انگلیس ، مشروطه و بسته ریز سیاستی

ساخت وبلاگ

انگلیس ، مشروطه و بسته ریز سیاستی

هنگامی که تنش های ناشی از استبداد صغیر محمدعلی شاهی زمینه را برای ورود مشروطه از فاز سیاسی به فاز نظامی آماده کرد ، رهبرانی وارد میدان شدند که یا نسبت به انگلیس سمپاتی داشتند یا نسبت به روسیه . در این مرحله که بعضا تعبیر به مشروطه دوم هم شده ، چهر هایی مثل صمصام السلطنه بختیار و سردار اسعد بختیاری که زمینه گفتگو با انگلیس داشتند اختیاردار میدان بودند. گفته می شود سپهدار تنکابنی که یکی دیگر از سران بوده ، با روسیه چنین رابطه ای داشته است . در این بین سردار اسعد فعال تر از دیگران عمل کرده است. او پیش از آن که به اروپا برود با برخی از نمایندگان سیاسی انگلستان روابط دوستانه داشت . نقل شده که وی در لندن با هاردینگ وزیرمختار سابق انگلیس در ایران که از پیش سابقه دوستی داشت ، محرمانه دیدار کرد و با تشویق انگلستان به ایران آمد تا رهبری بختیاری ها را در مبارزه با استبداد محمد علی شاهی بر عهده بگیرد . از نوشته های ابراهیم صفایی می توان دریافت که صمصام السلطنه به دو دلیل با محمد علی شاه و استبداد او درافتاد و از مشروطه حمایت کرد : ا . تحریک های برادر کوچکترش که در این زمان در پاریس بود و به گفته این نویسنده با عوامل و نمایندگان سیاسی انگلستان ارتباط داشت . 2 . کینه وی از محمد علی شاه به دلیل عزلش از مقام ایلخانی بختیاری (انقلاب مشروطه ، ص 86و87) .

در بحبوحه تحولات مشروطه این مشی ثابت انگلیس بوده است که سیاست ورفتارش را به تناسب و اقتضا تغییر می داده است . نیز ، هم با مشروطه ای ها رفاقت و حمایت می ورزیده است و هم با مستبدین . و از این طریق هم از مشروطه حمایت می کرده و هم از محمدعلی شاه . انگلیس در ایجاد دوستی با سردارهای ذی نفوذ به این نکته توجه داشته که با هزینه کم یشترین سود را از آنِ خود کند و در حفظ پیوند با دو طرف اهرم های هدایت امور را در دست خود نگه می داشته است. یک نمونه آن در لو دادنِ سالارالدوله به چشم می خورد . سالارالدوله حاکم کردستان و فرزند مظفرالدین شاه آرزو داشت که به جای محمدعلی میرزا ولیعهد شود و به تخت بنشیند. در این ماجرا محمدمهدی سردسته آزادیخواهان از تهران به منطقه غرب دعوت شد . او و پیروانش در کنسول خانه انگلیس در کرمانشاه بست نشست. نامه ای به دست آمد از سالارالدوله به او که :

تهران آشفته است . از آذربایجان یک دسته روانه گردیده اند . اگر شما هم حس اسلامیت دارید همراهی کنید . من نیز همین روزها روانه خواهم گردید .

کنسول انگلیس این نامه را به دست آورده به تهران فرستاد . جنگی شد در نهاوند و با هزیمت سالار الدوله کشاکش بر سر تاج و تخت خاتمه یافت . سالارالدوله هم ابتدا به کنسولگری انگلیس پناهیده بود (تاریخ مشروطه ایران ، ص 368و369) . این دوگانگی و تولرانس میان دو موضع ، دو فرد ، دوجریان متضاد را می توان از ویژگی های سیاست انگلیس تلقی کرد ؛ اصلی در رفتار سیاسی که یک نمونه آن را در قرارداد 1907 انگلیس و روسیه دیده ایم. در 31 اوت 1907 (9شهریور1286) با توجه به افزایش قدرت و خطر آلمان برای منافع این دو کشور ، نمایندگان آنها معاهده ای تنظیم کردند که تقسیم کننده ایران به دو منطقه نفوذ بود و عامل اصلی تضعیف مشروطه شد (ایران دوران قاجار ، ص 103و104) .

بخشی از برنامه های مورد نظر انگلستان از طریق انجمن های فراماسونری و اعضا و گرایش های آنان به همگامی و پیروی از غرب پیش می رفت و در چنین جمعی نوعا افرادی به چشم می خوردند که به نحوی صاحب نام و برخوردار از حسن شهرت و طبیعتا ذی نفوذ بودند . به نوشته اسماعیل رائین در کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران ، جلد دوم ، صفحه 195 ، سعدالدوله ]میرزاجوادخان[ در بلژیک به عضویت لژفراماسونی در آمده بود و سیدنصر الله ]تقوی[ ، امین الضرب ]حاج محمدحسین[ و تقی زاده ]سیدحسن[ هر سه عضو لژفراماسونری بیداری ایرانیان بودند ( بازخوانی روزنامه شیخ فضل الله ، ص80) . سعدالدوله که سابقه سفارت در بلژیک هم داشت ، تا روز فتح تهران توسط مشروطه خواهان نخست وزیر ایران بود. امین الضرب از خانواده های خوش نام و ذی نفوذ در بین اهل تجارت و بازار بود. و تقوی و تقی زاده هر دو از اصحاب فرهنگ و ادب و اندیشه بودند.

تقی زاده در آلمان که بود به نشر نشریه کاوه اهتمام داشت و "کاوه" تریبونی بود برای ترویج پژوهش در باره تاریخ و ادبیات ایران و فرهنگ مدرنی که از الگوی اروپایی الهام گرفته بود . دوره دوم نشریه کاوه هم بیشتر به مضامین میهن دوستانه ، غیر مذهبی و اصلاح طلبانه می پرداخت و از این عقیده تقی زاده پیروی می کرد که به جز در مورد ترویج زبان فارسی ، ایران باید از الگوهای غربی پیروی کند تا پیشرفته و مستقل شود (ایران دوران قاجار ، ص 118و119) . تغییرات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی که تقی زاده تحت تأثیر افکار غربگرایانه دنبال می‌کرد باعث شهرت او از همان دوران جوانی شد. افکار متجددانه و حضورش در فراماسونری او را بیش از پیش با کشورهای اروپایی هم‌جهت کرد. حضور او در اروپا و فعالیت‌هایش مانند تدریس زبان فارسی در آن جا نیز در راستای خدمت به انگلستان بود زیرا آشنا شدن انگلیسی‌ها با خصوصیات فرهنگی ایرانیان در برنامه‌های استعماری انگلستان دنبال می‌شد. با اعلام مقابله محمدعلی شاه با مشروطه ، تقی‌زاده برخلاف رویه گذشته‌اش نمایندگان را به آرامش دعوت می‌کرد . با شروع درگیری ، گرچه تقی‌زاده در یک چرخش موضع دیگران را به مقابله با شاه و استبداد دعوت می‌کرد ، خود و جمعی از پیشروان مشروطه مانند سید عبدالرحیم خلخالی، معاضدالسلطنه و میرزا علی‌اکبرخان دهخدا و قریب هفتاد نفر دیگر به سفارت انگلیس پناهنده شدند و تحت‌الحفظ تا بندرانزلی برده شده و از آن جا به باکو رفتند و این در حالی است که تعدادی از مشروطه‌خواهان مانند ملک‌المتکلمین و میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل در پارک اتابک کشته شدند. دوران استبداد صغیر با حادثه به توپ بستن و انحلال مجلس شورای ملی به دستور محمدعلی شاه آغاز شد و با برقراری حکومت نظامی همراه بود. با این که طی این جریان نمایندگان و روزنامه‌نگاران مشروطه‌خواه در تهران دستگیر، اعدام و یا فراری شدند اما در سایر نقاط ایران مشروطه‌خواهان به مقابله با محمدعلی شاه برخاستند. مشروطه‌خواهان تبریزی، گیلانی و بختیاری از پیشگامان این قیام بودند که توانستند تهران را فتح کنند. سید حسن تقی‌زاده پس از حدود یک سال حضور در اروپا در ذیحجه 1326ق / دی ماه 1287ش و در اوج قیام مردم تبریز به رهبری ستارخان و قریب‌الوقوع بودن فتح تهران توسط مشروطه‌خواهان، با توصیه ادوارد براون به ایران و تبریز بازگشت و در سخنرانی خود در انجمن ایالتی برخلاف مشی گذشته خود، مبارزان آذربایجانی را از هرگونه تندروی و تعدی بازداشت. این برخورد او بی‌ارتباط با سیاست‌های روسیه و انگلستان در مورد ایران نبود. این دو کشور طی قرارداد 1907م / 1286ش در مورد ایران به توافق رسیده بودند و از سلطنت محمدعلی شاه در برابر مجاهدین حمایت می‌کردند.("زندگی و فعالیتهای سیدحسن تقی زاده").

در مقابله دولت با مشروطه ، محمدعلی شاه گاه روی اختلافات بین مجاهدان حساب باز می کرد و امیدوار بود که اختلافات موجود مثلا بر سر سوابق ستارخان ، یا تعلل باقرخان در دفاع از مشروطه که همراه می شد با جانبداری وی از علمای مخالف مشروطه و بعضا برتر شمردن خود بر ستارخان - بتواند در صفوف مجاهدان تفرقه ایجاد کند. در مورد ستارخان شبهاتی بر سر پیشینه لوطی گری وی و تعلقش به شاخه شیخیه لوطی ها وجود داشت و اینکه بابی ها شیخیه را پدران روحانی گروه خود می خواندند . تقی زاده در گزارش خود از مشروطه ، به وجود شبهاتی در شخصیت ستارخان اشاره کرده و البته با اطلاق چنین نسبتهایی به او موافق نبوده است ( ر. ک . زمینه انقلاب مشروطیت ایران ، ص 120و121) . از سویی بنا به یک تحلیل - بین مجاهدین مشروطه ، شاخه های خاصی مثل شاخه لیبرالی فراماسونی نیز حاضر و فعال بودند. حاج میرزا حسن مجتهد که یکی از پیشگامان مشروطه خواهی بود ، در پی مواضع دین ستیزانه مجاهدین که در واقع مهره های اصلی آنها اعضای "انجمن غیبی" ]حرکتی که میرزامحمد علی تربیت بین آنها محوریت پیدا کرده بود[ ، از اعمال و رفتار مجاهدین تبری جسته به مخالفت با عملکرد آنان پرداخته بود . لذا مجاهدین مردم را علیه او تحریک کرده و مشارالیه بالاجبار تبریز را به واسطه تهدید مجاهدین ترک کرده بود ( زندگی و زمانه سیدحسن تقی زاده ، ص66و67) . می توان گفت مجاهدین جمعیت یکدستی نبودند و همین می توانست زمینه اختلاف افکنی بین آنها را در بر داشته باشد. در واقع مجاهدین گروهی از مشروطه خواهان بودند که مرام اشتراکی داشتند . اینان دو دسته بودند : گروهی که پس از آغاز نهضت از طرف کمیته با سلاح و مهمات به ایران فرستاده شدند . آنها ایرانیانی بودند که عضو کمیته بوده و سالها در قفقاز به سر می بردند . گروه دیگر ، تعدادی از مردم تبریز بودند که انجمنی به نام مرکز غیبی تشکیل داده و داوطلبان را فنون رزم می آموختند . این دو گروه مرام یکسانی داشتند و مرامنامه آنها اقتباسی بود از مرامنامه کمیته سوسیال دموکراتهای روسیه ( تاریخ مشروطه ایران ، "مقدمه ناشر" ، ص17) .

در این بین از نشانه های دقت و حرکت مینیاتوری کارگزاران سیاست خارجی انگلیس این است که آنها مثلا در حوزه روابط بین الملل همواره ملاحظات رقابت و رفاقتِ توأمان با روسها را در نظر داشته اند ؛ چرا که در عین حال روسیه را کشوری اروپایی و خویشاوند در شمار می آوردند . به نقل کسروی ، بعد از شکست مجلس در بمباران و به توپ بسته شدن ،

برخی از نمایندگان دارالشوری ، از تقی زاده و دیگران که خود را به اروپا رسانیده بودند از دولت انگلیس درخواست یاوری به مشروطه ایران می کردند . در اینجا بود که روزنامه تیمس ]یا تایمز[ به ایشان پاسخ داده می گفت :

"انگلیسیان با روسیان اگر چه در آسیا راه همچشمی و کشاکش می پویند در سیاست اروپایی همدست و همراه می باشند و پیمانها در میان می دارند و هرگز نخواهد شد که بپاس دلخواه آزادیخواهان ، دولت روس را رنجیده گردانند" (تاریخ مشروطه ایران ، ص 797و798) .

در واقع ، انگلیس به همراهی با روسیه برای ایستادن در برابر آلمان همعصر مشروطه نیاز داشت . با توجه به اوضاع سیاسی اروپا در آن زمان بخوبی می توان دید که سیاست خارجی انگلستان ، کنار آمدن با روسیه و حل اختلافات سیاسی با آن کشور بوده است تا از این طریق جبهه متحدی را در مقابل توسعه طلبی آلمان تشکیل دهند و چون سیاست روسیه در ایران بر طرفداری از محمد علی شاه و سرکوب مشروطه خواهان استوار بود ، انگلستان نیز بناچار از حمایت مشروطه خواهان چشم می پوشید و همان سیاست روسیه را در پیش می گرفت ( همان ، ص 21) .

البته حکومت عثمانی نیز در آن زمان گاهی در موضع حمایت ضمنی از مشروطه قرار می گرفت. تقی زاده در زمینه انقلاب مشروطیت ایران (ص85) نقل می کند :

از آثار جنبش علنی تحصن عده ای از محترمین بود در سفارت عثمانی که مدتی در آنجا ماندند ولی نتیجه ای نداد و دولتیان در ضمن اقدامات شان بر ضد متحصنین مقداری مار به باغ سفارت انداختند !

در این بین محمدعلی شاه با این باور که انگلیس صادقانه و مجدانه بنا بر حمایت از او دارد ، از قبول پناهندگی بعضی در سفارت انگلیس پس از بمباران مجلس گله کرد. او در تلگرامی به شاه انگلیس نوشت :

دسته ای از آشوبگران را ظل السلطان برانگیخته می خواستند مرا از تاج و تخت بی بهره گردانند و چون من به سرکوفت آنان برخاستم سفارت انگلیس غلامان خود را فرستاده آشوبگران را به پناهیدن سفارت می خواند و این خود دست یازیدن بکارهای ایران می باشد (تاریخ مشروطه ایران ، ص667) .

طی این تلگرام ، محمدعلی شاه شکایت کرده بود که شارژدافر انگلیس اشرار را به سفارت راه داده است . به دستور شاه سفارت را محاصره کردند که دیگر کسی نرود . شاه انگلیس جواب تندی داد و اظهارات شاه را رسماً "خلاف حقیقت" خواند و تقاضای عذرخواهی وزیر خارجه و وزیر دربار در لباس رسمی کرد . شاه مجبور به قبول شد و وزرا به سفارت رفتند و عذرخواهی کردند (زمینه انقلاب مشروطیت ایران ، ص99) .

در تبریز که به علت سابقه طولانی ولیعهدنشینی حکم مرکز دوم ایران را پیدا کرده بود ، قضایای مشروطه با التهابات بیشتری همراه می نمود . هاوارد باسکرویل که بعد از کشته شدن در دفاع از مشروطه ، شهید امریکایی تلقی می شد سال 1909م. با مجاهدان همراهی می کرد. داتی کنسول امریکا در بیست و سوم ژانویه به باسکرویل نوشت :

شاید این موضوع یک شوخی است که تو به امور مربوط به مواد منفجره نیروهای ستارخان و ملی گرایان رسیدگی می کنی !

باسکرویل به نصیحت داتی توجهی نکرد و به اتفاق مور روزنامه نگار ایرلندی آشکارا در کنار مشروطه خواهان قرار گرفت ( روابط سیاسی ایران و امریکا ، ص146 ؛ نیز ر. ک. همان ، "شهید امریکایی" ، صص145-148) .

انگلیس به وقایع تبریز توجه داشت . به قول کسروی :

چون روز بروز پافشاری تبریزیان بیشتر می گردید انگلیسیان خواه و ناخواه پروای آن می نمودند و اندک ارجی می گزاردند . و بدین سان می بود تا این فیروزی بازپسین پیش آمده ، دوچی تهی گردید و عین الدوله از کنار شهر برخاست و در این هنگام بود که انگلیسیان پروای بیشتر کردند (تاریخ مشروطه ایران ، ص798) .

انگلیس که در روزهای مشروطه خواهی به متحصنین مشروطه خواه در سفارت پناه داده بود ، در روزهای منجر به سقوط محمدعلی شاه در ژوئیه 1909/ تیر1288 از او حمایت قاطع کرد ؛ زمانی که اصفهان توسط انقلابیون آزاد شده بود و آنان به سمت تهران به راه افتاده بودند . بختیاری ها در تهران به انقلابیون شمال پیوسته بودند اما روس و انگلیس به فکر حفظ شاه بودند . با این حال ، به روایت سیدحسن تقی زاده :

اردوی مجاهدین گیلان و اردوی بختیاری از طرف اصفهان ، در واقع اردوهای ملیون به رغم تقلای شدید روس و انگلیس برای ممانعت آنان و قشون کشی روس و رسیدن آنها تا قزوین ، در 26 جمادی الاخری وارد تهران شدند و شاه در سفارت روس در زرگنده تحصن جسته و بحکم مجلس عالی از سلطنت خلع شد (زمینه انقلاب مشروطیت ایران ، ص 84) .

این در حالی بود که از مدتها پیش روسیه با استفاده از اهرم های سیاسی مقامات ایرانِ قاجاری را با خود در پیوند نگاه داشته بود. برای حفظ همین پیوند هم بود که از سال 1270 خورشیدی بانک استقراضی روس را در ایران دایر کرده بود تا با اهرم های مالی تصمیم گیری ها و گرایشات مقامات و شاهان قاجار را در کنترل خود نگاه دارد. در مورد نحوه عمل این بانک ، سیدحسن تقی زاده می گوید :

روسها پس از تاسیس بانک استقراضی روس در ایران که شعبه ای از وزرات مالیه روس بود و 30 میلیون روبل سرمایه داشت اعتبار سیاسی دایر کردند و به بزرگان و اعیان و ارباب نفوذ در مملکت و دربار قرض های هنگفت بدون محل داده و بدین طریق افسار آنها را در دست گرفته و مطیع مطلق خود می کردند . مدیونین مجبور بودند دائما به میل و تقاضای روسها کار کنند و نفسی بر خلاف آنها نمی توانستند بکشند و هر وقت حرکتی بر خلاف میل آنها می کردند فوراً طلب بانک را مطالبه می نمودند (زمینه انقلاب مشروطیت ایران ، ص90) .

بنا بر این ، شاه ظاهرا به روسیه وابستگی یا اعتماد بیشتری داشت و به سفارت روسیه پناهنده شد ( ایران دوران قاجار ، ص106) . پناهندگی محمدعلی شاه به سفارت روسیه را احمدکسروی این گونه روایت می کند :

روز آدینه بیست و پنجم تیر 1288 (27 جمادی الثانی 1327) پس از چند روز جنگ ، آرامش رخ داده . دو ساعت از روز گذشته از شمیران خبر پناهندگی محمدعلی میرزا در سفارت رسید و در همان هنگام از زینهارخواهی لیاخوف] اعزام شده از طرف تزار روس نیکلای دوم و حمله کننده با توپ جنگی به مجلس[ آگاهی آمد . آزادیخواهان از شادی تو گویی در پوست نمی گنجیدند (تاریخ هیجده ساله آذربایجان ، ص60) .

شاه خردسال ، احمدشاه به سلطنت رسید و تا بزرگ شدن او ، ناصر الملک که تحصیل کرده انگلیس بود نیابت سلطنت ایران را در اختیار گرفت ( ایران دوران قاجار ، ص106) .

ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1402 ساعت: 18:45