شهید محمد تقی برزگر آزادگُله

ساخت وبلاگ

سردارشهیدمحمدتقی برزگرآزادگُله

فرمانده گردان عملیات رزمی جنگل

( 19 تیر 1340 -  4 اسفند 1360 )                 

محمد تقی برزگر آزادگُله ایرانی ، مسلمان، شیعه - ، فرزند پنجم علیجان برزگر آزادگُله و حاج خانم سلطانی در گلوگاه به دنیا آمد ، اما به علت شغل پدر که ارتشی و از پرسنل ژاندارمری بود و مجبور بود در نوشهر و علمده و الیگودرز و جاهای دیگر خدمت کند (پ، 3: 34) ، زندگی در شهرهای مختلف را در کنار خانواده تجربه کرد. آخرین شهر محل اقامت او ساری بود . 4 برادر و 5 خواهر داشت. مادرش هم خانه دار بود. مقطع متوسطه را در هنرستان صنعتی 4/63 ساری خواند و سال 1358 از هنرستان مزبور با بهترین نمره در دروس و انضباط دیپلم برق گرفت. پس از مدتی تجربه فعالیت در کمیته انقلاب اسلامی از 22 بهمن 1357 تا 30 تیر 1358 ، در تاریخ 1 مرداد سال 1358 به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست (پ، 1: 27). وی ، سال 1360 در جریان یک درگیری رخ به رخ با یکی از سرشاخه های گروه های منحرف موسوم به پیکاری - شامل اعضای مارکسیست سازمان مجاهدین خلق- در پل آمل ، هنگامی که برای عبور رهگذری از مردم عادی ، لحظه ای در شلیک تعلل کرده بود ، از ناحیه گونه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید (پ، 3: 14) . وی به تازگی صاحب اولین فرزند خود شده بود ، پسری که یک ماه بیشتر نداشت ( پ، 1: 1-6).

   محمد تقی برزگر آزادگُله ( پ، 1: 35)  4 سال مقطع ابتدایی و 3 سال مقطع راهنمایی را در الیگودرز و 4 سال متوسطه را در ساری و در هنرستانی که اکنون به نام شهید خیری مقدم است تحصیل کرد (پ، 1: 1-6) .  از کودکی با دیگران خصوصا با پدر و مادر و برادر و خواهرها با عاطفه بود .  اگر از بیرون می آمد و می دید مادرش مشغول شستن حیاط است حتما مجابش می کرد استراحت کند و خود به انجام کار اقدام می کرد (پ، 3: 7) . با اوج گیری انقلاب اسلامی با اینکه پدرشان عضو ژاندارمری شاهنشاهی بود ، به اتفاق مادر و برادر و خواهرهایش در راهپیمایی ها شرکت می کرد (پ، 1: 25). یک بار که در مدرسه خواسته بودند به دلیل قدبلند بودن و رشادت ، در تیم مارش مدرسه به مناسبت جشن تولد ولیعهدِ حکومت پهلوی شیپور بزند ، بهانه آورده بود و از مادرش خواسته بود یکی دو روز برایش مرخصی بگیرد تا او مجبور به چنین  کاری نشود (پ، 3: 5). خانواده اش از سال 1354 متوجه شدند که به اتفاق برادرهایش دارد برای انقلاب کار می کند . مادرش می گوید: " آن  سالها به امثال ما می گفتند خرابکار " . بچه ها یاد گرفته بودند در خانه شان کوکتل مولوتف درست کنند (پ، 3: 8و9).چنانکه جایی نوشته است گهگاه در کار تخریب مراکز فساد در شهر ساری مرکز استان مازندران مثلادر تخریب و آتش زدن سینمای مولن روژ یا سازمان زنان و چاپخانه اش مشارکت می کرده است (پ، 1: 40) . در این ایام برای کمک به مردم ، به دستور امام خمینی (ره ) رهبر کبیر انقلاب اسلامی (همان) در کمیته های توزیع نفت و برقراری انتظامات در راهپیمایی ها و امنیت کوی و برزن همکاری می کرد (پ، 1: 39). در ایام سهمیه بندی نفت ، از خانواده اش خواسته بود برای دادن سهمیه شان به دیگران، در پخت و پز از هیزم استفاده کنند . وقتی هم که به سپاه پاسداران پیوست ، سهمیه کالا را که از سپاه به او تعلق می گرفت به افراد بی بضاعت می داد (پ، 4: 1). کمک هایش پنهان از چشم دیگران بود (پ، 4: 2) . با این حال  گاهی معلوم می شد که - حتی در مناطق عملیاتی کردستان - یک سوم حقوقش را به نیازمندان می دهد (پ، 4: 3) .   

   از اول انقلاب وارد نگهبانی در کمیته انقلاب اسلامی شد ، در حالی که با توجه به حاد بودن شرایط در ابتدای انقلاب ، تنها توانسته بود در یک دوره آموزشی فشرده و دو هفته ای شرکت کند (پ، 1: 58) . به شهید مصطفی چمران خیلی علاقه داشت. مدتی عضو گروه ضربت شهید چمران بود.  در کردستان خیلی وقتها با شهید صیاد شیرازی بود و از جمله شاهد ایستادگی های او در برابر نفاق ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور وقت در جنگ بود (پ، 3: 10 و11). هر جا که انقلاب نیاز به دفاع داشت حضور پیدا می کرد. از آن جمله بود دو جنگ داخلی در شهرستان گنبد قابوس که البته نیروهای مزدور وابسته به سلطنت طلبها و سپس گروهک موسوم به چریک های فدایی خلق ایجاد کننده آن بودند . او در جایگاه مسئول تیم عملیات می جنگید (پ، 3: 34 ؛ پ،1: 49) . از طرفی در غرب و کردستان شرارت های گروهک های مورد حمایت رژیم بعث عراق و صدام حسین رئیس جمهوری این کشور آغاز شده بود و خبرهای ناگواری از شهادت مظلومانه مدافعان انقلاب اسلامی به ویژه نیروهای سپاه در سرپل ذهاب ، سردشت، مریوان ، نودشه ، کورموش و پاوه به گوش می رسید. وی در جبهه های این مناطق هم می جنگید : 1 ماه مریوان، 2 ماه ایلام ، 4 ماه سرپل ذهاب ، 2 ماه در اختیار قرارگاه خاتم الانبیاء ، ... (پ، 1: 44 و 50). جمعی لشکر 25 کربلا بود و در سپاه ساری خدمت می کرد (پ، 1:    41 و 60) . هر بار که به جبهه می رفت دو- سه ماه از خانه دور بود (پ، 3: 35). یک بار در جریان عملیات محمد رسول الله (ص) در جبهه نوسود (پ، 1: 22)  از ناحیه پا آسیب دید که باعث شد تا مدتی در یک بیمارستان تبریز بستری شود (پ، 1: 6) . یا در جبهه شمال یعنی جنگل بود یا در جبهه غرب . بعضی نامه هایش از غرب برای خانواده تاریخ آذر 1360 دارد . یعنی سه ماه قبل از شهادت در آمل، در جبهه نودشه ی پاوه از انقلاب و میهن اسلامی دفاع می کرده است (پ، 2: 4) .

   منطقه ثابت ایفای ماموریتهای جنگی وی که از 1/7/1359 آغاز شده بود ، جنگل بود و 12 ماه سابقه حضور در جبهه جنگل خصوصا در درگیری های درون شهری و اطراف آمل داشت (همان). محمد تقی پس از دو ماه مسئولیت تیم های عملیاتی جنگل (پ، 1: 33) ، از 8 بهمن 1360 فرماندهی گردان رزمی در عملیات جنگل را بر عهده گرفته بود (پ، 1: 31) . وی که در ابتدای انقلاب و همکاری با کمیته انقلاب ، در فرم استخدامی کمیته ، اعلام آمادگی برای همکاری در امور نظامی وفنی کرده بود ، طی سال های بعد هم عمدتا در صحنه های عملیاتی و رزمی و نیز امور مخابراتی ایفای وظیفه و ایثارگری کرده بود(پ، 1: 40) . در هر منطقه که بود دنبال آن بود که کاری کند و از بی عملی اکراه داشت. در مناطق عملیاتی غرب ، گاهی موفق می شد در هماهنگی با یگانهای توپخانه مستقر در منطقه ، گرا بدهد و با عملیاتی محدود ، سنگرهای مهمات دشمن را منهدم کند . یک بار بانی چنین عملیاتی در دشت ذهاب شد (پ، 4: 5).     

  اوایل که خانواده حرف ازدواج پیش می آورند تا دامادش کنند می گفت : " زن من تفنگ من / حجله من سنگر من " (پ، 3: 10). وی 15 فروردین سال 1360 با دختر دایی خود ازدواج کرد (پ، 1: 1؛ 3: 13).در ساری زندگی می کردند(پ، 1: 68).  5 بهمن همان سال خداوند به آن دو فرزند پسری اعطاکرد که به دلیل علاقه و ارادت به امام رضا (ع) نام او را علیرضا گذاشتند ( پ، 1: 19) . این فرزند که تنها یادگار شهید بود ، در 16 سالگی در اثر یک بیماری صعب العلاج درگذشت (پ، 1: 2) . شهید در طول دوران ماموریت در جبهه های شمال یا غرب ، نامه هایی برای همسر خود ارسال کرده است که در آنها تلاش می کرده تا در آنها با ذکر موفقیتهای خوشحال کننده به همسر خود روحیه بدهد.وی از جمله همسر خود را دعوت به مطالعه قرآن می کرده است (پ، 1: 19) . او خود نیز با قرآن مانوس بود. شاید به همین دلیل همیشه آرامش روحی داشت و انسانی خستگی ناپذیر به نظر می رسید (پ، 4: 5). قلب رئوفی داشت . یک بار که معلمی از هم محلی هایشان از فقر بچه دانش آموزهای روستایی گفته بود ، بشدت متاثر شده بود و گریسته بود و پول قابل ملاحظه ای به آن معلم داده بود تا برای بچه ها کفش و لباس و لوازم تحریر بخرد . در واقع در جبهه و در مقابل دشمنان سرسخت و در برابر کودکان وضعفا ، رئوف و عاطفی بود (پ، 4: 7). در کردستان ، نسبت به جوانهای فریب خورده گروهکی که به اسارت در می آمدند رأفت زیادی نشان می داد(پ، 3: 11).  از این نظر مثل بعضی بزرگان جمع اضداد به نظر می رسید. مادرش می گوید از بچگی هم شجاع بود و هم مظلوم. اگر کسی به برادر و خواهرهایش یا فرد دیگری زور می گفت ، ولو کوچک بود در مقابل ظلم و زور می ایستاد (پ، 3: 3و4) . در این بین حواسش به حلال و حرام بود. یک بار به حمامی محله شان پول بیشتری داده بود . و وقتی او دلیلش را پرسیده بود معلوم شده بود که در حمام لباسهایش را هم شسته بوده است و می خواسته مدیون نباشد (پ، 4: 2). او در یکی - دو ماه منتهی به شهادتش توانسته بود زمینی تهیه کند که مجال ساخت آن را پیدا نکرد (پ، 1: 57) . در پرونده او که در سپاه باقی مانده است چنین نوشته شده : " پاسدار یادشده غیر از سپاه درآمدی مثل باغ و ماشین و احشام ندارد" (پ، 1: 70) .

   در وصیت نامه ای که از شهید محمد تقی برزگر باقی مانده چنین آمده : "مرگ همیشه در کمین است ، در همه جا و هر زمان ، چه در رختخواب ، چه در حال حرص زدن برای مال دنیا ، چه نزد پدر و مادر و چه دور از آنها ، در سنگر و در حال جنگیدن علیه کفار . پس چه بهتر که در راه اسلام و در راه خدا و در راه خیر و سعادت ابدی انسان بجنگم و کشته شوم" (پ، 3: 36) . او که اولین شهید خانواده هم بود (پ، 1: 6) هنگام شهادت در تاریخ 4/12/1360، جراحتهای زیادی در بدن داشت که بر اثر حضور در صحنه های نبرد با نیروهای بعثی عراق یا مزدوران کومله و دموکرات یا منافقین عارض شده بود . همین هم باعث شده بود تا در فرم های اطلاعاتِ فردی، جانباز معرفی شود (پ، 1: 32). پیکر او پس از تشییع در تاریخ 5/12/1360در گلزار شهدای ساری به خاک سپرده شد ( پ، 1: 6 ) . برادر او عسگری برزگر هم در جبهه های جنگ تحمیلی به شهادت رسیده است ( پ، 1: 25) .

محمد حسن صنعتی

ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 232 تاريخ : پنجشنبه 2 تير 1401 ساعت: 19:54