همدیگر را ویرایش کنیم

ساخت وبلاگ

همدیگر را ویرایش کنیم

دکترمحمدحسن صنعتی

کاش می توانستیم همدیگررا ویرایش کنیم. ویراسته بخواهیم. قدیمها عکاسها به کار لکه گیری و خط گیری عکسها می گفتند روتوش. بعد از اینکه عکس سیاه و سفید آدمها را می گرفتند ، می نشستند پای روتوش کردن عکس. سعی می کردند زیبایی های صاحب عکس را نگه دارند و جلوه بدهند و زشتی هایش را دور بریزند. حاصلش می شد اینکه هر وقت عکس می گرفتیم اگر عکاس کارش را بلد بود عکس را دستمان که می گرفتیم بادی به غبغب می انداختیم که "این منم؟" اعتماد به نفسی پیدا می کردیم که گاه تا دوماه سرپا نگهمان می داشت. قبلترش نقاشها بودند که پورتره می کشیدند البته در خاندانهای اشرافی.فقط قشنگی ،صلابت ،جنم ،نگاه بخشنده طرف و امثال اینها را به تصویر می کشیدند. شاید شما هم شنیده باشید. وقتی می خواستند دختری رابه جمال توصیف کنند می گفتند "عکس است!" یعنی انگار نقش چهره اش را کشیده اند. هر چیزی در چهره اش سر جای خودش هست .امروز هم قاب عکس همان کار را می کند. شاید عکاس دیگر روتوش نکند . اما زاویه را آنقدر دقیق انتخاب می کند که زیبایی های صاحب عکس رو بیاید. اگر با کسی مواجه است که موهای جلوسرش ریخته و این را نوعی کم و کسر می داند یا می دانند ، قابی انتخاب می کند که حاصلش زیبایی باشد. البته فرقی که کرده امروزه دخالت عکاسها بیشتر شده. بستگی دارد به اینکه بخواهند چکار کنند.هستند کسانی که کاه را کوه و کوه را کاه می کنند و می توانند. به آنها کاری ندارم. فراوان هم هستند کسانی که سعی می کنند خوب ببینند. اول طرز نگاه خودشان را ویرایش کرده اند و بعد خوب دیده اند. حاصلش این شده که خوبی دیده اند. چند شبانه روز در فلان گردنه لرستان کمین کرده اند تا توانسته اند یک عکس خوب از غروب خورشید بگیرند با آنکه غروب به هر حال هاله ای از غصه ی فرود و تمام شدن در خود دارد. از این مقدمه چربنده بر ذی المقدمه که بگذرم،یکی دوشب قبل تلویزیون کسی را نشان می داد که سه چهار هفته قبل چند روزی با او بودیم. بعضی کارهایش کلافه مان می کرد. شاید دست خودش نبود . تبختر از سر و رویش می ریخت. زیادی راحت بودن در کلامش اشمئزاز می آورد طوری که خیلی ها را از خودش آزرده می کرد. حتی با آنکه دیگر سنی از او گذشته بود ابایی از زیادی حرف زدن با خانم ها و مطایبات بی عرض و طول کلامی با آنها نداشت. مایل نبودم دوستی ام را با او ادامه بدهم. اما وقتی تلویزیون یک کار خوب و خیلی خوبش را خوب نشان داد گفتم دنیا چقدر خوب می شود اگر بتوانیم بیشتر خوبی های هم را ببینیم. نه که به خودمان دروغ بگوییم. بنایمان این باشد که خوبی ببینیم و خوبی نشر بدهیم. بپذیریم که آدمها با هم مختلف اند. با ما هم مختلف اند. پس خودمان را خط کش ندانیم و قد دیگران را با خودمان نسنجیم. ماهم یکی  هستیم از خیل بندگان خدا. البته ان شاء الله. این اختلاف بین عزیزترین بندگان خداوند گاه آنقدر زیاد بوده که همه اش قابل افشا نبوده است. می گویند اگر جناب ابوذر ،از آنچه در قلب جناب سلمان فارسی می گذشته و ناشی از مراتب معرفت او بوده ، خبردار می شده ،ممکن بوده در مقام قتل او برآید.(ر.ک.محمد اسفندیاری،شعله بی قرار،قم ،صحیفه خرد،1390،ص102) دولتهای بزرگ با وسعت نظر شکل می گیرند و سر پا می مانند نه با تمرکز بر تفاوتها و تنازع ها. مصداق وسعت نظر در جمهوری اسلامی ایران شده است "وحدت"که وظیفه بین المللی کشورمان تلقی می شود. در اصل یازدهم قانون اساسی چنین آمده:دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسی ،اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد.(محمود شمس،قانون اساسی جمهوی اسلامی ایران،تهران ،امید انقلاب ،تیر 1391،ص11)بله. ممکن است بعضی پیروان هم تشیع و هم تسنن به مرور دهور در کجراهه انحراف افتند و جریانهای آشکارا افراطی یا تفریطی از درون آنها سر زند. در چنین اوقاتی قاطبه اقکار اندیشمندان و متفکران متوجه ابعاد انحراف اند. سخن ما عمدتا در مناسبات محدودتر یا بینافردی ست.سخن در این است که با گرایش انسانها به سلامت روحی با حمل به صحت ، عمل کنیم و پذیرای انسانها باشیم. نمونه ای که نقل می کنم نشان نوعی ناسلامتی ست. ژان پل سارتر که ازمنکرین خدا شناخته شده ،در کتاب وجود و عدم صریحا می گوید :"اگر خدا وجود داشته باشد من آزاد نیستم. اما من آزادم.بنا بر این خدا وجود ندارد." ولی هیچ جا نمی بینید که اقرار های آخر عمر سارتر به خدا را نیز به فارسی ترجمه کرده باشند.(دکتر مهدی گلشنی، از علم سکولار تا علم دینی،تهران،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،1380،ص35 و 36) او جایی می گوید:من فکر نمی کنم که محصول شانس باشم. ذره غباری در جهان. بلکه کسی هستم که مورد انتظار بوده. آماده شده و از قبل شکل داده شده.به طور خلاصه موجودی هستم که فقط یک خالق می توانست به اینجا بیاوردو این ایده ی یکدست خلاق ارجاع به خدا دارد.(همان ،به نقل از :national review:11 june 1982:p.677)

  میشل عفلق یکی از پایه گذاران حزب بعث است.ماهم سالها جوانهایمان را و بلکه فرصتهای فراوان انقلابمان را در اثر دیوانگی یکی از پیروان نحله فکری او یعنی صدام عفلقی هزینه و از عفالقه ابراز انزجارکردیم . اما برایمان جالب هم هست که او در سخنرانی 5 آوریل 1943 خود در دانشگاه دمشق عربیت را بدون اسلام ناقص می داند.اتفاقا او مدعی صاحب حقی عرب برای ترویج اسلام است.به نظر او عرب برای ایجاد نوعی امپراتوری اسلامی محق است.(میشل عفلق،"ایدئولوژی پیامبر بعث"،ترجمه محمد حسین باقی،مهرنامه،شماره 15،نیمه دوم شهریور 1390،ص87و 88) من برایم محق بودن عرب در ایجاد امپراتوری اهمیت اولی ندارد. قصد تطهیر هم ندارم. مهم تعلق خاطر میشل عفلق به ایجاد امپراتوری اسلامی ست. مهم از دیده ها دور نماندن یک رگه روشنایی ولو در جنب 99رگه تاریکی و رواج عقیده به نقد و انصاف است. والا می توان همچون ریشیلیو با استناد به تنها 6-5 خط نوشته یک فرد اورا به اعدام محکوم کرد.(ر. ک. محمد اسفندیاری،شعله بی قرار ،ص198) تب افراط و یک جانبه گری که به جانمان بیفتد مثل سید حمید روحانی می شویم که علی مانقل ، امام موسی صدر و آیت الله محمد باقر صدر را هم عامل امپریالیسم می دانسته است.(همان،ص195) برای آشنایی با چنین نگرشی می توان مروری کرد بر اعتقادات دکتر علی شریعتی(ر.ک. همان،ص113) که مثل هر اندیشمند پویایی می تواند نظرهای قابل نقد و رد هم داشته باشد و بعد دیدگاههای سید حمید روحانی در باره شریعتی و در مقابل، دیدگاههای تایید آمیز شهید مظلوم دکتر بهشتی در کتاب "جستجوگری در مسیر شدن" در باره مرحوم شریعتی را بررسی نمود. واقعیت این است که در مسیر مفاهمه جامعه و دست کم قشر دانشگاهی و کتابخوان با آموزه های حضرت امام خمینی و انقلاب اسلامی ،اندیشه های مرحوم شریعتی نقش تعیین کننده ای ایفا می کرد. چند ده جمله از جملات شریعتی همچون کلمات قصار بر در و دیوارهای خیابانها روشنگری می کرد. "آنان که رفتند کاری حسینی کردند و انان که ماندند کاری زینبی کنند و گرنه یزیدی اند."(برای مشهورات کلمات و ایده های دکتر شریعتی ،ر.ک.محمد اسفندیاری،شعله بی قرار،ص158) و صد البته در کنار "مقبولات" دکتر(همان،ص159) باید نقصانها و نارسایی های اندیشه دکتر (همان،ص164 و 165) را در شمار آورد. اینگونه نقد به عنوان حرکتی سازنده و هدایت و حمایت کننده سرمایه های فکری جان می گیرد و الا تنها به وادی زنده باد (تفریط) و مرده باد(افراط) فرو می غلتیم.در این باب شهید بزرگوار استاد مطهری را می توان الگوی نقد منصفانه خواند . در باب شریعتی که به دلیل گرایشهای ولایی اش وصیت کرده بود تا در جوار مرقد حضرت زینب(س) به خاک سپرده شود و چنین هم شد(همان،ص198) ،با همه انتقادهایی که داشتند ،در جمع بندی نهایی با نظر تایید و به نظر بعضی از محققان با "تایید مطلق"سخن می گفتند(همان،ص104) بیراه نیست که هزینه همین آزاد اندیشی خود را هم پرداخته باشند که گاهی مطعون و محل تعرض بعضی از اهل حوزه واقع شده اند(ر.ک.همان،ص98) بعضی ایشان را اصلاح طلب می دانند.(همان،ص107) این نمونه ها اشاره به این نکته دارد که با یک نظر نه می توان یا باید به کسی دل باخت و نه می شود نتیجه گرفت که کسی لیاقت دل باختن دارد یا ندارد.جلال آل احمد خودش را آدم گوشت تلخی نشان می داد که آبش با خودش به یک جو نمی رود چه رسد به دیگران. الآن اگر روبرویت ایستاده بود و می گفتی می خواهیم در عداد روشنفکران دینی قرارت بدهیم معلوم نبود چند تا تکه حواله ات نکند. اما می دانیم یکی از طرح های عقیم یا زمین مانده اش ترجمه عهد نامه مالک اشتر بوده است. از آرزوهایش این بوده که این کلام امیرالمومنین علی(ع)را برگردان فارسی کند چنان که خود درست می داند.(ر.ک. سیدعبد الله انوار، مصاحبه،یادآور،شماره 3،شهریور-آبان1387،ص35)در نامه ای که 31 فروردین 1343در جریان سفر حج به امام خمینی می نویسد مراتب ارادت او به امام که از یکی دوسال قبل قیام خود را علنی کرده بود معلوم است.(سید هادی خسرو شاهی،"به مجادله مشغول نمی شد"،یادآور،همان،"صص41-37"،ص39 و 40)

ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 148 تاريخ : پنجشنبه 29 تير 1396 ساعت: 6:20