روی کار آمدن احمدشاه

ساخت وبلاگ

روی کار آمدن احمدشاه

انگلستان کماکان یادش هست که برای پیشرفت کارها گاهی باید رفتارهای رقیب را نادیده گرفت . سال 1912م. ، دقیقا 16 بهمن 1290ش. جنایت روسها در تبریز لاپوشانی می شود . به قول احمدکسروی : داستان کشتار پانصد تن بچه و مرد ]در تبریز[ انگلیسیان را تکان داد و در آن باره پرسشی از نماینده سیاسی خودشان در تهران کردند و او پرسشی از کنسول تبریز کرد و کنسول تبریز پاسخی داد که ما آن را در کتاب آبی می یابیم ، بدین سان :

اینکه گفته اند روسیان کشتار می کنند راست نیست و آنچه رخ داد جز آن می باشد . گمان نمی دارم عنوان رفتارهای نامردمیانه در باره سپاهیان روس شایسته باشد و ما دلیلی براستیِ چنان عنوانی در دست نمی داریم .

این نمونه ای است که نمایندگان سیاسی انگلیس چه پرده کشی ها بروی سیاهکاریهای روسیان می کرده اند (تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص382و383) . مستر شیلی نامی که این زمان کنسول انگلیس در تبریز بوده ، هواداری سختی از سیاست روسیان می نموده ، آن همه کسانی را که روسیان دار کشیدند و یا صمدخان ]ملقب به شجاع الدوله ، رئیس ایل مقدم مراغه ، پیشتاز در لشکرهای محمد علی شاهی و دشمن مشروطیت[ کشت ، کتاب آبی را که ببینید بجز از داستان ثقه الاسلام ]تبریزی[ و همراهان هفتگانه او از دیگران هیچ یادی نیست و چنین پیداست که مستر شیلی آگاهی نداده (همان ، ص384) .

معیارهای انگلیس در باب ایران و رفتار روسیه همواره دوگانه به نظر می رسیده است : در انگلیس این هنگام دو اندیشه در کار سیاست شرقی در میان می بود . یکی اینکه با روسیان همدستی نمایند و این از بهر آن بود که روزبروز آلمانیان بر نیرو می افزودند و همزمان بیم جنگ بزرگی در اروپا بیشتر می گردید و انگلیسیان در آن جنگ نیاز به یاری روس خواستندی داشت . اندیشه دیگر اینکه با روسیان همچنان دشمنی نمایند و با ایرانیان در برابر آنان یاری کرده از نزدیک شدن آنان به هندوستان جلوگیری کنند . پرفسور ادوارد براون و مستر لنچ و توده انگلیس هوادار این اندیشه بودند ( همان ، ص388) . مع الوصف این تفاوت آراء مانع از آن نمی شد که وقتی بهانه ای برای باج خواهی از ایران وجود دارد انگلیسی ها از آن چشم بپوشند ؛ اواخر دی 1291 ، باج خواهی از کابینه علاء السلطنه :

در آخرهای دیماه (1291) کابینه حاجی نجفقلی خان]یکی دیگر از کابینه های کم عمر و جوانمرگ ایران در این دوره[ افتاده و کابینه علاء السلطنه روی کار آمد . روسها امتیاز راه آهن جلفا و تبریز را می خواستند . و از سمت انگلیسی ها داستان ناایمنی راههای جنوب بود و کشته شدن کاپیتان اکفورد در شکار . یک نماینده در پارلمان انگلیس پیشنهاد می کرد برای سرکوب راهزنان دسته ای از هندوستان فرستاده شود . دیگری پیشنهاد می کرد دسته ژاندارمری به سرکردگی انگلیسیان پدید آورده شود . روزنامه تیمس ]یا تایمز[ در این زمینه ها گفتارهای پیاپی می نوشت .

عجیب بود که لرد لامینگتون نماینده پارلمان و سر کمیته ایران که هوادار ایران شناخته می شد و مجلس دوم ایران در نشست تاریخی 24آبان 1288 ]و بازگشایی دور دوم مجلس شورای ملی[ در میان قدرشناسی از بنیادگذاران آزادی ایران از او و همفکرانش مسترلنچ و پروفسور براون ارج شناسی کرده بود ، پس از اولتیماتوم دولتش به ایران آمده ، از آشفتگی راههای جنوب سخن گفته بود ! انگلیسی ها فکر می کردند بابت کشته شدن کاپیتان اکفورد در حین شکار در منطقه فارس ، جمعه 12 اسفند 1291 ، باید انتقام او با حمله به شیراز گرفته شود . ماجرا ادامه یافت تا آنکه اردیبهشت 1292به زعم آنها خبرهای خوش رسید : در باره گله مندی و سختگیری انگلیسیان ، دولت علاء السلطنه ناگزیر شد به شماره ژاندارمهای فارس بیفزاید تا در منطقه ای که تحت نفوذ و اشغال انگلیس بود ، با هزینه کردن جان ایرانیان ، انگلیسی ها از امنیت بیشتری برخوردار شوند (ر.ک . همان ، ص 565 و566) .

در چنین سال و ماههایی ، در تیرماه سال 1293، احمدشاه پس از مدتی انتظار تا رسیدن به سن قانونی ، تاجگذاری می کند. حسن ارفع که می گوید من در تالار تخت انجام وظیفه می کردم ، تاجگذاری احمد شاه را این گونه دیده و نقل می کند :

شاه جوان در تالار تخت کاخ گلستان تاجگذاری کرد . حاضران در این مراسم عبارت بودند از وزرای کابینه ، روسای هیئت های نمایندگی خارجی ، جمعی از علما ، شماری از فرماندهان نظامی ، و مستشاران عالی رتبه ی خارجی که مجموعا حدود 120 نفر می شدند . مراسم چندان هم مجلل و شاهانه به نظر نمی آمد . وقتی همه حضار در جای خود قرار گرفتند ، شاه وارد شد . پس از پاسخ به خوشامدگویی و تبریک حاضران ، تعظیم کوتاهی کرد و یکراست به طرف تخت رفت و نشست . گروه موسیقی نظامی که در حیاط کاخ بود شروع کرد به نواختن سرود ملی . آن گاه دو تن از علمای بزرگ ، هر یک از سویی ، نزد شاه آمدند . یکی از کارگزاران دربار تاج سلطنتی را که روی بالشی از مخمل قرار داشت به آرامی به آن دو سپرد . تاج سلطنتی قاجار نسبتا بلند و سراپا پوشیده از مروارید بود و در قسمت فوقانی اش جقّه ای از الماس داشت . آن دو عالم روحانی با هم تاج را به دست گرفتند . شاه کلاه هشترخانی اش را ، که یک الماس درشت و جقّه ای کوچکتر بر روی آن به چشم می خورد ، از سر برداشت و آن را به دست یکی از بزرگان دربار داد . آن گاه تاج را بر سر او نهادند . تاج سلطنتی قاجار بسیار سنگین بود . وقتی علما دست شان را از روی آن برداشتند ، نزدیک بود بر زمین بیفتد . شاه مجبور شد با دستش آن را بگیرد و چند دقیقه ای همان طور نگهش داشت تا تشریفات به پایان رسید . آن گاه آن را برداشت و به کارگزاران دربار بازگرداند . سپس دوباره کلاهِ خودش را بر سر گذاشت و به سخنرانی ها و اشعار بزرگان دربار گوش سپرد . 101 گلوله توپ هم به همین مناسبت شلیک شد . کل این مراسم حدود چهل دقیقه به طول انجامید . سپس شاه از تخت به زیر آمد و از در کوچکی خارج شد . در این میان ، گروه موزیک نظامی در حیاط کاخ بار دیگر سرود ملی را نواخت (در زمانه پنج شاه ، ص81و82) .

احمد شاه در حالی تاجگذاری می کرد که در طول مدت رسیدن او از دریافت پادشاهی تا رسیدن به سن قانونی، ایران ، نیابتی اداره شده بود . در یکی دو ساله منجر به تاجگذاری مشخصاً سال 1292شاه 17 ساله بود . نایب السلطنه ناصر الملک قراگزلوی همدانی کشور را اداره می کرد ؛ دولتمرد تحصیل کرده آکسفورد که سال 1287 اگر کنسولگری بریتانیا نبود سرش به تیغ محمدعلی شاهی می رفت . ریاست کابینه با علاء السلطنه بود که وقتی هم سفیر ایران در تفلیس بود. وزرا عبارت بودند از وثوق الدوله (خارجه) ، برادرش قوام السلطنه (مالیه) ، حکیم الملک (فرهنگ و معارف ) ، مستوفی الممالک آزادیخواه و میهن پرست (جنگ) ، ارفع الدوله (عدلیه) و چند نفر دیگر (همان ، ص73) . از این جمع ، ناصرالملک انگلوفیلی بود که بعد از عضدالملک بزرگ ایل قاجار ، مقام نیابت سلطنت را بر عهده گرفته بود. در شهریور ماه 1289، عضدالملک نایب السلطنه پیر بدرود زندگی گفت و چون می بایست یکی را به جای او برگزینند به قول احمد کسروی "دسته دیموکرات" مستوفی الممالک را نامزد داشتند .

ولی دیگران نام ناصر الملک را می بردند و چون در مجلس رأی گرفته شد این دسته پیش بردند و ناصر الملک به نایب السلطنگی برگزیده گردید . این مرد را می شناسیم که در انگلستان بزرگ شده و با سر ادوارد گری که این هنگام وزیر خارجه انگلیس بود در یکجا درس خوانده بود و این است انگلیسیان بسیار گرامی اش می داشتند (تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص148) .

بعضی از محققان ناصرالملک دوستدار انگلیس - را در تاریخ ایران چهره ای می شناسند تحقیرکننده ایران و ایرانی و ترساننده شاه ایران . به نوشته حسن آبادیان ، ناصر الملک نایب السلطنه این مظهر یأس و نومیدی ، رعبی هراسناک در دل احمدشاه جوان افکند که هرگز بختک آن هراس او را رها نساخت . اندیشه او تحقیر ایران و ایرانی بود . ناصر الملک نه خود قابلیت اداره کشور را داشت و نه می گذاشت دست توانمندی که به مشروطه باور راستین دارد زمام امور را به دست گیرد . مهم ترین اقدام خائنانه ناصرالملک و گروه همسوی او ، ممانعت از تشکیل مجلس بود . سه سال بعد از تعطیلی مجلس دوم هم که انتخابات مجلس سوم را برگزار کرد ، برای مصالح ایران نبود . او می خواست احمدشاه را به عنوان شاه قانونیِ به سن تکلیف رسیده معرفی کند و دوباره به اروپا برگردد تا به عیش و نوش خود بپردازد (ایران از سقوط مشروطه تا کودتای سوم اسفند ، ص17و18) .

با این اوصاف و مقدمات ، سیدحسن تقی زاده معتقد است ، متاثر از جمع درباریان ، احمدشاهِ نوجوان ، جوان خوبی شد :

آن جوان تربیتِ خوب شد و پادشاه خوبی بود که بعد از عباس میرزا بهترینِ سلاطین قاجاریه اش توان شمرد . مجلس عالی پس از خلع شاه و نصب شاه جدید برای گردانیدن امور مملکت تا انتخاب مجلس شورای ملیِ تازه نظر بدانکه مجلس عالی از اعضای خیلی زیاد مرکب شده بود کمیسیونی به اسم کمیسیون عالی برقرار کرد که هر روز می نشستند و به کارها رسیدگی می کردند و تصمیماتی اتخاذ می نمودند . هیئت وزرایی هم تعیین شد که سپهدار تنکابنی وزیر جنگ و حاج علیقلی خان بختیاری سردار اسعد وزیر داخله و سردارمنصور وزیر پست و شاهزاده فرمانفرما وزیر عدلیه آن بود . در آخر ماه رجب هیئت کوچکتری مرکب از 20 نفر دارای قوه اجرائیه انتخاب شد که من هم که 30 رجب وارد طهران شده بودم عضو آن بودیم ، موسوم به "هیئت مدیره موقتی" (زمینه انقلاب مشروطیت ایران ، ص86و87) .

احمد شاه وقتی روی کار می آید ، معلم زبان روسی اش را اخراج می کند که با اصرار عجیب روسها برای بقای معلم در این سمت مواجه می شود. نماینده سیاسی روس اصرار کرد که به آن معلم ]یک نظامی روسی به اسم اسمیرنوف[ اجازه بدهند حداقل هفته ای یک ساعت به شاه جوان درس بدهد و در مقابل وعده می دادند که نصف قشون روس را از قزوین برگردانند . مرحوم ]حسینقلی[ نواب ]وزیر امورخارجه[ گفت عجب حالا ما فهمیدیم که این معلم به قدر نصف اردوی روس وزن و اهمیت و اثر دارد ]...[ ولی این هول و هراس ها نتیجه نداد و معلم روسی مرخص شد (همان ، ص89) .

در عین حال نیکی آر . کدی معتقد است احمدشاه خوب تربیت نشده بود :

تاجگذاری احمدشاهِ هفده ساله که از این پس بدون نایب السلطنه حکومت می کرد ، هشت روز پیش از آغاز جنگ جهانی اول ] 29تیر 1293 [ صورت پذیرفت . در دوره ای که کشور گرفتار تجاوز ، ویرانی اقتصادی و شورش ها و درگیری های داخلی بود . او فرمانروای ضعیفی از کار درآمد (ایران دوران قاجار و برآمدن رضاخان، ص 113) .

ادب صنعتی...
ما را در سایت ادب صنعتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aadabetarikhid بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1402 ساعت: 14:52