تشکل های واسط

ساخت وبلاگ

تشکل های واسط

در دوره قاجار بعضی انجمن های سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی از عوامل افزایش روشنگری مردم در زمینه فساد حکومت استبدادی بودند . پیش از آن که ایرانیان در این دوره به طور گسترده به اروپا بروند ، از انجمن های مزبور خبری نبود . انجمن معارف نخستین انجمنی بود که 54 تن از روشنفکران آن را با هدف گسترش معارف در ایران بنا نهادند . به نوشته مهدی ملک زاده (تاریخ مشروطیت ایران ، 1358، صص 239-243) اعضای انجمن از هر گونه اقدامی برای روشنگری مانند ساخت مدرسه و انتشار روزنامه کوتاهی نکردند . اما پس از آن ، انجمن های دیگری شکل گرفتند که در مورد حسن نیت بنیانگذاران برخی از اعضای آن ها نمی توان مطمئن بود ؛ انجمنهایی مثل فراموشخانه ، اخوت ، لژ بیداری ایران ، مرکز غیبی ، حزب اجتماعیون ، حزب عامیون ، جامع آدمیت و انجمن مخفی .

شاید امروزه دیگر بر کسی پوشیده نباشد که سنگ بنای فراماسونی و تشکل های وابسته به آن را استعمارگران انگلیسی نهاده اند . ولی آیا در آن روزگار افرادی که وارد این انجمن ها می شدند ، نسبت به فلسفه وجودی آنها چنین شناختی داشتند؟ می توان گفت افرادی که وارد انجمن های وابسته به سازمان فراماسونری در ایران می شدند ، در ابتدا از سیاست های پشت پرده و ضد استعماری آن با خبر نبودند . اسماعیل رایین در مورد ارتباط تنگاتنگ انگلستان با سازمان فراماسونی می گوید :

اوزولی سفیر انگلستان در ایران با وارد کردن درباریان به حلقه فراماسونری تقریبا همه اطرافیان شاه را فراماسون کرد .

به تعبیر وی ، نخستین گام در راه تشکیل لژهای فراماسونری در ایران را سرهارفورد جونز سفیر انگلستان در ایران به سال 1187 ق. / 1152ش./ 1773م. برداشت . همچنین ملکم خان که خود در فرانسه به عضویت فراماسونری در آمده بود ، در سال 1275ق. انجمن فراموشخانه را در تهران دایر کرد . در سال های 1852(1231) تا 1890(1269) ملکم خان یکی از چند اصلاحگری بود که در دستگاه حکومت پیدا شده بودند . او گرچه دور از یک الگوی کامل صداقت و درستکاری ، یکی از بانفوذترین مدافعان اصلاحات در ایران قرن نوزدهم بود. او که پدرش ارمنی بود لااقل در ظاهر به اسلام گروید و در پاریس تحصیلات خود را به پایان رسانید . ملکم خان انجمنی سری از نوع ماسونی تاسیس کرد که به اسطه سری بودنش "فراموشخانه" نامیده می شد (ایران دوران قاجار ، ص 65).

به نظر بعضی از محققان ، "لژبیداری ایران" نوعی جانشین قرارداد ضد ملیِ منسوخِ 1907م. است . بعد از امضای قرارداد 1907 در شهر سن پترزبورگ که به موجب آن ایران بین دو کشور روسیه تزاری و انگلستان تقسیم گردید و خوشبختانه به معنای حقوقی مفاد این قرارداد هرگز به مرحله اجرا نرسید - وزیر امور خارجه آن روز فرانسه که مبتکر تدوین و امضای چنین قراردادی بود ، مقدمات تشکیل فراماسونری در ایران را طرح ریزی کرد و در نتیجه در اواخر همان سال اولین لژ با قواعد رسمی در ایران تشکیل شد که نام آن "لژ بیداری ایران" بود . این لژ که 127 نفر عضو داشت در انقلاب مشروطیت فعالیت های درخور توجهی داشت ، به طوری که ادوار یکم تا پنجم مجلس شورای ملی به دست آنان اداره می شد (زندگی و زمانه سیدحسن تقی زاده ، ص301و302) .

مع الوصف ، این انجمن ها با انتشار آثار گوناگون می کوشیدند مردم را بر ضد استبداد بشورانند و به تعبیر دکتر حسین بشیریه (جامعه شناسی سیاسی ، صص257-258) ، فعالیت های فکری و عملی روشنفکران را سازماندهی کنند (انقلاب مشروطه ، ص 37و38) .

در مقطعی در راستاى سیاست‏هاى انگلیس در ایران فردى به نام مانکجى لیمجى هوشنگ هاتریا که از زردشتیان ایرانى تبعه هند بود و از زمان محمد شاه خدمات قابل توجهى به انگلیسى‏ها نموده بود، مجددا در زمان ناصرالدین شاه به ایران آمد. او براى حمایت از بهائیان ایران با مستمسک قراردادن نظام باستان‏گرایى، تلاش کرد با ایجاد تغییراتى در بین زردشتیان، آن‏ها را از تأثیرات بومى‏ ایرانى - اسلامى دور سازد و آن‏ها را به بهائیت متمایل کند. از سوى دیگر به دلیل شرایط نامناسبى که درپى اعدام محمدعلى باب و تبعید بسیارى از رهبران بهائى ایجاد شده بود، بهائیان ترجیح دادند از براندازى نرم که از طریق حضور در محافل مخفى
صورت مى‏گرفت، استفاده کنند. مانکجى که خود از بانیان این گونه محافل در ایران بود، بى‏تردید از این‏گونه ناراضیان بهره ممکن را مى‏برد، و بهائیان نیز در مقابلِ حکومت به حمایت چنین فردى نیاز داشتند. به‏دلیل حمایت‏هاى مانکجى از بهائیان بود که امروز آن‏ها از این شخص به نیکى یاد کرده و در کتاب‏هاى خویش از او تمجید مى‏کنند. تورج امین، تاریخ نویس بهائى معاصر، که مجموعه اسناد زرتشتیان موجود در سازمان اسناد را جمع‏آورى کرده و در قالب کتابى تحت عنوان اسناد زرتشتیان ایران تألیف نموده است، با تمجید فراوان از مانکجى یاد کرده تا به گونه‏اى نسبت به ایشان اداى دین کند.

مانکجى علاوه بر ترویج باستان‏گرایى و بهائى‏گرى، در ایجاد محافل فراماسونرى که نقش تعیین کننده‏اى در انحراف نهضت مشروطیت داشت، شرکت کرد و با حمایت او بهائیان نیز وارد این انجمن شدند. هر چند منابع عصر قاجار به دلیل کوتاه بودن زمان فعالیت این انجمن که به دستور ناصرالدین شاه برچیده شد و نیز سرّى بودن فعالیت اعضاى آن، در مورد بهائیان و حضور آنان در این انجمن سکوت کرده‏اند، اما به دلیل وجود اشتراکات فکرى بین فراماسونرها و بهائیان، حضور آن‏ها در این محافل، بعید به نظر نمى‏رسد.

فراماسونرى یا انجمن‏هاى مخفى که از سوى ایرانیان به عنوان سلاح سرّى انگلیسى‏ها شهرت دارد فعالیت خود را در دوره ناصرالدین شاه آغاز کرد و کسانى چون، مانکجى و ملکم‏خان، این انجمن را محافظه‏کارانه به سوى اهداف انگلیسى‏ها سوق دادند. محققان و اندیشمندان انگلیسى، از جمله دنیس رایت که از دیپلمات‏هاى انگلیسى در ایران بوده‏اند، از چهره‏هایى چون ملکم‏خان به نیکى یاد کرده و با معرفى چنین اشخاصى، به ذهن مخاطب خویش القا مى‏کنند که ایرانیان خود مروج فراماسونرى در ایران بوده‏اند .او از این‏که ایرانیان این انجمن را سلاح سرّى انگلیسى‏ها مى‏دانند به عنوان یک افسانه یاد مى‏کند و نتیجه مى‏گیردکه هیچ مدرک قانع کننده‏اى نیافته‏ایم که اعتقاد ایرانى‏ها را نسبت به استفاده شیطانى انگلیسى‏ها از فراماسونرى تأیید کند. او معتقد است که انگلیسى‏ها هیچ کوشش یا تلاش قابل توجهى براى جلب افراد به مجامع فراماسونرى و وابسته ساختن لژهاى ایرانى با مجامع فراماسونرى خودشان به عمل نیاوردند و ابتکار عمل در این زمینه در دست ایرانیان بوده است. این در حالى است که بسیارى از نویسندگان معاصر، از جمله اسماعیل رائین از رابطه‏اى که در سال‏هاى بعد (در دوره پهلوى) بین لژ بزرگ اسکاتلند و محافل فراماسونرى ایران برقرار شد و دست‏کم ده لژ ایرانى در کنترل استادان اعظم اسکاتلند قرار داشتند و این رابطه به اوج خود رسید، پرده برمى‏دارد. هم‏چنین در اسناد فراماسونرى که از سوى مؤسسه مطالعات و پژوهش‏هاى سیاسى انتشار یافته است، از هماهنگى آشکار و پنهان بعضى از اعضاى فراماسونرى با سیاست‏هاى انگلیس در ایران سخن رفته است.

اسناد انتشار یافته ، ثابت مى‏کند که تشکیل یک محفل ماسونى ، تمهید مناسبى براى سازمان‏دهى اجتماعى نیروهایى در چارچوب تشکیلاتى غیرنظامى بود که مى‏توانست فرصت مناسبى براى تحکیم مناسبات استعمارى در ایران ایجاد کند ؛ مناسباتى که در مقاطع حساس تاریخى، ضامن منافع استعمارى در ایران بود . بهائیان نیز به دلیل وجود اشتراکات فکرى بین بهائیت و لژهاى فراماسونرى ، از سیاست‏هاى آن‏ها بیشتر استقبال کردند . داشتن خداى ناسوتى و ترکیبى (انسان + خدا) ، آزادى رعیت از قید احکام و اخلاق ، داعیه حکومت جهانى و تفکرات جهان وطنى، و ضدیت با اسلام و مسیحیت ، از جمله تفکرات مشترک آنان بود. این گونه سیاست‏ها بود که علمایى چون شیخ فضل‏اللّه‏ را در مقابل بهائیان به عنوان کارگزاران استعمار قرار داد .

اصولاً یکى از دلایل مخالفت او با انقلاب مشروطه ، حضور فعال بهائیان در عرصه سیاست و به چالش کشاندن دین اسلام و توهین علیه مقدسات دینى در
مطبوعات بود . از این رو شیخ فضل‏اللّه‏ نورى در لوایحى که منتشر کرد به حذف آن‏ها براى حفظ اسلام اشاره نمود و تأکید کرد که بهائیان مثل شیطان مشغول وسوسه و رهزنى و فریبندگى «عوام کالانعام» هستند. به این دلیل یکى از شروط پذیرش مجلس از سوى ایشان اجراى احکام شرع در باره بابى‏ها و بهائیت بود.

با تشکیل مجلس، در اصل بیستم متمم قانون اساسى، چاره‏اى براى جلوگیرى از اشاعه افکار ضد دینى و مذهبى اندیشیده شد و بر اساس این اصل، عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین اسلام ، آزاد و ممیزى در آن‏ها ممنوع شد. منظور از عبارت «کتب ضلال»، کتاب‏ها و نشریه‏هایى است که در باره مذاهب غیره حقه نوشته شده، و مراد از «مواد مضره به دین مبین اسلام» نوشته‏هایى بود که مستقیما به دین اسلام حمله یا از آن انتقاد مى‏کردند. به‏رغم تمام تلاش‏هایى که شیخ فضل‏اللّه‏ نورى براى مشروعه نمودن انقلاب کرد ، اما نهایتا این بهائیان بودند که با کمک انگلیسى‏ها موفق شدند انقلاب مشروطیت را به انحراف کشانده و شیخ فضل‏اللّه‏ نورى و تفکراتش را منزوى کرده ، با توطئه‏اى هماهنگ، او را از سر راه خویش بردارند.

نقش میرزا مهدى کاشى، ملقب به وزیر همایون ، فرزند فرخ‏خان امین الدوله (عامل انعقاد معاهده پاریس که به جدایى هرات از ایران منجر شد) و از شخصیت‏هاى معروف بهائى که در استبداد صغیر، علیه آزادى خواهان، از محمدعلى شاه حمایت کرد، در نهضت مشروطه قابل توجه است. او در استحاله شخصیت ابراهیم زنجانى که از اعضاى هیئت مدیره دادگاه انقلاب بود و حکم اعدام شیخ فضل اللّه‏ را صادر نموده و از ماسون‏هاى قدیمى بود، نقش مؤثرى ایفا کرد. انگلیسى‏ها نیز در دشمنى دیرینه خویش با مرجعیت شیعه، از این حکم استقبال نمودند. در اسناد منتشر شده وزارت امور خارجه انگلیس (کتاب آبى) از شیخ فضل‏اللّه‏ به عنوان مستبدى که دشمن مشروطیت بوده و قابل ترحم نبوده است، یاد شده و از اعدام او اظهار خرسندى کرده اندکه : خوب شد ایران او را از میان برداشت ("انگلستان و گسترش فرقه بهائیت در ایران (با تأکید بر عصر پهلوى") .

ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 13:31