,بخشندگی حدواسط میان اسراف و بخل و مناعت حدواسط میان خودستایی و خود خوار داشتن است.( ابراهیم برزکار،اصل "اعتدال و میانه روی" در زندگی،http://ebarzkar.blogfa.com/post/59)نمونه اعتدال را می توان در نگاه دین به دنیا مشاهده نمود. با آنکه در نظر دین اشتغال به دنیا باعث بروز غفلتهای بزرگ در نگرش و هستی شناسی و معاد شناسی انسان می گردد از آنجا که دنیا عرصه زیست طبیعی و دنیوی انسان است با مواجهه اعتدلال آمیز دین در این باب روبروییم. به بیانی گرچه در نگاه نخست دین سر ناسازگاری با دنیا نشان می دهد ،در عمل دنیا را فرصتی مبارک تلقی می کند که انسان به عنوان اشرف مخلوقات ضمن توفیق بندگی در آن می تواند خودرا برای ورود به مرحله ای دیگر از حیات آماده سازد.جا به جای تعالیم و توصیه های دینی به طرق مختلف آثار رسمیت دنیا در نگاه دین معلوم است. تمام تلاشهایی که از ناحیه اولیاء دین برای آبادانی و کشاورزی و آبیاری باغها و نخلستانها و تاکید بر کار و ایجاد رفاه برای انسانها صورت گرفته نشان می دهد که باید در دنیا برای عزت و سربلندی خود و افراد جامعه خود کوشید.گفته می شود با فراوانی جمعیت مسلمین چشم پیامبر روشن می شود.اگر بنا به بهادادن به دنیا نباشد نباید تا این پایه برای نحوه زیستن در دنیا و دستیابی به الگوهای درست اعتقادی ،اخلاقی ،گفتاری و رفتاری آیه و حدیث و حکایت داشته باشیم. اساسا می توان گفت دنیا رسمیت دارد به این دلیل که انسان به دنیا آمده است. به عبارتی اگر دنیا بهایی نداشت انسان به دنیا نمی آید. برای خداوند که آنچه اراده کند اراده ی او مساوی تحقق است ممکن بود که این مرحله حیات را از زندگی و حیات انسان حذف کند و اورا در عوالمی جز دنیا سیر دهد.
بنا به تعالیم دین کسی که فقیر است دین هم نخواهد داشت. من لا معاش له لا معاد له. خانه ای که فقر به آن وارد شود دین از در دیگر خارج می شود. کادالفقر ان یکون کفرا. دنیا به اعتباری دار و ندار فرصت انسان است. الدنیا مزرعه الآخره. آخرت ما در دنیا ساخته می شود. علی بن ابی طالب(ع) خلیفه مسلمانان گفته است چنان بزی که گویی تا ابد زنده خواهی ماند و چنان از مرگ در اندیشه باش که گویی فردا خواهی مرد. این مصداقی از نگاه اعتدال آمیز به دنیاست.پر بیراه نیست اگر پیشرفت غرب در علم و تکنولوژی از منظر اومانیسم مساوی با حاکمیت خلیفه الهی یعنی انسان بررسی شود .البته غرب از نظر معنویت و اخلاق نیمه فطری و اخلاق مدار انسان را به نسیان سپرده و در این زمینه پسرفت کرده است. اما گویا در ایجاد رفاه برای انسانها به خوبی توانسته است از ظرفیتهای عقلانی و حتی وجدانی انسان بهره جوید. در این بین کشورهای مسلمانی چون مالزی ،ترکیه و ایران می کوشند الگویی ازدین باوری و دنیاداری و دولت گردانی ارائه کنند که بر اساس آن دین و دنیای انسان به نحو مطلوبی تکفل شود.ایران که امروز در بخشی از علوم نوین جزء سه – چهار کشور بی رقیب دنیا شناخته می شود تلاش دارد برای اثبات این باور که می توان در عین دین داری ،دنیای خوب داشت.
حکمای ما گفته اند عبادت بجز خدمت خلق نیست. این سخن به تعبیر دیگر یعنی دین تایید کننده دنیاست.به ما در آیات گفته شده کلوا واشربو ولا تسرفوا.این سخن تاکیدی بر امر امروزی "بهره وری" است.در تعالیم دینی اصیل که مشمول تفسیرهای تنگ نظرانه نیستند بر رنگهای روشن در مورد لباس و معماری خانه و محیط کار صحه گذاشته شده است.و این به دلیل اثر گذاری مستقیم رنگ بر روان جامعه است.به نظر بنده اگر دنیا ارج نداشته باشد در امور اجتماعی بر وحدت تاکید نمی شود. اینکه گفته اند "ید الله مع الجماعه" یعنی باید برای پیشرفت امور جامعه و نیل به عزت و قدرت جامعه کوشید. جای جای متون دینی مبارزه به عقاید خرافی و تلاش برای توسعه عقلانیت است.از نظر آیات دینی این مضموم است که انسان تلاش نکند و بگوید هرچه پیش آید خوش آید.یا اینکه بعضی بدون حرکت،برکت می خواهند.تعالیم ما می گوید باید برای اعتلای جامعه از جمله در مسیر تقویت همدلی کوشید. یکی از راهها این است که آحاد جامعه به هم جز در موارد بارز ،اعتماد فردی و اجتماعی داشته باشند. ما در نماز جماعت به هر مسلمی که به "ظلم " شناخته نشود اقتدا می کنیم. این برای آن است که به او اعتماد داریم و باید اعتماد داشته باشیم.ما پیرو پیامبری هستیم که رحمه للعالمین است . پس یقینا رحمت در جامعه اسلامی باید بیش از هر جامعه دیگری تشخص داشته باشد. در "دنیا" بر گسترش "احترام" تاکید شده است،چرا که اسلام آن را مساوی توسعه ی آرامش و سعادتمندی می داند.این اشاره ها به آن معنی است که دنیای دینی می تواند بهترین دنیای دنیا باشد.
*مقاله به کنفرانس "دولتداری در کشورهای اسلامی "با رویکرد "دنیویت" برگزار شده از سوی مرکز اسلام شناسی وابسته به مرکز تحقیقات استراتژیک نهاد ریاست جمهوری تاجیکستان(هشتم خرداد 1393)ارائه گردیده است.
برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 169