شریف امامی و دول ديگر
محمدحسن صنعتی
سالهاي نخست شكلگيري شخصيت جعفرشريف امامي در رابطه با آلمان گذشته است. وي پس از آنكه تحصيلات در مدرسه آلماني در ايران را به پايان رساند، همراه سي تن ديگر از طرف وزارت راه به آلمان اعزام شد و افزون بر هجده ماه در رشتة مربوط به راهآهن تحصيل كرد. در مورد اين سفر تحصيلي كه در سال 1309 پايان يافت 48 خودش ميگويد: «تحصيلاتي كه من كردم اول در مدرسه شرف بود و بعد به مدرسة آلماني رفتم [در تهران] آنجا در واقع متوسطه را در قسمت فني تمام كردم. بعد براي رفع احتياجات راهآهن عدهاي در حدود سي نفر از وزارت راه ميفرستادند به آلمان و من جزو آن هیئت به آلمان فرستاده شدم. در آلمان، در براندن بورگرتسنترال شوله (branden burger zentral schule)در مدرسه سنترال كه مدرسة راهآهن بود هجده ماه در رشتههاي مختلف راهآهن تحصيل كرديم و بعد به ايران مراجعت كرديم.» 49
چهل سال بعد، فردي به نام علي محمد يوسفي – 50 كه گاهي «امضا محفوظ» ميكرد – در نامههاي تخريبگرانهاش به مقامات و مسئولان به اعتبار همين سابقه وي را تعمير كار لوكوموتيو ميخواند: «جناب آقاي سفير كبير دولت ممالك متحده امريكا ... در كدام مملكت مرسوم است كه يك نفر تعمير كنندة لوكومتيو را در رأس عاليترين مقام بگذارند؟» 51
شريف امامي در عالم جواني – در ايام تحصيل در آلمان – عكسي به يادگار با پرچم هيتلري ميگيرد همراه با نشانههايي از تعلق خاطر. حدود پنجاه سال بعد هنگامي كه وي به چهرة مورد اعتماد شاه تبديل شده، اين عكس دستماية منسوب كردن وي به تمايلات آلمان دوستانه ميشود. فردي با امضاي مستعار «آنتونيو» در تاريخ 6 آذر 1357 از برلين ، شريف امامي را از توطئهاي كه همزمان با نخست وزيري وي طراحي اما خنثي شده با خبر ميكند: «جناب آقاي جعفر شريف امامي عكسي است كه از طريق تهران در اختيار تیم ژورناليست ياد شده [مأمور از مجلة «در اشپيگل»] است و نمايشگر عدهاي جوان ايراني است كه در زمان اقتدار فاشيسم به قصد تحصيل در آلمان تشريف داشتند كه در وضع ناخوشايندي زير پرچم نازيسم باژست سلام مرسوم آن دوره و با بازوبند مخصوص حزب ياد شده كه به بازوي يكايك جوانان مورد بحث است به يادگار عكسي گرفتهاند كه سركار نيز جواني سي ساله به نظر ميرسيد همراه سايرين بخوبي مشخص هستيد و عكس مذكور نيز قرار بود همراه مطلبي مختصر كه رونوشتي از آن را نيز در اختيار دارم و با تيتر «فاشيست قديمي رئيس حكومت به اصطلاح دمكراسي فعلي» منتشر شود كه بحمدالله بخير گذشت.» 52
در سابقه شريف امامي يك دستگيري بجرم آلمانوفيل بودن هم هست. در اين دستگيري، 53 تعداد كثيري از رجال ايران را متفقين از طبقات مختلف به اتهام همكاري با ارتش هیتلري توقيف و به اراك تبعيد كردند. در اين گروه علاوه بر شريف امامي، تني چند از امراي ارتش حتي سرلشكر فضلالله زاهدي كه فرمانده لشكر اصفهان بود به چشم ميخورند. 54 حبيب لاجوردي ضبط كنندة خاطرات جعفر شريف امامي ميپرسد: «اين چه سالي است آقا؟» و شريف امامي پاسخ ميدهد: «مهرماه سال 1322 بود.» 55
در خصوص علت دستگيري اين عده شريف امامي ميگويد: «اينها را گرفتند به عنوان اينكه آلماني ميدانند، ولي تمام اينها پستهاي حساس راهآهن را داشتند مثلاً رئيس ناحيه بودند، رئيس خط بودند، رئيس حركت بودند. عمدة مطلب كه بعداً فهميديم اين بود كه اينها نميخواستند كه ميزان محمولاتشان را كسي بداند.» 56
محمود طلوعي، احتمال داده است كه بودن نام آنان از جمله شريف امامي در ليست ماير – يكجاسوس آلماني – علت دستگيريشان بوده است. 57 همو، جايي ديگر مشاركت در توطئه كودتايي عليه متفقين را نيز در اين دستگيري دخيل ميداند: «در زمان جنگ و اشغال ايران به اتهام همكاري با آلمانيها و شركت در يك توطئه كودتا عليه متفقين بازداشت شد و مدتي در زندان متفقين بود.» 58
شريف امامي پس از شهريور 1320 «توسط انگليسيها» به عنوان مدافع آلمان دستگير و زنداني شد؛ اما پس از آزادي در بنگاه راهآهن دولتي به كارش ادامه داد و پس از اندكي به مديريت كل بنگاه مستقل آبياري منصوب و در اين سمت با مقامهاي عالي مملكت، با محمدرضا پهلوي در تماس بود. 59 برخي معتقدند كه او در همان دوران با متفقين همكاري داشته. 60 به نظر ارتشبد سابق حسين فردوست، بدون ترديد هدف اين دستگيري تطهير اين افراد بود كه عموماً از وابستگان قديمي انگليس بودند تا بعداً بتوانند با وجهه ملي موقعيت بهتري بدست آورند. چنين نيز شد و آن افرادي كه مهرة انگيس بودند بعداً به مشاغل حساستري رسيدند. بسياري از آنها مانند زاهدي به دستور انگليس به امريكاييها وصل شدند. 61 عبدالله شهبازي از پژوهندگان تاريخ معاصر – و گردآورندة خاطرات فردوست – 62 بر نظر فردوست انگشت صحّه ميگذارد: «با اشغال ايران توسط متفقين، در يك سناريوي طرّاحي شده و مشهور، تعدادي از عناصر وابسته به انگليس، در كنار برخي چهرههاي مخالف، توسط ارتش بريتانيا بازداشت شدند تا در حوادث بعدي بتوانند در نقشي «وجيهالملّه» ظاهر شوند. از جملة اين عناصر وابسته به انگليس، سرتيپ فضلالله زاهدي [و]... جعفر شريف امامي بودند. 63
چند سال پس از این«سناريوي انگليسي»، 64 با كودتاي امريكايي 28 مرداد 1332 و تشكيل كابينة نظامي فضلالله زاهدي، شريف امامي به عنوان مدير عامل سازمان برنامه منصوب شد. 65 شريف امامي هنگامي كه در شهريور 1339 به نخست وزيري دست يافت، روابط اقتصادي و سياسي با آلمان را توسعه داد 66 اما آلمان 1339 با آلمان هيتلري تفاوت بسيار كرده بود. ارهارد معاون و جانشين آدنائر صدراعظم «آلمان فدرال» در ديداري از ايران – همزمان با نخست وزيري شريف امامي در شهريور 1339 – همسو با سياستهاي استثماري امريكا و انگليس ميگفت: «ايران به صنايع سنگين نيازي ندارد و بايد كشوري كشاورزي بماند.» 67
چنين به نظر ميرسد كه طرح و سناريو براي ايجاد گونهاي وجاهت لااقل در بخشهايي از جامعه به نفع شريف امامي بي تأثير نبوده است: «طرفداران جبهه ملي و عناصر تودهاي سابق كه در زمان نخست وزيري مهندس جعفر شريف امامي شديدترين مبارزهها را با او ميكردهاند اكنون در مجالس و محافل از وي به نيكي ياد ميكنند و ميگويند شريف امامي ميخواست با استفاده از رقابت دو سياست روس و امريكا كارخانة ذوب آهن را بسازد.... و قراردادهاي منعقده بين سازمان برنامه و كمپانيهاي خارجي را لغو كند.» 68
در فرمي كه مشخصات وي ارائه شده، در خصوص سوابق و تمايلات سياسي وي آمده: «سوسياليست فكر ميكند.» يا آنكه: «متمايل به سياست امريكا و داراي افكار سوسياليستي ميباشد.» 69 حال آنكه – به قول فردوست - «او فردي با هوش و پرحافظه و مسلط بر اعصاب و كارهاي مملكتي بود. فوقالعاده سياستمدار و از دولتمردان درجه يك دوران محمدرضا بود. نقش او هم مورد تمايل انگليس و هم امريكا بود و با هر دو سياست رابطة حسنه داشت.»70 با ايت تفاوت كه همزمان با نخست وزيري شريف امامي در سال 1339 روي كار آمدن كندي در امريكا و تفاوت و تحول انتقادي در رابطه وي با محمدرضا پهلوي، اعوجاجي در اين رابطة حسنه ميان شريف امامي و امريكا پديد آورد و اين زماني بود كه در قطب مقابل قدرتهاي جهان يعني شوروي وقت، خروشچف با ابتكارات تازهاي در صحنة بينالملل ظاهر شده بود.
در يك سو خروشچف رنگين كماني از رهبران كشورهاي كمونيست و جهان سوم را در مسكو گردآورد و موفقيت او در ايجاد چنين اجتماعي نگاه جهانيان را به سوي كرملين گرداند. در مسكو علاوه بر تمام رهبران اروپاي شرقي، كاسترو، نهرو، ناصر، تيتو، نكرومه و سوكارنو نيز حاضر بودند. خروشچف پس از اين پيروزي، پانزدهمين اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل را به يك تريبون جهاني ضد امريكا تبديل كرد. فرياد او براي خلع سلاح عمومي و لغو فوري استعمار به طور طبيعي در جهان انعكاسي مثبت يافت. كندي كه ميخواست تصوير مفلوك امريكا را از اذهان جهانيان پاك كند گوش شنيدن سخنان و توجيهات شاه و رژيم او را نداشت. نخستين دستوري كه پس از ملاقاتهاي اردشير زاهدي باكندي به شاه رسيد انحلال مجلس فرمايشي و تقلبي بيستم و ايجاد فضاي باز سياسي و انتخاب يك نخست وزير ليبرال بود، 71 خاصه كه ايران از كشورهاي مهم در حوزة حضور استعماري امريكا در منطقه بود و بايد مانورهايي در جهت ارائه تصوير قابل دفاع از مقولاتي چون حقوق بشر و دمكراسي در آن انجام ميشد.
شاه با علم به نقاط ضعف شريف امامي و آسيبپذيري او وي را به نخست وزيري برگزيد زيرا در آن شرايط بحراني، از انتخاب يك شخصيت قوي كه مهار قدرت را در دست خود بگيرد و نقش او را در رهبري كشور محدود سازد بيمناك بود. از سويي شاه گمان ميكرد ريشة اصلي تحريكات و فعاليتهاي مخالف او در لندن است و شريف امامي در مقام رياست فراماسونري ايران ميتواند انگليسيها را از ادامة مخالفت با وي باز دارد و تحريكات راديو لندن (بيبيسي) را عليه رژيم متوقف سازد. 72
اما گويا شاه از نظر امريكاييها مهرة مناسبي را برنگزيده بود. شريف امامي چهرههايي را در حوزة سياست خارجي و رايزنيهاي ديپلماتيك دولت خود راه ميداد كه باعث نگراني امريكاييها ميشدند. هنگامي كه احمد آرامش شوهر خواهر شريف امامي – و ضمناً رهبر گروه ترقیخواهان – به عنوان معالجه فرزند خود – در آبان 1339- به مدت سه هفته عازم خارج از كشور شد، دوستان ، اطرافيان و بعضي از منسوبين نخست وزير گفتند: مسافرت جنبه سياسي دارد و آرامش به نمايندگي از طرف شريف امامي براي مذاكره با امريكاييها و اروپاييها عازم شده است 73 و اين در حالي بود كه به نظر آگاهان اگر احمد آرامش – طراح سياست خارجي و از كانديداهاي وزارت خارجه در كابينه شريف امامي – به پست وزارت خارجه دست مييافت ممكن بود در سياست خارجي كشور تغييرات كلي حاصل و ايران از جرگه كشورهاي عضو پيمان سنتو خارج شود و ضمن لغو قرارداد دفاعي با امريكا در جرگه كشورهاي بيطرف در آيد. 74
آرامش كه معتقد بود دولت شريف امامي را در سال 1340 «كودتاي سفيد» امريكاييها ساقط كرده و همين كودتا، دولت دكتر اميني را بر سركار آورده، در چندين جلسة هئيت دولت در مورد لزوم اتخاذ روش جديدي از طرف دولت بحث كرده بود. «اكثريت قريب به اتفاق اعضاي هيئت دولت با وي هم عقيده شدند و كميته سرّي به نام كميته فكر و طرح به وجود آوردند و قرار براين شد كه نخست وزير به مسكو رفته و در آنجا رسماً اعلام كند كه ايران از پيمان سنتو 75 خارج شده و بدين ترتيب امتيازاتي از روسها براي كشور بگيرد.» 76
قرار سفر گذاشته شده بود اما لغو شد. بنا به يكي از گزارشهاي ساواك «اين امر بستگي به پيامي دارد كه از طرف كندي رئيس جمهور امريكا براي اعليحضرت همايوني شاهنشاه فرستاده شده و آقاي مهندس اردشير زاهدي سفير كبير ايران در واشنگتن حامل آن ميباشند.» 77
آنچه از مأموريت شريف امامي باقي ميماند ، برگزاري مجدد انتخابات دوره بيستم بود. شريف امامي اين انتخابات را در زمستان 1339 برگزار كرد. علوی مقدم در وزارت كشور مسئول برگزاري اين انتخابات شده بود. او از شاه وعدة صدارت گرفته بود و ميكوشيد با آرامي و رعايت ظاهر افراد ليست تصويب شدة دربار را از صندوقها بيرون آورد. مماشاتي هم در يكي دو نقطه با مردم شد. رژيم اجازه داد تا دو – سه تن از منتقدان و مخالفان به بهارستان راه يابند. با انتخاب كندي به رياست جمهوري امریكا شاه چارهاي جز آن نداشت كه به چنين نمايشاتي دست بزند. 78
پس از انجام مأموريت عمدة باقيمانده، تحريكات عليه شاه و شريف امامي براي روي كار آوردن چهرهاي مورد اعتماد امريكا آغاز شد. شاه از قول شريف امامي نقل ميكرد كه در پشت تحريكات دانشجويي دست امريكاييها ديده ميشود؛ اما مي افزود كه وي اين حرف را باور نكرده: «در آن زمان شريف امامي به مقتضاي مسئوليت قانونياش ضربت سخت اين دشمني را خورد. ايالات متحده خواهان عزل او و انتصاب هوادار خودش به نخست وزيري شد. اين شخص علي اميني بود. در آن زمان بخصوص از وقتي كه جان اف كندي رئيس جمهوري شد زير چنان فشار سختي قرار گرفتم كه نميتوانستم تاب بياورم.» 79
به اشاره دكتر علي اميني، محمد درخشش – كه بعداً در كابينة اميني به وزارت آموزش و پرورش رسيد – معلمان را نيز به گروههايي افزود كه دست از كار كشيده بودند. شريف امامي با نشاندن دكتر جهانشاه صالح به جاي عيسي صديق – در وزارت مذكور – قصد داشت تا خواستهاي معلمان را بپذيرد. اما روز 12 ارديبهشت 1340 صداي گلولهاي در بهارستان پيچيد. رئيس كلانتري بهارستان، دكتر خانعلي را كه يك معلم سادة بي خبر از حوادث پشت پرده بود و با بقيه همكارانش براي گرفتن اضافه حقوق همراه شده بود به خاك انداخت. منظور حاصل شد. 80 روز 14 ارديبهشت 1340 دولت – به همين علّت – در مجلس استيضاح شد. ضمن بحث دربارة اعتصاب فرهنگيان، بين شريف امامي و چندين از نمايندگان مشاجره لفظي شديدي روي داد. سردار فاخر حكمت رئيس مجلس برآشفت و به شريف امامي گفت كه حق توهين به نمايندگان مجلس را ندارد و چون شريف امامي به اخطار او توجه نكرد دستور داد تريبون مجلس را ترك كند.شريف امامي به حالت تعرض جلسه را ترك گفت و مستقيماً به دربار رفت و از مقام نخست وزيري استعفا كرد. 81 شاه اعتصاب معلمان و تشنجاتي را كه به استعفاي شريف امامي از نخست وزيري انجاميد به «تحريكات خارجي» كه در اينجا مقصود او امريكاييها بودند نسبت داد. 82
شريف امامي هنگامي از نخست وزيري ساقط شد كه «از ديرباز از انگلو فيلهاي سرشناس ايران به شمار ميرفت.» 83 وي در بين نخست وزيران ايران از سال 1332 تا 1357 از جملة گروندگان به انگليس بوده است. 84 اين گرايش و ارتباط حسنه عمدتاً از طريق شبكههاي فراماسونري داخلي و خارجي شكل تحقق به خود ميگرفت: «به علت كهولت و عدم قوه و توانايي آقاي سعيد مالك [رئيس پيشين لژ] شاهنشاه آريامهر آقاي مهندس شريف امامي 85 را جهت سرپرستي لژ بزرگ ايران انتخاب فرمودهاند و گفته شده است پس از تشكيل لژ بزرگ ايران كماكان ارتباط اين لژ با گراند لژ اوريان فرانسه برقرار خواهد بود.» 86 وي در واقع به نيابت از سوي محمدرضا پهلوي قبول مسئوليت كرده بود، «چون از لحاظ موقعيت مملكتي صلاح نبود شاهنشاه آريامهر رياست فراماسونري ايران را قبول فرمايند.» 87
طبيعتاً و طبعاً شاه نيز همه گونه حمايت از تشكلهاي فراماسونري به عمل ميآورد. يك بار پس از مراجعت از مسافرت خارج از كشو با اشاره به گله گزاري رؤساي كشورهايي چون فنلاندوسوئد كه از رؤساي درجه اول فراماسونري ميباشند در مورد وضعيت فراماسونري در ايران به شريف امامي ميگويد: «وضع در چه حال است. اين پولدارها و گردن كلفتهايي كه هستند چه ميگفتند. پول جمع كنيد ساختمان بسازيد. زمين را هم من ميدهم.» 88 دلنمودگي دستگاه اطلاعاتي رژيم نيز در گزارشها مشهود است. «نظريه» در پايان گزارشي از بگومگوي ركيك ميان اعضاي يك جلسة ماسوني برسر تقاضاي دعا براي فرزند يكي از اعضا كه در امريكا تصادف نموده چنين است: «اين سومين باري است كه ظرف يكي – دو ماه گذشته در جلسات ماسوني بگومگوهايي بروز و حتي كار به مشاجره و فحش كاري ميرسد كه واقعاً ننگآور است.» 89
قدرتيابي شريف امامي در شبكة گستردة فراماسونري زماني واقع ميشد كه انگليس حتي در اينكه لژهاي داخل ايران به چه زباني سخن بگويند ميتوانست نظر داشته باشد. به عنوان نمونه، لژ تهران به شمارة 1541 نخستين لژ رسمي بود كه ميتوانست با اجازة فراماسونري انگليس در ايران به زبان فارسي فعاليت كند؛ 90 واّلا در لژهاي ديگر – از جمله – لژ آلماني سحركه شريف امامي رياست آن را نيز برعهده داشت به زبانهاي بيگانه – آلماني – سخن ميگفتهاند. 91
اجراي برنامة تعيين استاداعظم در اسفند 1347 صورت گرفت و «تشريفات، استقرار برادر بسيار محترم شريف امامي را در كرسي حضرت سليمان به عنوان استاداعظم لژ بزرگ ايران انجام داد.» 92 جايگاه شريف امامي با نظر مساعد انگليس در فراماسونري ايران تثبيت شده بود: «هفته گذشته انتخاب لژ فراماسيونهاي ايران انجام شد و آقاي مهندس شريف امامي به سمت استاداعظم و رياست لژ فراماسونهاي ايران منصوب گرديد.» 93
البته شريف امامي مايل نبود اخبار مسئوليت و همكاريش در لژهاي فراماسونري لو برود. يك باروي تصميم ميگيرد براي متقاعد ساختن اسماعيل رائين، مؤلف اثر سه جلدي «فراموشخانه و فراماسونري در ايران» به صرف نظر از سابقهاش در فراماسونري به وي رشوه دهد: «قبول نكردم لذا كار خود را عليه فراماسونريها دنبال خواهم كرد و خبرهاي جلسات آنها را مرتباً دارم.» 94 اما خاطر شريف امامي آسودهتر از آن بود كه با چنين تهديدهايي از ميدان فعاليت فراماسوني خارج شود. وي تا پايان عمر رژيم به دستور شاه به عنوان «استاداعظم» لژ بزرگ فراماسونري ايران فعاليت كرد. 95
نظر به همين حسّ انگلوفيلي همچنين حضور مؤثر و طولاني مدت شريف امامي در شبكههاي فراماسونري مورد اهتمام انگليس 96 بود كه شاه انتصاب دوبارة مهرة انگلوفيل رژيم خود به نخست وزيري در سال 1357 را نوعي حق السكوت به لندن و حتي راديو بيبيسي انگليس ميدانست و انتظار داشت كه از انعكاس خبرهاي مربوط به فراگير شدن انقلاب اسلامي عليه رژيم خودداري كنند. 97
در طول سالهايي كه شريف امامي در ادارة فراماسونري ايران فعالانه ايفاي مسئوليت ميكرد، مشخصاً از سال 1342 «جمعيت طرفدار حكومت متحده جهاني» را به عنوان حركتي حزبي و در اصل شاخه حزبي برآمده از شبكه فراماسونري سازماندهي كرده بود. وي كه سومين استاداعظم در ايران پس از مشروطيت و در رديف چهرههايي چون «ملكم خان»، «محمدعلي فروغي» و «حسن تقيزاده» قرار داشت توانست از اين جمعيت در راستاي تحكيم قدرت و نفوذ عالي خود در رژيم استفاده كند. 98
شريف امامي ابتدا در نظر داشت در برابر حسنعلي منصور كه حزب ايران نوين را تشكيل داده بود حزبي سازماندهي كند: «در محافل سياسي شهرت دارد در مقابل حزبي كه حسنعلي منصور تشكيل داده و مركز اجتماع دستهاي از جوانان است قرار است مهندس شريف امامي رئيس مجلس سنا نيز حزب ديگري تشكيل داده رجال سالخورده و طبقات ديگري را كه با حزب ايران نوين نظر مساعد ندارند در آن حزب گردآورد.» 99 در يكي از جلسات اين جمعيت پيشبيني شد كه بعضي سناتورها در بيانات خود جملاتي را به كار برند كه «موجب عصبانيت نخست وزير گردد و در حالت عصبانيت مطالبه تندي بيان كند و مهندس شريف امامي رئيس مجلس سنا نيز آماده است به محض شنيدن كلمات و جملات تندي از طرف رئيس دولت ،آقاي نخست وزير [منصور] را از ادامة نطق باز دارد و عدم اعتماد فعلي مجلس سنا را نسبت به دولت اعلام نمايد.» اين نقشه براي كنار زدن منصور و روي كار آوردن جلال عبده – از اعضاي فراماسونري و عضو جمعيت طرفدار حكومت متحده جهاني – طراحي شده بود. 100 اما قدرت طلبي جمعيت مزبور تا آنجا پيش رفت كه كنار زدن شاه و كسب قدرت را مورد بررسي قرار ميداد: «دكتر جلال عبده كه در حال حاضر به كمك مهندس شريف امامي رئيس مجلس سنا و ساير اعضاي جمعيت ايراني طرفدار حكومت جهاني براي احراز مقام نخست وزيري فعاليت ميكند در محفلي اظهار داشته: راه پيشرفت مملكت جلوگيري از دخالت اعليحضرت همايون شاهنشاه در امور كشور است.» 101
منابع و پی نوشتها:
48. پرونده انفرادي.
49. خاطرات جعفر شريف امامي، ص 11.
50. با توجه به نامههاي متفاوتي كه با خطهاي ساختگي به مقامات مينوشت، اين نام، مستعار بوده است.
51. پرونده انفرادي، 10/4/49. در اين هنگام وي رياست مجلس سنا را برعهده داشته است.
52. «سندهاي بدون شرح» در: فصلنامه مطالعات تاريخي، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، سال اول، شمارة دوم، بهار 1383، صص 330-333.
53. بعضاً تاريخ آن شهريور 1322 قيد شده؛ از جمله در: قلم و سياست، محمدعلي سفري، ج 1: از استعفاي رضاشاه تا سقوط مصدق، چ دوم، نشرنامك، 1371، ص 102؛ نيز در: خاطرات جهانگير تفضلي، يعقوب توكلي، چ اول، دفتر ادبيات انقلاب اسلامي، تهران، 1376، ص 169 (پاورقي گردآورنده)؛ و: بازيگران عصر پهلوي، محمود طلوعي، ج 1، ص 552.
54. قلم و سياست، محمدعلي سفري، ج 1، ص 102.
55. خاطرات جعفر شريف امامي، ص 68.
56. همان، ص 74.
57. پدر و پسر، ناگفتهها از زندگاني و روزگار پهلويها، چ هفتم، نشر علم، [تهران]، 1380، ص 539. وي در اين نوشتة خود، 1322 را سال وقوع دستگيري ميداند.
58. بازيگران عصر پهلوي، محمود طلوعي، ج 1، ص 552.
59. پرونده انفرادي.
60. همان.
61. ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، خاطرات ارتشبد سابق حسين فردوست، ج 1، ص 287. فردوست، شهريور 1320 را زمان دستگيري دانسته است.
62. ر.ك: كتاب هفته، آبان 1381، گفتگو با عبدالله شهبازي.
63. ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج 2 [پيوست ويراستار]، ص 439.
64. ص 399.
65. پرونده انفرادي.
66. از سيد ضياء تا بختيار، مسعود بهنود، ص 446.
67. همان.
68. پرونده انفرادي، 2/4/1341.
69. همان.
70. ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ارتشبد سابق حسين فردوست، ج 1، ص 252.
71. از سيد ضياء تا بختيار، مسعود بهنود، ص 453.
72. بازيگران عصر پهلوي، محمود طلوعي، ج 1، ص 551.
73. پرونده انفرادي.
74. همان، 14/12/40.
75. سازمان پيمان مركزي (central treaty organization.CENTO) در اين پيمان دولتهاي ايران، انگلستان، پاكستان و تركيه شركت كردند. ايالات متحده امريكا عضو پيمان نبود اما بر آن نظارت داشت و در مانورهاي آن شركت ميكرد و به اعضاي آن كمك نظامي ميداد. سنتو حلقة مركزي سيستم دفاعي غرب شناخته ميشد و ناتو (پيمان نظامي كشورهاي اروپايي با امريكا موسوم به نيروهاي آنلانتيك شمالي) و سيتو (پيمان نظامي كشورهاي آسياي جنوب شرقي با آمريكا) را به هم ميپيوست. (دانشنامه سياسي، داريوش آشوري، چ دوم، تهران، مرواريد، 1370، ص 202.)
76. پرونده انفرادي، 19/5/1340.
77. همان، 10/12/1339.
78. از سيدضياء تا بختيار، مسعود بهنود، ص 446.
79. دو دهة واپسين حكومت پهلوي، حسين آباديان، چ اول، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، بهار 1383، ص 138.
80.از سيد ضياء تا بختيار، مسعود بهنود، ص 454. نيز ر.ك: تاريخ سياسي بيست و پنجسالة ايران، سرهنگ غلامرضا نجاتي، ج 1، ص 152 و 153.
81. بازيگران عصر پهلوي، محمود طلوعي، ج 1، ص 553.
82. همان، ص 431. در گزارش مورخ 3/7/1346 ساواك، چنين آمده: «آن دسته از رجال مملكت كه با سياست امريكا نظر مساعدي ندارند مايلند مهندس شريف امامي تصدي نخست وزيري را عهدهدار گردد.» با اين حال، شريف امامي، پس از فرار از ايران، 20 سال پاياني عمر خود را در امريكا گذراند. وي از نيويورك ارتباط خود با ماسونها را محفوظ نگه داشت و در جلسات جهاني فراماسوني شركت كرد و هنگامي كه در 26 خرداد 1377 در امريكا درگذشت در گورستان «كنسيکو» در حومة نيويورك به خاك سپرده شد. (پرونده انفرادي) مسلم است كه بررسي همه جانبه و دقيق مناسبات وي در حيات سياسياش با امريكاييها محتاج مقال و مقالتي ويژه است.
83. معماي هويدا، دكتر عباس ميلاني، ص 180.
84. مردي براي تمام فصول، مظفر شاهدي، ص 203.
85. وي در اين زمان عهدهدار مجلس سنا بود.
86. پرونده انفرادي، 30/7/1347.
87. همان، 31/6/1347.
88. همان، 28/4/1349.
89. همان.
90. همان.
91. همان، 8/4/1347.
92. امير عباس هويدا به روايت اسناد ساواك، ج 1، ص 488.
93. پرونده انفرادي، 1/2/1348.
94. همان، 31/1/1348. البته انگيزة رائين از انتشار اين اسناد قابل بحث و بررسي است كه مجالي ديگر ميطلبد.
95. خاطرات جهانگير تفضلي، به كوشش يعقوب توكلي، ص 129، پاورقي گردآورنده.
96. ر.ك: اسناد فراماسونري در ايران، 2 مجلد، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، زمستان 1380.
97. پدر و پسر، محمود طلوعي، ص 755.
98. پرونده انفرادي.
99. همان، 30/9/1342.
100. همان.
101. همان، 3/9/1343.
ادب صنعتی...برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 166