استاد میرزا ملااحمد آینه فضل و فروتنی(7)

ساخت وبلاگ

شاهنامه ، شیوه ای برای نگرش به جهان

در زمره آثار پژوهشی میرزاملااحمد کتابی است به نام بیا تا جهان را به بد نسپریم . وی شاهنامه را پیام اخلاقی یک حکیم تلقی می کند و می کوشد از قابلیتهای اثر گرانبهای حکیم ابوالقاسم فردوسی در شناساندن شیوه درست نگرش به جهان و امور گوناگون آن و یافتن خط مشی درستِ زیستن در این جهان ، خود و خوانندگان را برخوردار گردانَد. بنا به باور ملااحمد ، پژوهشگران این شاهکار ناتکرار ملی ، بیشتر مفتون فخامت و بزرگی آن گشته ، به گنج ها و درخشش باطنی آن کمتر توجه کرده اند و در تعیین ارزشهای والای دُردانه های گران بهای این اقیانوس نظم یعنی اندیشه های بلند اخلاقی شاعر ، توجه جدی ننموده و به اشاره ها بسنده کرده اند ( میرزا ملاحمد ، بیا تا جهان را به بد نسپریم ، تهران ، امیرکبیر، 1388، ص7) .

ملااحمد را باید از جمله دانشمندانی در شمار آورد که معتقدند بسیاری از آثار گرانسنگ ادب پارسی از لون و از نوعی اند که به رغم پدید آمدن در گذشته ، به قولی به رغم دیروزی بودن می توانند پاسخهایی کارآمد به سوالهای امروزی ارائه کنند چرا که ریشه در خاک بارآور حکمت و ادب اسلامی و تمدن ساز ایرانی دارند . وی معتقد است پیدایش شاه اثری چون شاهنامه فردوسی مدیون محیط فرهنگی دوران سامانیان می باشد . اکثر دانشمندان ، به حق ، دولت سامانیان و وضع پیشرفت اقتصاد کشور را در عهد حکمرانی آنان از عوامل اساسی رواج ادبیات و فرهنگ دانسته اند . دولت سامانیان از تواناترین و بانظام ترین دولتهای ایرانی و اسلامی و جهانی است که در سلسله دولت داری باستانی مردمان ایرانی تبار چون حلقه ای زرین جلوه گر می شود. در تاریخ دولت داری جهان کمتر حکومتی را می توان پیدا کرد که مانند سامانیان در یک مدت کوتاه سرزمینی را که بر اثر هجوم های ویرانگر بیگانگان و حمله های تاراجگرانه بادیه نشینان ویران و پریشان گشته بود ، با سیاستی عادلانه و عاقلانه به کشوری شکوفا و پیشرفته و سازمان یافته تبدیل کرده باشد . تنها به شرافت و برکت دولت سامانیان ، به ویژه کوشش و تلاشهای دولتمردان نامی آن چون اسماعیل سامانی و نصر بن احمد ، شهرهای بزرگ و آباد بخارا ، سمرقند ، فرغانه ، خجند ، مرو ، نیشابور ، بلخ و ری از نو گسترش پیدا کرده ، به مرکز های اقتصادی و تجارتی تبدیل شدند ، دهات و روستاهای اسروشنه ، بوتمان ، شامان ، چغانیان ، رشت و ختلان ، با اشیاء و کالاهای گران بهای خود شهره جهان گشتند (بیا تا جهان را به بد نسپریم ، ص15 و 16) .

به نظر ملااحمد ، شاهنامه در اصل در دورانی شکل گرفته است که می توان آن را دوران پربار گفت و گوی تمدنها دانست. در واقع دوران سامانیان ، زمان پیشرفتهای کلی ساحه های گوناگون علم و فن ، تجارت و کشاورزی ، اقتصاد و فرهنگ خراسان و ماوراء النهر بود . دانشمندان در محیط سازگاری که آماده شده بود ، به آموزش ژرف علم و دانش مردمان گوناگون عالم ، به ویژه یونان و روم باستان ، هند و چین قدیم پرداخته ، مهم ترین آثار آنان را به زبان های عربی و فارسی ترجمه کردند ، که این باعث ماندگاری آنها هم شده است . آنان با نیرو و هوش خود ، گنجینه علم و دانش گردآمده بشر تا آن زمان را غنی گردانیده ، در هر ساحه علم کشفیات و اختراعات زیادی کرده اند . کشفیات و دستاوردهای علمی آنان در قرون بعد مورد استفاده دانشمندان خلق های دیگر عالم به ویزه اروپایی ها قرار گرفته ، یکی از عامل های اساسی پیشرفت علم و فرهنگ در قرون وسطی گشته است (همان ، ص18 و 19) .

به نظر ملااحمد ، شاهنامه از آن روی می تواند آینه ارزشهای جهان شمول فرهنگی و تمدنی باشد که ابتدا بر پایه ارزشهای اعتقادی و اخلاقی شکل گرفته و می تواند دل نموده ی خود را در مسیرهای روشن و سبز تکامل انسانی هدایت کند . این وجهی است که توانسته توجه همه شاهنامه دوستان و شاهنامه پژوهان را از زمانهای نزدیک به زمان خلق شاهنامه تا امروز به خود جلب نماید .

سعدی شیرازی فقط همان بیتی را از شاهنامه مورد تایید و تاکید قرار داده است که دارای مضمون والای اخلاقی است :

چه خوش گفت فردوسی پاکزاد / که رحمت بر آن تربت پاک باد

"میازار موری که دانه کش است / که جان دارد و جان شیرین خوش است" (همان، ص24) .

خاورشناسان آلمانی از جمله گ. شدر به اندیشه های اخلاقی و بشر دوستانه فردوسی توجه نموده ، به این نتیجه رسیده اند که " ایده انسان دوستی در ادبیات کلاسیک فقط در شاهنامه به اوج قله فلسفی رسیده است " (همان) .

اندیشه های اخلاقی فردوسی در شاهنامه ، به ویژه توجه خارشناسان فرانسوی را بیشتر جلب نموده است . از جمله شاعر رمانتیک و دانشمند معروف قرن نوزدهم میلادی فرانسه سنت بیاو تاکید کرده است که در سراسر شاه اثرِ فردوسی " روحیه حکمت ، برتری عدالت و نیکی چون رشته سرخ می گذرد " (همان ، ص25) .

از دانشمندان هند و پاکستان اولین پژوهشگری که به فردوسی و شاهنامه او توجه نشان داده است ، شبلی نعمانی می باشد . او در قسمت های گوناگون شعر العجم بر ارزش والای اخلاقی شاهنامه با دلیل تاکید نموده است : شاهنامه مشتمل است بر بسیاری از اخلاق و حکمت و موعظه . سخن اینجا است که او آنها را بدین خوبی و لطافت بیان نموده که در طرز و اسلوب ادایی شاعرانه تغییری راه نیافته و لطمه ای به آن وارد نشده است (همان) .

میرزا ملااحمد در بررسی خصلت های حمیده انسانی چنان که در شاهنامه فردوسی بازتاب یافته است ابتدا مقوله خرد و خردمندی را مورد تامل قرار می دهد ، چرا که یکی از موضوع های مهم در سراسر شاه اثر حکیم ، خرد و خردمندی است . خرد و خردمندی چون رشته ای زرین اندیشه های گوناگون بشردوستی شاعر را پیوند می زند . خرد در شاهنامه سنگ محکی است که ماهیت و منزلت شاهان و حاکمان ، قهرمانان و پهلوانان ، سپاهیان و هنرمندان ، موبدان و دانشمندان و طایفه های دیگر انسان های اساطیری و تاریخی را ظاهر می نماید و مقام و مرتبه آنها را در جامعه تعیین می کند (همان ، ص43) .

در شاهنامه ستایش و بزرگداشت خرد جایگاه بسیار مهمی را داراست. فردوسی برای این غریزه بی نظیر انسانی اهمیت زیادی قائل بوده در سراسر اثر به آن توجه زیاد نشان می دهد . بی سبب نیست که در سرآغاز شاه اثر که به نعمت پروردگار عالم اختصاص داده شده است ، فردوسی از صنعت و آفریده های خداوند پیش از همه فقط خرد را انتخاب و بر آن تاکید نموده ، حتی در مصراع اول نخست بیت مثنوی جای می دهد :

به نام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه برنگذرد (همان ، ص44) .

در ادامه این سخن ، ملااحمد به منزلت خصلتهایی چون نیکی و نیکوکاری ، وطن دوستی ، عدل و داد ، راستی ، دوستی ، سخن و سخنوری و بالاخره کوشش و کار در شکل گیری اخلاق پسندیده در انسان پرداخته است (همان ، صص56-110) .

وی ، برای تامین جامعیت سخن ، مذمت خصلت های بد از منظر شاهنامه فردوسی را از نظر دور نمی دارد و می گوید : در اخلاق ایران باستان سه اصل نیکی جایگاه اساسی داشته و در اوستا با شعار "پندار نیک ، گفتار نیک ، رفتار نیک" تایید شده است . فردوسی این شعار را در شاهنامه با شیوه های مختلف شرح و توضیح داده است . او هر آنچه را که با این سه اصل مثبت مخالف است به بدی منسوب می داند . یعنی رفتار و پندار زشت را او بدی می شمارد :

هر آن کس که اندیشه ی بد کند / به فرجام بد با تن خود کند

رخ مرد را تیره دارد دروغ / بلندیش هرگز نگیرد فروغ

کسی کو بود پاک و یزدان پرست / نیارد به کردار بد هیچ دست

خصلت های بد انسان را فردوسی به دیوان که در اساطیر ایران باستان در اوستا و آثار زبان پهلوی و همچنین آثار شفاهی مردم رمز زشتی و ناپاکی اند ، مانند کرده است . شاعر در ضمن صحبت انوشیروان با وزیرش بزرگمهر ده خصلت زشت را ده دیو می شمارد :

بدو گفت کسری که ده دیو چیست / کز ایشان خرد را بباید گریست

چنین داد پاسخ که آز و نیاز / دو دیوند با زور و گردن دراز

دگر خشم و رشک است و ننگ است و کین / چو نمام و دوروی و ناپاک دین

دهم آنکه از کس ندارد سپاس / به نیکی و هم نیست یزدان شناس(همان ، ص111و 112) .

بنا به ابیاتی که ملااحمد از سروده حکیم فردوسی نشان کرده است ، بدی هیچ گاه نیکی به بار نخواهد آورد و بدکار به فرجام بدی می بیند . بنا بر این انسان باید همیشه از بدی دوری جوید و نیکی و نکوکاری را پیش گیرد. دیگر آنکه ، از بدی هیچ کس آبرو به دست نیاورده است و آن فقط بدنامی می آورد :

ز کردار بد بر تنش بد رسید / مجو ای پسر بند بد را کلید

چه جویی بدانی که از کار بد / به فرجام بر بدکنش بد رسد

مکن بد که بینی به فرجام بد / ز بد گردد اندر جهان نام بد

از اینجا است که در شاهنامه به تکرار بدی نکردن تلقین و تشویق می شود :

چنین است کیهان ناپایدار / درو تخم بد تا توانی مکار

بیا تا جهان را به بد نسپریم / به کوشش همه دست نیکی بریم (همان ، ص113) .

آنچنان که ملااحمد تبیین کرده است ، در بین خصلت های بد که مورد مذمت فردوسیِ حکیم قرار گرفته ، ظلم و ستم ظهوری بیش داشته ، در شاهنامه با عدل و داد در تضاد قرار گرفته است . فردوسی که همیشه عدل را ستایش کرده است ، همواره ظلم را مذمت نموده است .

در شاهنامه بیش از همه ظلم و بیداد شاهان و حاکمان تصویر گردیده ، آن سبب کار اساسی خرابی کشور ، بینوایی و بیچاره حالی مردم ، زوال دولت ها و از بین رفتن آنها قلمداد شده است . جمشید پس از هفتصد سال حکمرانی چون به بیدادگری روی می آورد ، از پشتیبانی مردم محروم می گردد و این باز هم باعث به تخت آمدن یک شاه ظالم ضحاک بیدادگر می شود . ولی ظلم و ستم ضحاک هم منجر به هلاکت او می گردد .

ظلم و بیدادگری شاهان همه گونه نیکی ها را نهان نموده کشور را خراب می سازد . از نگاه فردوسی ، ظلم شاهان نه تنها وضع مردم و جامعه را بد و ناگوار می کند ، بلکه به عالم حیوانات و نباتات و عموما طبیعت و محیط هم تاثیر منفی می کند . از ظلم و بیدادگری بر مردم ، طبیعت نیز رنج می برد :

ز بیدادی شهریار جهان / همه نیکویی باشد اندر نهان

نزاید به هنگام در دشت گور / شود بچه ی باز را دیده کور

نپرد ز پستان نخجیر شیر / شود آب در چشمه خویش قیر

شود در جهان چشمه آب خشک / نگیرد به نافه درون بوی مُشک (همان ، ص 114) .

در بین خصلت های مذموم شمرده شده در شاهنامه یکی از انواع ظلم ، ظلم به حقیقت و راستی است و آن دروغ و دروغ گویی است . به نظر ملااحمد ، دروغ و دروغگویی چنانکه در اثر فردوسی تعریف گردیده با ظلم و ستم رابطه دارد. فردوسی شخصی را که از راستی دور شده و دروغ گویی را پیش گرفته است ، ستمگر می نامد :

دگر آن که گفتا ستمکاره کیست؟ / بریده دل از شرم و بیچاره کیست؟

هر آن کس که او پیشه گیرد دروغ / ستمکاره ای خوانمش بی فروغ

فردوسی دروغ را برای همه قشرهای مردم ناشایسته می داند . چه شاه و وزیر ، چه سرباز و کشاورز باید از دروغ حذر کند .

دروغ آنکه بی رنگ و زشت است و خوار / چه بر پایکار و چه بر شهریار

دروغ به خصوص برای شاهان بسیار زیان آور است و باعث رفتن آبروی آنان می گردد :

زبان را مگردان به گرد دروغ / چو خواهی که تخت تو گیرد فروغ

چرا که شخص اگر به دروغ و دروغ گویی عادت کند ، روی خوشبختی واقعی را نخواهد دید :

اگر جفت گردد زبان و دروغ / نگیری ز بخت سپهری فروغ

شخص دروغ گوی حال زبونی و جُبنی دارد که باعث تاسف است و رقت انگیز می گردد :

سخن کژی گفتن ز بیچارگی است / به بیچارگان بر بباید گریست

فردوسی دروغ را به آتش بی فروغ و بی نور مانند می کند که از آن سودی عاید نمی گردد :

ندانید گفتن سخن جز دروغ / دروغ آتشی بد بود بی فروغ

از این رو شاعر دروغ نگفتن و به راستی گرویدن را ترغیب و تشویق می نماید :

به گرد دروغ ایچ گونه مگرد / چو گردی بود بخت را روی زرد

فردوسی حتی دروغ را سبب کارِ زوال دولت داری و حکومت شاهان و امیران می داند :

تو بردی از این پادشاهی فروغ / همی چاره جستی و گفتی دروغ ( ر.ک. همان ، ص 118 و 119) .

کاهلی ، حرص ، بخیلی و خسیسی ، کبر و غرور ، و تندی خصلتهای دیگری هستند که در مذمت آنان فردوسی حکیم داد سخن داده و ملااحمد با ذکر شواهدی از سخن فردوسی نسبت به تبیین دیدگاه فردوسی اقدام نموده است (ر.ک.همان ، صص120-130).

ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 83 تاريخ : شنبه 13 اسفند 1401 ساعت: 2:51