ادب صنعتی

متن مرتبط با «روزگارما» در سایت ادب صنعتی نوشته شده است

بعضی و شایدبیشترپدروپسرهای روزگارما-14

  • پدر:سلام ساعت 7/5ماشین رابیاوری خانه. پسر:اگه بیدارشدم باشه..مامعلوم نیست کی بخابیم..نترسین فرارنمکنم..خوبه زنگم زدین به خانمم امارمو گرفتین..دیگه.. پدر:من صبح را می گویم.گوشیت راکوک کن که بیدارشوی. پدر:سلام.بانک به طور خودکار مبلغ قسط را از حقوق بنده کم می کند.من هم همین مبلغ رااز ماهانه شما کم می کنم.به فکرکارباشید تا کم نیاورید. پسر:سلام میشه بیام ساعت ۴ماشینو بگیرم..بعدتاشب سریع میام تاموقعیم ,شایدبیشترپدروپسرهای,روزگارما ...ادامه مطلب

  • بعضی و شایدبیشترپدروپسرهای روزگارما-10

  • پسر:خاک توسرمن بشع که شماباای لج کردن بدبختم کردین به چه کارا افتادم...مثل ادم داشتیم زندگی میکردیم..خرابش کردین خراب.. پدر:به چه کارهاافتادی؟پدرجان!این چه برنامه ریزیی بوده که باحذف ماشین آن هم ماشینی که یکی دوبار صحبت که شدناچیز می شمردی اش ،کاملابه هم ریخته.عزیزمن ماشین اخلاقت را به هم ریخته بود و اعصابت را خسته کرده بود و از خانواده جداکرده بودت.من هم می بینی که.ماشین را لازم دارم. بااین پیامت حساس ترشدیم که مگربا ماشین چه می کردی؟ ماشین که فقط به کارسالن رفتنت می آمده ظاهرا.اگر چیز بیشتری بوده بیا صحبت کنیم. پسر:...خوردم خوبه ول کنین پدر:اگرقراراست این مشکلات حل شود که راهش نشستن و با حوص,بعضی,شایدبیشترپدروپسرهای,روزگارما ...ادامه مطلب

  • بعضی و شایدبیشترپدروپسرهای روزگارما-11

  • پدر:پسرم سلام.انتظارات بیستگانه من اینهاست.قصدم هم خیرتوست.پس اصراردارم.1.جدی گرفتن کار(درشرکت )وپس انداز و پرداخت اقساط و خرید مایحتاج زندگی کاری و مشترک.2. اضافه کاری برای خریدماشین و البته رعایت قانون در رانندگی.3.ادب واخلاق حسنه در قبال خانواده و خانم و دیگران.4.هیچ وقت برای خوب شدن و خوب ماندن، گرویی و پاداش نخواستن.5.قطع رابطه با فوتسال پول خور و بی درآمد.6.خاتمه دادن به این وضعیت که همیشه پول لازمی.7.تمرین حرف زدن و رعایت حوصله درگفت وگو خصوصادرخانواده.8.تلاش برای اعتمادسازی ازطریق صداقت ،شفاف سازی و همراهی با برنامه های خانواده.9.اجرای برنامه ثابت قرآن خوانی و ترجمه در منزل.10.جدی گرفت,بعضی,شایدبیشترپدروپسرهای,روزگارما ...ادامه مطلب

  • بعضی و شایدبیشترپدروپسرهای روزگارما-12

  • پدر:سلام.قسط تان را بموقع بپردازید.فراموش نشود.پسر:ندارمپدر:یعنی قسط هارا من بایدبدهم؟پسر:ماهیانه ام بهم ندادینپدر:ماهیانه اول برج است. پسر:سلام الان ماشینو بیام بردارم..تاشب میارم سریع..پدر:ماشین نمی دهم.پسر:سلام امشب شب شهادت امام صادق..امشب که دیگه ماشینو میدین برم..هیاته ماباین هیاته خوگرفتیم بزارین بازم برگردم مثل قبل باهمین هیاتاباشم بهترهالانم کلان بازیکنامو دادم رفتن فعلا تاببینم چیکارشون کنم یعنی درحال حاظرتیم ندارم..فقط یه تایم دارم..چون به مدیرشرکت قول دادم از۳مرداد برم شرکت کنارشپدر:اگه قولت قول باشه حرفی نیست.یک شرطش یا شرط فعلیش بازشدن چهره و حسن خلقه.حرفهای دیگری هم دارم که نیاز,بعضی,شایدبیشترپدروپسرهای,روزگارما ...ادامه مطلب

  • بعضی و شایدبیشترپدروپسرهای روزگارما-13

  • پسر:من ساعت ۹بااجازه میام ماشینو برمدارم برم تاجادوستم واسه کاره صحبت دارم باهاش..مدیرشرکتم درجریانه..پدر:ماشین نمی دهم.پسر:ای بابا شماچرا خب اذیت مکنیپدر:سلام.فکرکن.آقای سه نقطه بچه مردم بود.ناراحتی اش هم در حدی بود که دخترم طلاق خواست.و طلاق برات کردند.یک بارنازکتر از گل با من حرف نزد.درمدت خدمتم درحدود1000نفر زیرنظرم بودند.هیچکدام جز به احترام با من صحبت نکردند.آنها فقط قانونا موظف به حفظ احترام بودند.اما فرزند قانونی و خدا پیغمبری موظف به داشتن حرمت پدرومادر است.اذیت می کنی یعنی چه؟پدر:سلام.ساعت12 است.کجابی؟ نمی خواهی بیایی؟ پسر:معلوم نیست بیام خانهشمابهم میگی که مامخایم تا۶وایستیم وگرنه م,بعضی,شایدبیشترپدروپسرهای,روزگارما ...ادامه مطلب

  • بعضی و شایدبیشترپدروپسرهای روزگارما-9

  • پسر:سلام خوبین..ماشینو میتونم بیام بگیرم بایدبرم پایگاه...بعدام شب اگه خانمم بیاد باهم بریم بیرون..پدر:ماشین لازم است.پسر:تاچن لازم داری شما..پدر:یک هفته است گفته ام بایدباهم صحبت کنیم.تحویل ماشین هم منتفی ست.زن و شوهرهای زیادی بدون ماشین شخصی می روند گردش.پسر:خخخ به مامان گفتم فایده نداره...بچسب به,بعضی,شایدبیشترپدروپسرهای,روزگارما ...ادامه مطلب

  • بعضی و شایدبیشترپدروپسرهای روزگارما-6

  • پدر:سلام.جوری برنامه بچینید که امشب یک ربع به هفت اینجاباشیدتاافطاربرویم دعوتی. پسر:سلام من امشب بازی نیمه نهاییمه چجوری برنامه بچینم خب به اینام گفتم من ازدورور پیش به مامان گغته بودم پدر:برنامه ها را قدری جابجاکنیدمی شود.آنهاهم "اینا"نیستند.مادرخانم اند. یاخانواده خواهر خانم اند. پسر:من ازدوروز پی, ...ادامه مطلب

  • بعضی و شایدبیشترپدروپسرهای روزگارما-7

  • پدر:تشریف بیاورید. پسر:سلام من بازیم شدساعت ۹ تاخیرخورده..چون روزعیده.. پدر:خوب ماشین را بیار چون لازم است. پسر:من الان بیرون شهرم...چجوری بیام...بازی تمام شدمیام سریع.. پدر:بیرون شهر چکارمی کنی؟ ازصبح ماشین دستت بوده. بعداز 4 رفته ای که 6 مسابقه دارم.حالا می گویی افتاده 3 ساعت بعد.بعدهم لابد تا 11ن, ...ادامه مطلب

  • بعضی و شایدبیشترپدروپسرهای روزگارما-8

  • پسر: مخاین دیگه خانه نیام راحت شین...بهتره پدر:من چنین چیزی نگفتم.اتفاقا ماناراحتیم که خانه نمی آیی.می گویم برویم جایی راحت باهم حرف بزنیم.نه این خانه.نه شهرک غرب. ضمنا همین حرفت تایید حرف ماست.تو دنبال بهانه ای برای بیرون بودن.با کیهابودن؟خداعالم است.اما یقینا داری اشتباه می کنی. پسر:هیچ عیبی نداره, ...ادامه مطلب

  • بعضی و شایدبیشترپدروپسرهای روزگارما-5

  • پدر:سلام.تردیدکرده ام در درستی ترک تحصیلت.باهم صحبت می کنیم.پسر:یه ۳۰تومن میشه برام بفرستین امدم حایی ده تومن داشتم گم شد توجیبام نیست ندارم برگردمپدر:دسترسی به اینترنت نداریم.خانه هستم.رسیدی بیاکرایه را دستی بگیر بده راننده .یادت رفته سویچ قفل پدال راببری.قفل پدال کنی گرفتارمی شوی.اگرشب ماندی ماشین, ...ادامه مطلب

  • بعضی و شایدبیشترپدروپسرهای روزگارما-3

  • پدر:سلام.برگرد.پسر:برگردم چیکارکنمپدر:برگردبنشین.پسر:بازکه لج کردی سوییچو بردین..سوییچ کجایه توماشین چیزی دارم.. پدر:چی داری؟ اگرمنظورت وسائل ورزشی ست این چهارروزه که خواهرت هم اینجاست وقت سالن رفتن نیست.بعداز تعطیلات هم با گهگاه استخرموافقم نه سالن.پسر:من به هیچی کارندارم به خودم کاردارم کاپشنم توم, ...ادامه مطلب

  • بعضی و شایدبیشترپدروپسرهای روزگارما-4

  • پدروپسرهای مدرن با هم حرف نمی زنند.پیامک می زنند. پدر:سلام.قرارنیست تااین ساعت بیرون باشیپدر:سلام.بیاخانه.آن شاالله می رسند.بیاکه خانمت راهم ببینی.اگرمی خواهیدصحبتی باهم بکنید و بتوانیم خوب و خوش برویم خانه دایی ات. پدر:سلام.سالروزازدواجتان مبارک.یک پیام تبریک برای خانمت می فرستادی. پدر:سلام.کجایی؟ت, ...ادامه مطلب

  • بعضی و شایدبیشترپدروپسرهای روزگارما-1

  • پسر:بلیط استخراگه میدن یه چن تابیارین برام..اگه استخر... بده بهترهسلام اگه میشه ۲۰۰بفرستین نصف پول شهریه متغیر مو بدم الان مخام گواهی بگیرم نمیدن بهم..بازبقیشو توخرداد میدم..پدر:شهریه متغیرراقبلاداده ام.پسر:نه شهریه متغیر مو ندادم اونکه گفتم مال سنواتمه..میخاهین عکسشو تلگرام بفرستم دروغ ندارم بگمنمخ, ...ادامه مطلب

  • بعضی و شایدبیشترپدروپسرهای روزگارما-2

  • دوستی که ضمنا می دانستم هم دستی به قلم دارد و هم تاحدود یک سال پیش مسئولیت داشته ،بعداز بخش اول این نوشته چیزهایی برایم و برای بارگذاری فورواردکرد که لازم بود ازخودش اجازه مجدد بگیرم.چون رویم به رویش باز بود زنگ زدم و گفتم:مردحسابی خجالت نمی کشی  این چیزها را فرستادی؟ گفت: کار از این حرفها گذشته برا, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها