روندزبان و خط در تاجیکستان
(بخش دوم و پایانی)
محمدحسن صنعتی
یک نکته در مورد اصطلاح "تاجیکی" ست که در میان جمهوریها از جمله جمهوری تاجیکستان رواج پیدا کرد و بعد از استقلال جمهوری تاجیکستان در نقطه شروع از ناحیة حکومت شوراها شکل گرفت .چنین به نظر می رسد که اگر امروز دوره فشارهای حزبی و قدرتمند بیرونی به سر رسیده ، بگونه ای که مسکوی عهد شوروی دیگر دایرمدارنیست چون رهبران شوروی نیز در سالهای ابتدای دهه 90 – حدود1991 م. – به بازنگری رسیدند و عوامل ایجاد یا الزام کننده گرایش به الفبای سریلیک کنارگذاشته شده، به طور طبیعی ملتی که به هویت و استقلال کامل خود می اندیشد، در این عرصه هم علی القاعده باید این باز نگری های خود را تکمیل کند. زبان تاجیکی از زمان مصوبه مجلس تاجیکستان در سال 1999 به عنوان زبان رسمی مورد توجه قرار گرفته و در بازنگریها با عنوان زبان دولتی قبول شده.
بعضاً در بررسی الفبای فارسی که بعضی از دانشمندان تاجیک امروزه در گفتگوها مورد توجه قرار میدهند گفته میشود که این خط و الفبا دارای مشکلاتی است. اجمالا باید گفت که اگر در خط یا الفبای فارسی دشواریهایی وجود دارد ، مثل چهار شکلی که برای صدای "ز" در این خط وجود دارد، واقعیت این است که در هر زبانی واژه های وام گرفتهای وجود دارد. از جمله در خط فارسی که با عنوان زبان فارسی از زبانهای دیگر از جمله زبان عربی وام واژههایی دریافت کرده .این وام واژه ها در شکل گیری خط و حروف مورد استفاده در یک الفبا مؤثر است. اما این موضوع در مورد خط کریل هم صدق میکند . این خط دارای مشکلاتی است . میتوان گفت همة خطوط شکل گرفته در دنیا انتظارات یک ملت را که از آن خطوط استفاده میکنند برآورده میکنند و در عین حال مشکلاتی هم دارند. اما بایستی برآیند روی آوری یا اعراض از یک الفبا را بررسی کرد. اگر بازنگری در الفبا صورت گیرد و حاصل در عرصة گسترده تری مورد استفاده قرار بگیرد حوزة ارتباطات ملت تاجیک وسیعتر خواهد شد.
باید گفت هر الفبایی پس ازمدتی که مورد استفاده قرار گرفت تبدیل به عادت میشود. امروزه ما باتوجه به میزان سروکاری که با الفبای فارسی داریم هیچ مشکلی احساس نمیکنیم. همینطور است زبان لاتین که بطور طبیعی در کوتاه مدت وقتی که آموزش داده شد و رواج پیدا کرد، مشکلات به تدریج پشت سر گذاشته شد و مورد استفاده قرار گرفت. اما از نظر فرهنگی و بلند مدت جای تامل است. اگر گوته به شعر حافظ علاقه مند میشود و بر خود واجب میداند که با خط و زبان فارسی آشنا شود به این دلیل است که خواهان راه پیدا کردن به ذخایر موجود و پشتوانههای فکری و معرفتی این ادبیات است، بنده از همین منظر به الفبا می نگرم و زمینههای بازنگری را مورد توجه قرار میدهم.
در یک نگاه کلان ما به عنوان یک ملت زمانی قادر خواهیم بود که از استقلال خود بهتر بهره برداری کنیم و از برکات استقلال برخودار شویم که خود را در یک منظومه و بلوک فرهنگی قدرتمند تعریف کنیم و در نظر بگیریم که چه مسیری را در این عرصه طی کرده ایم و نتیجهی آن چه بوده است .چه گذاشته ایم و چه برداشت کرده ایم. همة ملتهای فارسی زبان در عین حفظ استقلال و مؤلفههای هویتی خود اگر در سرزمینها و منظومههای آشنا قرار بگیرند به طور طبیعی سرمایههایشان در یک رابطة همافزایی چند برابر خواهد شد. تاجیکستان و ازبکستان باتوجه به سرزمینهای مهمی همچون سمرقند، بخارا، ترمذ، خجند، خوارزم، خیوه و همة بخشهای آشنا، و افغانستان با نامهایی از قبیل بلخ، غزنی، غور و سرزمینهای مختلفی که در ادبیات به آنها توجه شده، چنین نسبتی با سخن مادارند.. استان سیستان در ایران سرزمینی تاریخی شناخته میشود و در آن آثار مهاجرت قوم سکه از منطقة آسیا را شاهد هستیم که این مهاجرت تا دریای عمان پیش میرود. در مقاطعی هم اسم آن سگستان سپس سجستان و نهایتاً سیستان میشود . یعنی ما از آسیای مرکزی تا دریای عمان با هم پیوند داریم. در ترکمنستان شهرهایی است که آرامگاه ابوسعیدابوالخیرعارف فارسی گو و بعضی از عرفای دیگرایرانی در آن ها قراردارد. ازشهر ماری یا مرو در حافظه تاریخی ما به عنوان سرزمین ولایت عهدی امام رضا(ع) یاد میشود. دانشمندان پاکستان میگویند زبان فارسی برای ما زبان دین است .به همان ترتیب که برای ایرانیها زبان عربی، زبان دین و قرآن تلقی میشود. به این دلیل که دین در سرزمینهای ما از شبه قاره و هندوستان از طریق زبان فارسی وارد شده این زبان برای ما زبان دین محصوب میشود. با مرور نامهای پیشینی شهرهای ارمنستان متوجه مشترکات زیادی میان خود و سرزمینهای ارمنی نشین میشویم . سرزمین هایی که در طول اعصار تاریخی ازبلوک اصلی خویشاوندیها جدا افتادند و در معاهدههای ظالمانه از هم جدا شده اند. درقرقیزستان که امروز به روشنی و آشکاری تاجیکستان و ازبکستان ، بخشی از مردم و ادبا با شعر فارسی آشنا هستند ، انجمنهای مختلف شعر فارسی فعالیت می کنند . گرجستان که در تاریخ مهاجرتهای ایرانیها حتی ارتباطهای خویشاوندی و خانوادگی میان آنها صورت گرفته جزء کشورهایی محسوب میشود که در یک اقلیم فرهنگی با ایران قرار می گرفته اند. یا قزاقستان و سرزمینهای آشنایی که بسیاری از آنها را در کتاب جغرافیای خلافت شرقی به عنوان سرزمینهای آشنا بازشناسی میکنید. سرزمین بحرین تا سال 1349 جزء ایران بود. از هندوستان فراون تذکرههای فارسی به ثمر رسیده است. سبک هندی که از سبکهای ادبی زبان فارسی و سبک مورد علاقه در این شبه قاره است، شکل گرفته و برآمدة این سرزمین و حاصل مهاجرت ایرانیها به هندوستان است . خاندان اکبر شاه گورکانی و فرزندانش که در این سرزمین حکومت داشتند و مادر اکبرشاه خانم ایرانی به نام حمیده بانو بیگم است، نشان دهندة ارتباط خانوادگی و قومی میان ایرانیان و هندوستان است. بناهای ساخته شده با معماریهای خیره کننده سرزمین هندوستان نشان از ارتباطهای قومی ایرانی و هندوستان است. یکی از مآخذخوب برای شناخت ارتباطات ایران و هندوستان در دورههای متفاوت کتاب فرهنگ ایرانی از استاد محمد محمدی ملایری هست.
آنچه به اشاره ذکرشد، نشاندهندة یک جغرافیای پهناوراست که یک خانوادة فرهنگی قدرتمند درآن شکل گرفته. این خانوادة قدرتمند از ترکستان تا ترکیه با عنوان آسیای صغیر ، مولانا را میشناسند و با آثار ادبی فارسی در دنیا حضور مؤثر دارد . از سویی شبه قاره و از سوی دیگر در دریا ی عمان کسانی را که با زبان فارسی سخن میگویند، در بر میگیرد. ما در ذیل کلید واژه ای مثل نوروز ارتباط داریم با آسیای میانه و با سرزمینهایی حتی در غرب چین جای که ما امروز ترکستان شرقی اش مینامیم و در منطقه سین کیانگ کتیبهها و تابلوهای خط و الفبای فارسی وجود دارد، با همین کلیدواژه ما با جمهوری آذربایجان نسبت داریم و مشترکات زیادی میان ما و آنها وجود دارد. در این بین اگر بحث هویت بخشی به ملتهایی که دارای مشترکات اعتقادی، دینی، فرهنگی، ملی،زبانی و تمدنی هستند مورد توجه قرار بگیرد، بایستی یکی از مؤلفههای آن به صورت جدی زبان و الفبا باشد.
در یکی از نوشتههای آقای شکور زاده ازضیائیان تاجیک به نام "تاجیکان در مسیر تاریخ" متن زیبایی را می خواندم .تعبیر ایشان این بود که زبان فارسی یا تاجیکی زبان رسمی دولت تاجیکستان است، حکومت، ملت و فرد فرد تاجیکان چون محبت میهن و شیر مادر این زبان را عزیز میدارند و در جای جای از مؤسسهها و سازمانهای دولتی و خصوصی این حدیث از رسول اکرم(ص) با خط نفیس به چشم میخورد که زبان فارسی دری زبان اهل بهشت است. در یک مطالعه میدیدم که ابو حنیفه به عنوان امام مسلمانان حنفی حتی در امر عبادت زبان فارسی را جائز می دانسته اند. این نشان دهندة قائل بودن به نوعی قداست برای زبان فارسی است .
ما در این فرهنگ مشترک و در این خانوادة فرهنگی پهناور که به حدود و ثغور آن گذرا اشاره کردم ، گاهی تنها در ذیل کلید واژه ای مثل "خراسان" به منظومة گسترده ای از مواریث فرهنگی خود ارتباط پیدا می کنیم. وقتی که وارد این جغرافیای وسیع میشویم با پیشینة فرهنگی، علمی و تمدنی عمیق و درخشانی مواجه میشویم . درسرزمین نیشابور زمانی فقط 300 محدث زنده حضور داشته اند . این سرزمین زرخیز، دارای بازارهای بزرگ و بین المللی بوده و از اقصی نقاط کشورهای اطراف برای تجارت به آنجا میرفته اند . این همه تنها در یک سرزمین به نام خراسان که خود بخشی از سرزمین بزرگ ایران یعنی ایران، افغانستان و تاجیکستان است، جلوه گری کرده. ما در این مسئله حتماً به گذشتههای خود نیازمندیم. ایران کهن سال در همارة تاریخ خود دوستانی داشته و دارد.
سخن ابو عمرو کلثوم که شاعر معروف عرب است ، بعد از بازگشت مامون به خراسان و دیدن کتابخانهی مرو نقل سخن جالبی است که نشان از عشق عمیق اینها به زبان فارسی است .وقتی یکی از نزدیکان مأمون از آشنایی او با زبان عجم متعجب میشود او در پاسخ می گوید آیا معانی جز در کتابهای عجم یافت میشود؟ و این نشان دهندة ذخایر تمدنی و فرهنگی است که در زبان و ادب فارسی وجود دارد. امروز اگر در خجند پیمان تعریف میکنیم با شهر تبریز به این اعتبار که بابا کمال خجندی در آنجا آرمیده است و امروز پیش بینیهایی شده که بخشی از خاک بابا کمال را از تبریز به صورت نمادین به خجند منتقل کنند، منطقهی هم در اصفهان نشان از رگ و ریشة خاندان خجندیان دارد که در آن سرزمین زندگی می کردند چهرههایی از قبیل کمال الدین ابو منصور خجندی مستوفی و دیگرانی که در تاریخ زندگیهای آنها میتوان تحقیق کرد.
واقعیت این است که مردم و روشنفکران تاجیکستان در طول دورههای دفاع از استقلال خود همواره بر نقش زبان تأکید میکرده اند . دولت و ملت تاجیکستان بحث زبان را به قدری بها می دادند که فرد زبان گم کرده را نخل بی ریشه تلقی می کردند . در نظر سعید علی مأمور شخص زبان گم کرده که به قول استاد لایق می تواند فردا وطن و ملت خود را گم بکند به نخلی شبیه است که از ریشه کنده شده و چونان کسی است که به زبان دیگر یا به زبان آلوده سخن می گوید .اینها همه تأکیدی برضرورت پاسداشت زبان فارسی است و این پاسداری صورت گرفته است .در بعضی از تحلیلهایی که در مورد دورانهای پرآشوب و پر تشویش اوایل دهة نود صورت می گیرد این اشارت و اتفاق نظر هست که بخشی از ماجرا ناشی از حضور افرادی بود که در یک کلمة کلی آنها را زبان گم کرده خطاب می کردند.
زبان فارسی یک زبان بین المللی و بین قومی در بسیاری کشورهاست .در افغانستان ، ازبک و پشتون زبان همدیگر را متوجه نمیشوند .چیزی که میتواند اینها را در افغانستان با توجه به تنوع فرهنگی به هم پیوند بدهد باز زبان فارسی است .با این پیشینه می توان گفت که این زبان می تواند مانند گذشته نه چندان دور خود پیوند دهندة نویسندگان، دانشمندان، شعرا و ادبای مختلف در همة کشورهایی باشد که تا حدود 70 سال قبل میتوانستند مستقیماً باهمدیگر سخن بگویند. در با ب "الفبای فارسی" ، در بعضی از نوشتهها آن را مظاهر عالی هنر قوم ایرانی شناسایی کرده اند ، چراکه ما در استفاده از آن به نوعی به یک خط خیال انگیز برخورد میکنیم، خطی که در آن مشارکتی برای خواننده ایجاد میشود و به نوعی بالندگی فرهنگی بوجود میآورد . در مقایسه با خطی چون کریل مواجه می شویم که خط ماشینی تلقی میشود . جزء به جزء صداهایی که استفاده میشود را مینگارند . این درحکم آن است که با تفاوتهایی به خط تصویری بها داده باشیم و ماندن در این خط یعنی گرفتن کنشگری از کسانی که از یک خط با عنوان گویشور استفاده می کنند. بعلاوه در این خط برای حروف مختلف اما ظاهرا همصدا و در عین حال متفاوت کننده معنی مثل "ث" و "ص" و "س" از یک حرف استفاده میشود.
در گذشتة تاجیکستان افراد شاخصی همچون میرزا تورسون زاده برای رواج الفبای فارسی فدا کاری کردند تا سرمایههای فرهنگی تاجیکها دست به نقد چند برابر شود و خط نیاکان مورد استفادة همگانی قرار بگیرد .دانشمندانی مانند آکادمیسین محمد جان شکوری بخارایی فداکاری بسیاری کردند برای اینکه این الفبا مورد آشنایی و استفاده قرار بگیرد. میرزا تورسون زاده با استفاده از جایگاه سیاسی خود توانست سهم ارزنده در رشد فرهنگ ملت تاجیک کسب بکند . از جمله اخذ اجازه از مرکز برای بزرگداشت جهانی بزرگانی مثل رودکی، بوعلی سینا، فردوسی، حافظ، و جامی که در سال 2014 در تاجیکستان بزرگداشت باشکوهی با همکاری نهادهای ایرانی برای وی برگزار شد . برای چاپ، نشر و ترجمة آثار سخنوران و دانشمندان پیشین و معاصر تأسیس انتشارات ویژه با رسم الخط نیاکان بدون تلاش جوانمردانة شخصی مثل میرزا تورسون زاده امکان نداشت .
امروز هم بین کشورهای فارسی زبان اگر فرهنگسراها و آکادمیهای مرتبط با زبان و ادب همت کنند ، بایستی فرهنگی واژگانی نوشته شود شامل واژهها، اصطلاحات و تعبیرات مشترک همراه با پیراستن زبان از واژههای بیگانه و سخت کاربرد.البته با توجه به پیشینة تغییراتی از این دست ، تأکید می کنم بر ضرورت اعتدال و واقع بینی و در ذیل این اعتدال ضمن حفظ استقلال و اصالت واژههای یک زبان، واژه هایی را که خود را به مثابه عضو قدیم این خانواده زبانی به ثبت رسانده اند بپذیریم و بر گسستن پیوند یک زبان با زبانهای دیگر اصرار مطلق نورزیم که حاصل آن تبدیل زبان به برکه ای می شود که ممکن است بعد از مدتی به باتلاق تبدیل شود . به اقتضای گسترش ارتباطات، بخشی از واژهها را با عنوان وام واژهها میتوان در زبان مادری پذیرفت اما باید مراقب بود که این پذیرشها به اصالتهای یک زبان صدمه نزند .
در میان حلقههای ارتباطی میان زبانهایی که مشترکات فرهنگی و ادبی دارند ، به صورت مشخص در ایران، تاجیکستان و افغانستان که به ترتیب دارای بیشترین جمعیت فارسی زبان هستند گمان میرود که همه باید برای زندهتر کردن قابلیتها و تواناییهای یک زبان در عرصههای فکری، علمی و فرهنگی تلاش کنند. این تلاش زمانی ثمر خواهد داد که در میان همة صاحبان رأی و صاحبان دست که دیدگاه و حضورشان تعیین کننده است، این اعتقاد شکل بگیرد که نگاه به زبان و الفبا نگاه کلان است و نگاه راهبردی لازم است و از ناحیة اشاخصی که عمدتاً در دانشگاه و فرهنگسراها هستند همتی باید تا بشود برای زایندگی زبان تلاش کرد. این حرکت مستلزم فعالیت دپارتمانهای مرتبط با زبان است و فعال شدن کمیتههای واژه سازی با استفاده از زبان شناسان زبده و صاحب نظر و گذاشتن بودجة مناسب برای شکل گیری ساختار مناسب و کارشناسی شده در این بحث . تازمانی که چنین امری محقق نشود زبان به طور طبیعی دستخوش جریانهای قدرتمند و ضعیفی است که او را تحت تأثیر قرار میدهند و نمی شود مفاهمه و مهندسی علمی و فرهنگی پذیرفتهای اعمال کرد. اما اگر ضیائیان و روشنفکران و دانشمندان در این زمینه ورود پیدا بکنند ، میشود برای افزایش تواناییهای زبان فارسی در هرکدام از این کشورها که هم بایستی استقبال خودشان را حفظ کنند و هم مشترکات خود را بازخوانی و بازشناسی کنند کاری کرد. بگونه ای که اهل زبان برای گفت و گوبا یکدیگر به ترجمه نیاز نداشته باشند .با در نظر گرفتن این وجوه مختلف می شود به شکل گیری فرهنگی واژگانی اندیشید که در آن یک واژه به عنوان واژه محل توافق برای یک مفهوم ثبت خواهد شد و واژههای مترادف از چند زبان مورد استفاده فارسی گویان در سرزمین مجاور درمقابل واژه منتخب قرار می گیرد. این فرهنگ وقتی در اختیار چند ملت همزبان قرار بگیرد ارتباطهای آسان آنان را در عرصه های گوناگون فرهنگی و علمی و آموزشی و اجتماعی و اقتصادی و حقوقی میسر خواهد کرد.
در ذیل همین کارشناسی است که می توان برای بودن چند حرف برای یک صدا که به ظاهر یک صدا است اما در اصل یک صدا نبوده چارهای اندیشید؟ یا برای تعیین تکلیف در مورد حروفی و صداهای که زمانی تلفظ میشده اند و اکنون تلفظ نمیشوند .مثلا فعل خوردن که وقتی خورتن khovartanبوده، و هنوز هم در بعضی لهجه ها به همین شکل تلفظ می شود.یا خواهر که خاهر شنیده می شود وزمانی گفته می شده خواهرkhovahar یا در بعضی از گویشهای ایرانی خواهر خوانده می شود و امروزه شکلهای از این گویش در زبانهای غربی ایران در کردستان هست .آیا چاره ای باید اندیشید یا خیر؟
وجود شکل ذال و ضاد با صدای ز، ناشی از وام گرفتن واژههایی از زبان عربی است. ابتدا باید سنجید آیا باید از زبان عربی واژهای قرض گرفت یا خیر؟ واقعیت این است که در یک ملت و یک زبان نمی توان راه واژههای وام گرفته شده از دیگر زبانها را بست . گریزی در این مسئله وجود ندارد. مشکل آن جاست که در بسامدیهای استفادة از یک سری واژه وارداتی تحدید اصالت زبان و تهدیدهای فرهنگی پیش بیاید و زبانهای دیگر آب و رنگ چشم گیر در زبان مادری و نیاکان پیدا کنند. امروز ما کلمة "منظور "را در یک نوشته میخوانیم و میفهمیم که از ریشة "نظر" است به معنای نگاه کردن اما در یک کلمة دیگر که کلمه ضدیت به کار رفته وبا ز دیگری است این دو ز متفاوت است چرا که ریشه هر کدام متفاوت هست.اما در خط کریل این تمایزها کنار می رود. زبان شناسی تاریخی مخدوش خواهد شد اگر به صورت مکانیکی بخش نامه صادر شود و گفته شود حروفی که تلفظ نمیشود حتماً بایستی از رسم الخط حذف شود یا در مورد حروفی که دارای صدای ز هست بایستی این حروف را از رسم الخط حذف کرد . ما امروز هر کدام ازصداهایی را که میخوانیم و می نویسیم ، صدایی است که با توجه به ریشه واژه و مشتقات آن هم نویسنده و هم گوینده می داند که به چه مطلبی اشاره کرده ایم. در یک زبان تنها الغا یا انتقال صداهای مورد استفاده در نظر نیست، در یک رسم الخط کنش و واکنش متقابل و فعالانه ای که از ناحیة کاربر زبان صورت میگیرد هم بایستی به عنوان یک فرایند فرهنگی و سازنده در یک الفبا باقی بماند و سهم آن ادا شود.
گمان من این است که این بحث و بحثهایی از این قبیل میتواند در مسیر حمایت و همکاری فرهنگی و زبانی با ملتهای هم فرهنگ و همزبان منطقه تلقی بشود و در تکمیل کردن پروسة ارزشمند استقلال فرهنگی و علمی ودر عرصه زبان و الفبا درکشورهای هم کیش منطقه مورد توجه قرار گیرد. ما امروز هم میتوانیم زبان فارسی را با کشف ظرفیتهای علمی و فرهنگی آن در جایگاهی قرار بدهیم که مورد آموزش قرار بگیرد ، اما در عین حال واقعیت این است که پاسداشت فرهنگی چنین مواردی مستلزم همت و تلاش مضاعف است و مستلزم ارادههای مؤثری که لوازم پاسداری از فرهنگ نیاکان را به اندازة کافی فراهم کنند.
این تلاش می تواند با جامع نگری صورت گیرد. تغییرات فرهنگی در هر ملت متأثر از ارتباطات فرهنگی خواسته و ناخواسته ای که وجود دارد - از طریق رسانههای مکتوب، مجازی، ماهواره و ظرفیتهای دیگر - به عنوان یک واقعیت باید پذیرفته شود . نتیجه چنین واقعیتهایی که بعضاً به شکلهای تلخی بروز میکنند این است که ظواهر، پوشش، فرهنگ و سبک زندگی انسانها و گویش آنها تغییرات فاحش می کنند که باید از منظر پاسداشت فرهنگی مورد توجه قرار گیرد. در میان این تغییرات یکی از تغییرات هم که به طور طبیعی بوجود میآید، تغییر در عرصة زبان و واژهها است که در بین اقشار مختلف کاربر مورد استفاده قرار میگیرد .من جمله قشر جوان جامعه که به علت غفلت مستعد استفاده از واژههای فاقد اصالت یا وارداتی هستند. علی القاعده این تهدیدی است که احساس میشود، و باتوجه به ارتباطات گسترده ای که شکل گرفته واینکه بخشی ازایده دهکدة جهانی در نتیجهی گسترش این ارتباطات در حال تحقق پیدا کردن است بایستی ما را متوجه کند که در صورت غفلت امکان از بین رفتن اصالت زبانی هست .
در این زمینه نقش کارشناسان عرصة آموزش، پرورش، معارف، زبانشناسی، کمیتههای دخیل در زبان و اصطلاحات نقش مؤثر تری خواهد بود. البته اگر دنیا از قبل چنین ارتباطات گسترده ای می تواند آنقدر کوچک شود که از امواج وارداتی متأثر باشیم چرا متقابلاً ما نتوانیم زبان و زیباییهای زبان خود را در جهان مطرح کنیم؟ در متون تاریخی ما شاهد هستیم که خوش نویسی الفبای فارسی به عنوان یکی از مظاهر زیبای هنری به ثبت رسیده و در کشورهای مختلف به عنوان هنر فارسی نویسان به آن اشاره میکنند. ما می توانیم همانگونه که زبانهای دیگر بر ما تأثیر گذار ممکن است برما اثرگذار باشند، مؤثر واقع شویم،زمانی آثار دانشمندان ایرانی آنقدر تأثیرعلمی و فرهنگی داشته که در اروپا مورد توجه قرار می گرفته و در حوزة ترجمه در برنامه اهل علم، طب و فلسفه مورد استفاده بوده است. اولین ترجمههای اروپاییان از آثار ایرانی صورت میگیرد، آثار بوعلی سینا هم به فارسی و هم عربی در اروپا به زبانهای لاتینی ترجمه و چاپ شده اند و اولین آثاری بوده اند در اروپا که از زبانهای بیگانه مورد ترجمه قرار گرفته اند .
ادب صنعتی...
برچسب : ادامهروندزبان,تاجیکستان, نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 178